سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403
  • روز ارتباطات و روابط عمومي
9 ذو القعدة 1445
    Thursday 16 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت

      تولدی با مرگ

      شعری از

      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)

      از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۲ ۱۹:۴۱ شماره ثبت ۱۲۴۲۹۸
        بازدید : ۲۲۳   |    نظرات : ۲۵

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      آخرین اشعار ناب مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)

      اتفاق بدی است تنهایی 
      مثل مرداد گرم تب کردم
       
      روز ها را قدم زدم بی تو 
      باز هم خو به نیمه شب کردم
       
       
      مثل یک بعد از ظهر پاییزی
      از خیال درخت سر رفتم 
       
      میشد از نیمه راه برگردم 
      پای لجبازی ام هدر رفتم
       
      ساعت پنج هفت آبان بود 
      رفتی و رفته رفته اب شدم 
       
      بی خیال کلاس و درس و کتاب 
      بر سر مادرم خراب شدم 
       
      هر چه ناخوانده بود تو را خواندم 
      هر چه نادیده بود تو را دیدم
       
      روی این تخت های یک نفره 
      بار ها تا سپیده باریدم
       
      هر کسی میشناخت من را
      گفت چه جوان نجیب و کم رویی
       
      آن جوان نجیب بعد از تو
      توی جیبش گذاشت چاقویی 
       
      رفتم و در محله لات شدم 
      عشق چاقو کشی و بد مستی 
       
      زندگی بیخود است وقتی که
       تو کنار رقیب من هستی
       
      لای متن کتاب ها گم شد 
      دوستی ها و مهربانی ها
       
      شهر را روی سر گذاشتم و
       کارم افتاد شهربانی ها
       
      بی تو از زندگی بدم آمد
      اطلسی های دلخوشی پژمرد
       
      مهدیار بیا نخوان دیگر
      مادرت بغض های خود را خورد
       
      با تمام جهان غریبه شدم
      توی کنکور بخت یارم بود
       
      تو جواب سوال ها بودی ؟؟؟؟
      خوب شد یک نفر کنارم بود
       
      گفته بودی جوان بمان اما
      زودتر زان چه هست پیر شدم
       
      رفتم از ابشار و کوهستان
       ساکن غربت کویر شدم
       
      مشهد الرضا شهر خوبی بود
      نه برای من و تو ای سارا 
       
      من و یک تربت دلتنگی 
      تو و یک نا کجای ناپیدا 
       
      بین شن باد های این تربت
      باز با سنگ درد دل کردم 
       
      آنقدر گریه کردم از دوری 
      جاده ها را به گریه گل کردم
       
      بین پس کوچه های شب هایم 
      ماه بودم ولی پلنگ شدم 
       
      هی مچاله شدم درون خودم
      توی ان معدنی که سنگ شدم
       
      شعر گفتم تو را صدا کردم 
      ناله ام تا خود خدا می رفت
       
      این خدا ناله ی مرا نشنید
      باز هم این دو خط جدا می رفت
       
      لابه لای تمام این ابیات 
      لابه لای تمام اشعارم 
       
      گریه کردم تو را صدا کردم
      تازه فهمیده ام چه پرخارم
       
      شهر ها را یکی یکی گشتم
      هیچکس مثل تو نمی خندید
       
      هیچکس عاشقم نشد سارا
      هیچکس شعر را نمی فهمید 
       
      تو بیا بین جمع جاعل ها 
      چای و قلیان و کافه اش با من
       
      من نمی ترسم از کسی سارا
      مستی از تو مرافعه اش با من
       
      من به امید این که میایی 
      سال ها منتظر میمانم
       
      نه نیا بیا نیا دیگر 
      من فقط از تو میخوانم
       
      من خودم را نکشته ام سارا 
      مانده ام تا دوباره برگردی
       
      مانده ام بین خواب و بیداری
      تا تو ای ماه پاره برگردی
       
      آی سارا، بیا به ابادی
      خانه ای توی کوچه باغ بگیر 
       
      نازنینم به شعر من برگرد
      جان سارا بیا طلاق بگیر
      ۶
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲ ۰۸:۱۰
      یعنی قشنگ حال و هوای یه عاشق بود.. خندانک
      بیت های ابتدایی تا میانه رو خیلی دوست داشتم آخراش انگاری خسته شده بودید از سرودن.. خندانک
      زان؟ زبانش قدیمی نیست؟🤔

      در کل خیلی قشنگ بود خندانک خندانک
      درود بر شما خندانک
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ ۲۱:۴۵
      بله متأسفانه حال یک عاشق بود ...
      یا به عبارتی باید گفت : یک داستان عاشقانه با همه ی فراز و نشیب هایش بود .....
      درسته زان قدیمی هستش ولی توجه رو جلب میکنه از نظر من ولی شما درست میفرمایید .

