سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
  • روز ملي خليج فارس
  • آغاز عمليات بيت المقدس، 1361 هـ‌.ش
21 شوال 1445
  • فتح اندلس به دست مسلمانان، 92 هـ ق
Monday 29 Apr 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    دوشنبه ۱۰ ارديبهشت

    گفتگو با خدا

    شعری از

    افسانه احمدی ( پونه )

    از دفتر آرامش درون نوع شعر غزل

    ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲ ۱۲:۲۷ شماره ثبت ۱۲۵۹۶۶
      بازدید : ۱۰۹   |    نظرات : ۴

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

    شبی در بسترم با خالق خود گفتگو کردم
    هر آنچه دردهایم بود را ، یکباره رو کردم
    به او گفتم خدایا نیست انصافی که یک عمری
    تمام غصه ها را لایه لایه ،  تو به تو کردم
    یکی را آنچنان مست از خوشی کردی ولی یا رب
    مرا تنها رها کردی و بغضم ، در گلو کردم
    من از هر چه خوشی که سهم قلبم بوده تا حالا 
    فقط از دور رویش دیدم و یک لحظه بو کردم
    شب و هر شب سرم گرم است با کوهی عظیم از درد 
    بدون هیچ حرفی ،  قلب صدپاره رفو کردم
    چگونه دل به آنها داده ام کز عشق نامش را ؛
    شنیدند و دل بیچاره را در سمت و سو کردم
    همان هایی که در انجام خوبی های بی وقفه
    مداوم خنجری از خَصمشان ، بر دل فرو کردم
    همانها که هزاران بار ، دست دوستی شان را ؛
    به سوی من دراز و دشمنی شان در سبو کردم
    شکستم از میان اما به لب حرفی نیاوردم 
    زبانِ تلخشان را  ، بی تأمل هم نِکو کردم
    نمیدانم چرا زخمی که همراه من است از کین
    برای من عزیز است و به جان ،  رازِ مگو کردم
    چه شبهایی که در اوج پریشانی و ناکامی 
    خودم را با سکوت آینه هم ،  روبرو کردم
    سر آغازِ جوانی و ،  فراق و اشک هایم را ؛ 
    برایش یک به یک گفتم شکایت مو به مو کردم  
    چرا اصلا نمی بیند که این ،  بیمار در بستر!
    نفس با درد می بلعد ،  وَ مرگم آرزو کردم
    خدایم می شنید و اشکِ من را روی گونه دید
    دلش آزرد از این تلخی و با خونم وضو کردم 
    دهان بستم به رسم بندگی ، یکبار دیگر هم
    زدم سجده به درگاهش ، حساب آبرو کردم
    از این دنیای نامردی ندیدم خیر و همراهی
    خودم را در میان سیل غم ها جستجو کردم
    پناه آورده ام امشب ، به یکتا خالقِ جانم
    وجودم را تُهی و غرق در الطاف او کردم

    افسانه_احمدی_پونه
    ۵
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲ ۱۶:۱۷
    مناجاتی صادقانه و زیباست خندانک
    محمد اکرمی (خسرو)
    شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲ ۰۷:۴۱
    درود بانو احمدی
    بسیار زیبا و با احساس سرودید
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    محمد باقر انصاری دزفولی
    شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲ ۰۹:۰۳
    سلام بزگوار
    سرودبسیار زیبایی بود
    درودبر اندیشه نابتان
    خندانک خندانک خندانک
    محمد محمدنژاد(آشوب)
    شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲ ۱۰:۴۵
    درود بر شما
    قلمتون نویسا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0