سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        من، تو، او

        شعری از

        آروین محمدی

        از دفتر شعرناب نوع شعر موج نو

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ ۰۱:۰۹ شماره ثبت ۱۲۶۰۸۷
          بازدید : ۱۲۸۵   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر آروین محمدی

        صدای ارسالی شاعر:
        رفتم
        رفتی
        رفت
        تو از کنار من
        او به سمت تو 
        من به سوی ویرانی... 
         
        کاشتم 
        کاشتی 
        کاشت 
        من دانه عشق و محبت را در قلب تو
        او دانه جدایی را در قلب تو
        تو هزاران دانه دلتنگی را در قلب من... 
         
        دیدم 
        دیدی 
        دید
        او زیبایی هایت را 
        تو زشتی هایش را 
        من بی مهری هایت را
         
        گفتم 
        گفتی 
        گفت 
        من: کنارم بمان 
        تو: نمیتوانم بمانم 
        او: با من باش... مالو مکنت دارم 
         
        شنیدم 
        شنیدی 
        شنید 
        او صدای عشوه هایت را
        من صدای گریه های دروغینت را 
        تو التماس های من را 
         
        آزمودم
        آزمودی 
        آزمود
        منِ سربلند را دیدی
        لغزش هایش را می بینی
        می‌بیند لغزشت را... 
         
        خوردم 
        خوردی 
        خورد 
        من غصه تورا 
        تو پیسه او را 
        او فریب عشق جعلی تورا
         
        خندیدم 
        خندیدی 
        خندید 
        تو در کنار او 
        او در کنار تو 
        من در کنار نا آرامی 
         
        بوسیدم 
        بوسیدی 
        بوسیدی 
        تو او را 
        او تو را
        من سیگارم را... 
         
        گرفتم 
        گرفتی 
        گرفت 
        او دست تو را
        تو سخره ی او را 
        من گریه ام... 
         
        ایستادم 
        ایستادی 
        ایستاد
        تو روی مکنت او 
        او روی پولش 
        من روی پاهای هزار بار شکسته خودم... 
         
        آراستم 
        آراستی 
        تو خود را برای او 
        من خود را برای نابسامانی... 
         
        آشفتم 
        آشفتی 
        تو برای عذاب وجدانت 
        من برای نبودت... 
         
        باختم 
        باختی 
        باخت 
        من به تو 
        او به تو 
        تو به خودت! 
         
        خوابیدم 
        خوابیدی 
        خوابید
        او درکنار تو
        تو در کنار او
        من در کنار تصور وجود تو 
         
        خواستم 
        خواستی 
        خواست 
        تو پول را 
        او زن خانه دار را 
        من عشق را 
         
        فروختم 
        فروختی 
        فروخت 
        تو عشق را به پول 
        او پول را به زیبایی 
        من جوانی را به عشق 
         
        لرزیدم 
        لرزیدی 
        لرزید 
        من از سرمای چند برابر پاییز امسال! 
        تو از عذاب وجدانت 
        او از فهمیدن اینکه هنوز من را دوست داری... 
         
        دریافتم 
        درمی یابی 
        در می یابد 
        عشق را نمی توان خرید 
        عشق را نمی توان خرید  
        عشق را نمی‌ توان خرید 
         
        آسودم 
        آسودی 
        آسود
        من از بی حسی 
        شما... 
        رنگ آسودگی را نمی بینید... 
         
        میفهمی
        میفهمد 
        زندگی بدون عشق... 
        از کسی که میان دو عاشق قرار می گیرد... 
        بی ارزش تر است...
         
        و در آخر... 
        باختم 
        باختی 
        باخت... 
        سبب باخت من، تو، او... تو بودی... 
        تو... 
        [ اما من که همه چیزرا نمی دانم 
        شایدم او... شاید اصلا... من! ] 
         
         
        [ ایده شعر برگرفته از... 
        این شعر کوتاهِ امپراتور شعر جهان 
        شیرکو بی‌کس می باشد:
        می کِشد 
        می کِشی 
        می کِشم 
        او ناز تو را 
        تو عشق او را 
        و من... 
        کجاست سیگارم ؟] 
         
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲ ۱۷:۰۵
        طولانی و زیباست
        خودستاست؟ خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲ ۱۷:۲۰
        سلام پسر خوب..
        جان جدم آنتوان دوسنت اگزوپری قسم ایندفعه جواب کامنتم رو ندی.. میام شعراتو میخونم ولی کامنت نمی ذارم.. خندانک

        بعدشم فعل هات پس و پیشههه.. دقت کن! خندانک

        مثلا..

        خوابیدم
        خوابیدی
        خوابید
        او درکنار تو (خوابید)
        تو در کنار او(خوابیدی)
        من در کنار تصور وجود تو (خوابیدم)
        پس اول باید خوابید و الی...

        یا


        فروختم
        فروختی
        فروخت
        تو عشق را به پول (فروختی)
        او پول را به زیبایی (فروخت)
        من جوانی را به عشق (فروختم)

        پس اول فروختی باید می شد.. و الی اخر
        اینا ریزکاری های سبک نوشتاریته.. نمیشه که یرخی یه چیزی رو باب کرد.. باید هماهنگی درش باشع تا زیباتر جلوه کنه خندانک

        شاد باشی خندانک خندانک

        علی نظری سرمازه
        چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲ ۱۷:۲۳
        درود
        خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲ ۲۲:۰۰
        درودجناب محمدی اصلا فعل هایی که آوردی حتی باپس وپیش کردن بقول شاهزاده نمی تواند تلنگری برای مخاطب ایجاد کند
        اصلا برای من غافلگیرکننده نیست اشعار دیگر ت را هم خواندم باید بتوانی خودرا برای این گونه افعال دلیل خوب و راه رهایی باشید
        جای شما بودم بی ربطترینافعال را به جمله های پاینی ربط می دادم
        موفق باشید
        فاطمه ذوالفقاری (دریا)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ ۰۱:۳۳
        خندانک
        قدرت الله حاجی پور(قدرتا)
        شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۲ ۰۰:۳۴
        بسیار زیبا بود
        🌻🌻🌻🌻🌻
        راحله حصارکی (راحیل)
        سه شنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۲ ۱۵:۴۶
        بسیار زیبا بود 🌹🌹🌹
        راحله حصارکی (راحیل)
        سه شنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۲ ۱۵:۴۹
        کاش یکم دقت کنی
        خیلی جاها فعل ها رو اشتباه به کار بردی و باعث افت نوشته ات شده ، حتما یکبار دیگه با دقت بخون و ویرایشش کن .چون فوق العاده زیبا بود حیفم اومد متذکر نشم .
        در کل که موفق باشید خیلی زیبا قلم می زنید فقط یکم دقتتون رو بیشتر کنید و برای ارسال عجله نکنید 💐
        جواد مهدی پور
        سه شنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۲ ۱۷:۰۶
        درود بر شما جناب محمدی گرامی

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0