دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
الهام گلی! شعری از
از دفتر غربت موهوم نوع شعر
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۸۹ ۱۶:۵۸ شماره ثبت ۱۶۶۲
بازدید : ۸۶۴ | نظرات : ۲۵
|
|
من از ديار بي دَيار پروانه هاي خزان زده و گلهاي پژمرده مي آيم!! محمد ترکمان(پژواره) ............... من از صبوري تو لبريزم و اشكهايي كه رود ميشوند! در پناه گونه هاي مضطربم خود گواه ماجراست امروز! از ديار فاصله ها چشم هاي بيقرار بدرقه كردند پروانه ها ي خزان زده و گلهاي پژمرده را كه بيوه هاي صبور دردهاي مبهم اند اما! تو خود نشانه اي كه آن ديار بداند آبشار را هراسي نيست از ارتفاع و آينه را از شكستن! در ازدحام كوچه ي غريب... صداي سكوت اينجاست: آنجا كه رها كرد تلخ تلخ!! مهمانهاي خاك خورده را انديشه اش چنان بود كه پروانه ها با بالهاي خط خطي شده در خزان از لذت پرواز بي خبرند اما...؟ همين تو را بس كه سايه ميشناسدت و قلمي ساده كه وصل مي كند تو را از هجوم تمام نامهرباني ها!! به خودت! به...خدا ... گلیان(گلي) 29/11/89
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.