سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        من قافیه را باختم

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ ۰۵:۵۳ شماره ثبت ۱۲۸۴۲۳
          بازدید : ۶۱   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        من قافیه را باختم
         
        یکعمره که من سوختم و ساختم
        یکعمره که من عمرم را پرداختم
        حتی من دراین رهِ بیحد ، زاین شعرِعمر، قافیه را باختم
        تا که تو را دریابم
        اما اینهمه فاصله ی نوری ،
        بسیار زیادست بهرِ پروازم
        پروازِمن درمیانه ی دریا ،
        یهو غش کرد ! بی آنکه من ازقصد ،
        خود را به میانه های موجها دراندازم
        بی آنکه من ازقصد ،
        خود را ساقط کنم ازماندن
        بی آنکه بخواهم خود را ، ازبودن براندازم
        حالا بی قافیه ، من شعر دگر نیستم ،
        شاید یک متنی ام منثور
        اما درخودم نمی بینم ، روحی منصور
        گرچه دارهم ، کم است بهرمن
        کو حلقه ای ازطناب ،
        تا که درگردنم اندازم ؟
        بارها به خودم گفتم :
        بهرِرسیدن به او با هرچه که باشد میسازم ،
        اما چه کنم که دیگر، بی سازم
        حتی تار ندارم من
        حتی درتاریِ اینهمه صحرای لب تشنه ،
        امنیت مشکوکِ یک غار ندارم من
        حتی دگر ازبین ، رفته آوازم
        رفته ازبین ، همه آوازه م
        سنگین شده ام خیلی
        چون مخزنی از رازم
        اما با اینهمه بی شک ، بازهم میسازم ،
        چونکه میدانم ، تو دوست داری صبرم را
        کاش خودت را نزدیکترکنی به من ،
        آنوقت مثلِ اسبِ چارنعل ،
        سوی نورت ، میتازم
        آنوقت است که خود را به حالِ بوسه ،
        بر ردِ قدمهای پُرازنورت ، برسجاده ای ازخاک می اندازم
         
        بهمن بیدقی 1402/12/8
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        فرامرز عبداله پور
        پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۲ ۱۶:۳۰
        درود
        زیبا ودلنشین وبا ملاحت سروده اید
        🙏⚘❤🌺
        رقص قلمتان ابدی
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۲ ۱۶:۳۸
        با سلام و عرض ارادت آقای عبداله پور بزرگوار
        بینهایت ممنونم از لطفتون
        شاد باشید
        ارسال پاسخ
        آذردخت شرقی(آذر دخت)
        جمعه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ ۰۲:۱۴
        موفق باشید
        🌸🌸🌸
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ ۰۶:۵۳
        با سلام و عرض ادب هنرمند بزرگوار
        سپاس
        مؤید باشید
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        جمعه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ ۱۹:۵۵
        درودبرشما استاد عزیزم جناب بیدقی عزیز وگرامی وگرانقدر بسیار زیبا بود احسن برشما درودبرشما زیبابود 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ ۲۱:۰۲
        با سلام و عرض ارادت آقای کاظمی نیک بزرگوار
        بینهایت ممنونم از لطفتون
        شاد باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0