چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
شکار شعری از
از دفتر کیش و مات نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ شنبه ۹ شهريور ۱۳۹۲ ۰۰:۰۱ شماره ثبت ۱۷۵۷۵
بازدید : ۹۶۵ | نظرات : ۸۰
|
|
به کدام خمیازه دهانم از حاجت تصویرت بازماند! که عکست با خودت هیچ فرقی ندارد! آخر به کدام حاشیه تو می رانی که هنوز تا بلوی پارکینگ پیدا نیست بپیچ به راست انحرافت جریمه دارد سربالایی جاده به دماغت چشمک می زند! مواظب باش محل عبور حیوانات وحشی گراز هم از ناخنهای بلندت سرخم می کند! سرعتت را کم کن آهنگ موزون کفشهایت شنیدنی است ! یواشتر از برنزگی گونه ات جاده به سیاهی می زند! مخمل کبریتی ابروانت چه به هم کشیدنی دارد می ترسم از جرقه که انفجار سکوت آغاز یک اشاره است. در کدام مکتب لیدی شدی لیلای دیروز؟ اسمت را از عکس وارونه ات خواندم با این تیپ لوله تفنگیت عجیب میل شکاردارم نترس همیشه جاده تسلیم راننده با احتیاط است !
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.