سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 12 خرداد 1403
    25 ذو القعدة 1445
      Saturday 1 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۲ خرداد

        آتش خیال

        شعری از

        علی پورزارع هیچ

        از دفتر هیچ نامه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ ۲ هفته پیش شماره ثبت ۱۲۹۹۶۴
          بازدید : ۴۹   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی پورزارع هیچ

        «آتش خیال»
        از نخستین نگاه، 
        نخستین دیدار،
        می‌دانستم،
        که جادوی چشمانت،
        مرا دربند خود می‌کشد.
        هر لحظه،
        پراکنده می‌کند
        باد،
        سبد سبد،
        خیالت را،
        همانند قاصدک های خوش خبر،
        در پیاده‌رو های شهر؛
        شهر دلنشین تر می‌گردد.
        از همان اولین لبخند می‌دانستم،
        روزی برای آن مروارید ها
        جان می دهم.
        لبخندت را باید به آغوش کشید.
        این شیدایی،
        این شور،
        مرا به سوی تو می‌کشاند،
        هر ذره از وجودم،
        برای تو می‌تپد.
        شادی در وجودم شکوفه می‌زند،
        شکوفه هایی به زیبایی هلو، گیلاس؛
        رنگارنگ، چشم نواز،
        دلنشین، خوش‌بو،
        چون گل یاس.
        با هر نگاه،
        با هر لبخند،
        گم می‌شوم در زمان،
        سرگردان، بی‌تاب.
        یادت،
        ابر می‌شود،
        پر می‌کشد تا به آسمان،
        من نیز همراه آن،
        تا بلندای هفت آسمان پرواز می‌کنم،
        بی پایان، بیکران،
        آزاد و رها.
        می‌بارد،
        جاری می‌شود در جویبارها،
        وجودم از خیال تو،
        می‌شود سیراب.
        آرام می‌گیرد 
        دل هزار پاره‌ی من.
        تو می‌خندی،
        گوشه ای از بهشت نمایان می‌شود،
        دری از آن به سوی من
        گشوده می شود.
        نغمه های شادی و سرور،
        از آن می‌رسد به گوش.
        مرا می‌نگری،
        دریایی از آرامش در دلم
        پدیدار می‌شود.
        در پرتوی نگاهت،
        آفتاب مهر بر وجودم می‌تابد؛
        و من، در این باغ زیبا،
        مهمان زیبایی و گیرایی تو می‌شوم.
        «هیچ»
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۲ هفته پیش
        بسیار زیبا و طولانی بود خندانک
        علی پورزارع هیچ
        علی پورزارع هیچ
        ۲ هفته پیش
        درود بر شما یار و همراه همیشگی
        دقیقا می‌شد که ۴ تا شعر بشه
        ارادتمندم
        ارسال پاسخ
        فرامرز عبداله پور
        ۲ هفته پیش
        درود
        زیبا وپرمعنا سروده اید
        🙏⚘🌺
        رقص قلمتان ابدی
        علی پورزارع هیچ
        علی پورزارع هیچ
        ۲ هفته پیش
        درود و مهر
        سپاس فراوان
        مانا باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0