جمعه ۱۲ ارديبهشت
|
دفاتر شعر هادی خدایی(زمین)
آخرین اشعار ناب هادی خدایی(زمین)
|
سرش را بر روی مهتاب نهاده
و تمام شب را
خواب دیده بود
که موشی در جیبش زندگی می کند
صبح که بیدار شد
رنگ دیوارها خود به خود تغییر کرده بود
این به یک معجزه می ماند.
از آن روز،
او دیگر انسان نبود
جغدی بود که شبها زندگی می کرد
وعاشق موشها بود
برای همین،همیشه گرسنه بود
میگفت
عاشق ترین موجود دنیا
آفتابگردان است
وسخت ترین کار دنیا
پوشیدن شلوار تنگ.
راستی
شبی که پرواز کرد را به یاد دارم
خیلی لاغر شده بود
اما بالهایش بلندتر بودند
وبعد از آن دیگر
کسی او را ندید
بعدها
همه ی دنیا سپید پوشیدند
وخونی که تنها یادگارش برروی زمین بود را
پاک کردند.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.