      ممنون از شما خرسند باشید ❤🙏🏻🌹
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ ۱۶:۴۰
      همیشه
      قلمتان رقصا
      هزاران
      درود برشما
      خندانک خندانک
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۲۲
      ارادتمندم 🍁
      ممنون از نگاه زیبایتان 🙏🏻
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲ ۰۰:۴۴
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ ۲۱:۴۷
      🌹🌹🌹🙏🏻
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ ۱۷:۲۱
      درود تان باد خندانک خندانک خندانک
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۲۲
      درود بر شما 🙏🏻
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲ ۰۰:۴۴
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ ۲۱:۴۷
      🌹🌹🌹🌹
      احسان فلاح رمضانی
      پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۱۲
      درودها ادیب گرامی🌹

      بلند و زیبا قلم زدید🌹 خندانک

      برقرار باشید و سلامت خندانک
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۲۳
      ارادتمندم 🙏🏻

      خرسند و شاد باشید ❤
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲ ۰۰:۴۴
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۱۳
      درودبرشما مثنوی زیبایی را قلم زدید وطومار بزرگی بود🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
      💙💙💙💙💙💙💙💙
      🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
      💐💐💐💐💐💐
      🌼🌼🌼🌼
      💟💟💟
      ❤️❤️
      ❤️
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۲۵
      ارادتمندم 🙏🏻
      موفق و خرسند باشید 🌹

      همه ی داستان های عاشقانه زیبا هستند...
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲ ۰۰:۴۴
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲ ۰۰:۳۷
      خدای من
      چه شعر وحشتناکی

      درود بر شما شاعر گرامی
      امید که قلم تان شریفانه تر بسراید
      خندانک خندانک خندانک
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲ ۰۰:۴۳
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ ۲۱:۴۸
      از نظر خودم هر چی داستان واقعی تر باشه اون غم شعر بیشتر میشه ....

      ممنونم ازتون لطف دارید 🙏🏻🌹☘️
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲ ۰۰:۴۲
      سلام و درود بزرگوار
      بنظر من هم شعر ترسناک و بیش از حد غمگینی است
      امیدوارم بهترین ها برایتان رقم بخورد خندانک
      سلامت و تندرست باشید خندانک
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ ۲۱:۵۰
      درود ها بر شما
      بله باز هم همان بحث فکت و حقیقت بودن ماجرا که کلمات خودشون اون غم و درک می کنند و می دن به بیرون ....

      ارادت دارم جناب موفق و خرسند باشید 🙏🏻🌹❤
      ارسال پاسخ
      شیما جریده
      جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲ ۰۷:۰۰
      درود بر شما
      شعر داستانی و جالبی بود خندانک
      همراه با فراز و نشیب
      زنده باشید خندانک
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ ۲۱:۵۱
      درود ها بر شما
      ارادت مندم 🌹

      اره داستانی پر از فراز و نشیب ولی تموم نشده 😁
      ارسال پاسخ
      نرگس زند (آرامش)
      جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲ ۲۰:۴۳
      درود ها بر شاعر عاشق خندانک

      سارا خوبه خیلیم خوب ..ولی حواست به مادرت باشه که مثل سارا زیاده ولی مادر فقط یکی ایست خندانک
      الهی هیچ کس برای فرزند بغض نکنه چه برسه گریه کنه خندانک
      ایشالا عاقبت به خیر بشی ..زیبا بود وبه قول دوستان وحشتناک ..
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      مهدی اسماعیلی منظری (مهدیار)
      پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ ۲۱:۵۳
      ای دوست به قربانت که ما را از درون فهمیدی ...🙏🏻

      بله کاملا درسته من مادرم پروردگاره 🌹

      وحشت شعر به خاطر داستان واقعیشه
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0