سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 25 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت فردوسي
7 ذو القعدة 1445
    Tuesday 14 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      سه شنبه ۲۵ ارديبهشت

      میدانی ساز تورافریاد میکند...

      شعری از

      محبوبه زیدی (ماه پوپک)

      از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۳۰ شماره ثبت ۱۳۳۷۳
        بازدید : ۵۵۴   |    نظرات : ۷۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محبوبه زیدی (ماه پوپک)

      میدانی سازتورا فریادمیکند
      دهل قلب من است بایدبرآن بکوبند
      خداببخش،دیربه نمازخانه رفته ام
      ازاین همه علامت نشانه عدد میترسم
      چراغ روشن کرده ام
      بیاکنارم
       بخواب
      بخواب نازهزاربوسه
      لای پنجره بازاست
      بادخبرمیاورد
      چیزی گفت باد
      چه خبرچین شده است باد دراین بی خبری
      آهوی هزار چشم من بخواب
      بخواب
      مراتوآن نیست خیره شوم درچشمان تو
      دربندمیشوم دربند
      شرربه جانم رمیده به تاراج برده تاریخ
      شعر من ای به شعور سوگند خورده
      به نقطه های امتداد آیه چرا نمیرسد
      ******
      پونه چین سبدی عطر بیاور
      چرا باد بدخبری میکند چرا؟
      در نیایشم
      نامت را می سرایم و
      از اهورا شادباش می گیرم
      ازچشمان آهوان منقرض
      هزار قلبم به قربانت به چشمت
      چراخرابترم میخواهی
      من از اول گفته بودم آتش
      آتش
      چه اعلام بلندی
      بیداد از نبوتت
      تازه بیدارشده ام
      میل تو به کیست؟
      جانم فدای جانت شاعر
      به سبزه زار آمده ام
      معذورم بدار
      *****
      بربام ایستاده ام برباد
      نجیمه،! دل خاکم
      شهرچه باران خورده است
      برشانه هایش دست میکشم
      باچشمانم چه کنم؟
      خداوندگارا
      فقط خیالی است ونامی ویادی
      نیازم بودی
      به قربانگاه آمدم
      سکوت شکن من
      خورشید اگرجای دگر طلوع کند
      چه کنم؟
      من چه شوربختم
      برزمان لعنت بردستان خالی من
      من که سجده کرده ام
      به شانه هایم بنگر
      بیداد
       بیداد
       رنجیده خاطرت کردم
      چه می کنی شلاق به دست؟
      تازیانه
      کلام
      نزن
       نزن
      شکسته است این روح
      درد میکشداین روح
      آنی بی تونیستم
      که از آبشخورتونوشیده ام
      وقت است که بزرگ شوم
      ****
      فرشته بالا رفت
      من سقوط کردم
      فرشته گفت
      بایدازآتش بگذرم
      خوشاجانی که جلادش توباشی
      دیوانه ترم کن
      کرنش
      کرنش دربوسه هایت، دربیهوش تن من
      ومن فقط سایه ای برای خوابت
      رمیده از دد ودیو
      چشمهایت جامانده
      جلاد بی ترحم ،
      وای از بود ونبودت
      ****
      درآتشم
      درآتشم به عطش بوسه
      همه از توست حتی فردا
      با من به دستور بگو
      توراتوان سوختن هست؟
      هزار پاره ام میکند این آتش
      به پای خودبکوب
      تمام دردهایت را
      تمام بتهای شکسته ات را
      سازتورافریاد میکند
      دهل قلب من است بایدبرآن بکوبند...
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0