سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        شهرِبازی (طنزِ خاکستری)

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۰۵:۰۵ شماره ثبت ۱۱۴۰۷۱
          بازدید : ۱۳۳   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        شهرِبازی (طنزِ خاکستری)
         
        یکی ازاینطرف و دیگری ازآنطرف و،
        یکی هم ، آنطرف تر
        سه کس بودند ولی ،
        ز سیمرغ آنطرف تر
         
        همه رفتند بسوی گاردِن پارتی
        یه ور چوگان بود و، یه ور هاکی روی یخ
        چنان یه فسقلی را به بادِ چوب گرفتند ،
        که از پرتابِ مظلومیتی خُرد باباتوم هم آنطرف تر
         
        وقتی صدا خفه کن آمد درکار،
        دگر فواره ی خون بود که ازفواره ی ،
        گُلیِ سِنتِرپارک هم ، آنطرف تر
         
        یکی به دیگری گفت :
        مگر اینجا نگفتی پِینت بال است ؟
        جواب شنید خودم هم ، نمیدانستم اینجا ،
        انسانیتِ انسان به حالِ بال بال است
        پَرَش را میزدند ، میگفتد مشقی ست
        ولی کبوتری گفت :
        طعم اش را چشیدم ،
        ز مشقی ست آنطرف تر
         
        چنان حقایق ، عریان بود که دوربین ها گفتند :
        حقایق ز عریانیِ فیلمِ سکسی ، ‌هست ، بی شک آنطرف تر
         
        مجسمه ی لندهور ابوالهول ، بود یکسو
        مجسمه ی دیگر، ابوالترس ،  آنطرف تر
         
        یکی فریاد میزد من را کشتند
        یکی داد می کشید : کاش من را می ‌کشتند
        که برمن آنچه می آید ، ز کشتن آنطرف تر
         
        یکی می گفت : مگر اینجا نگفتی شهرِبازی ست ؟
        جواب از ناکجا آمد که دنیا همه بازی ست
        یکی دیگرجوابشان را تکمیل کرد و میگفت :
        اینهمه ، شاید که بازیست ولی اینهاست ز بازی آنطرف تر
         
        کنون ،
        روحِ سیمرغ بود که ،
        سوی قاف میرفت
        یکی جرأت نمود و،
        آدرسِ قاف را پرسید
        جواب شنید ،
        خیابانِ عمر را ،
        که میدانی کجاست ،
        راستِ شکم ات را بگیر برو تا مرگ
        به مرگ که رسیدی ،
        روی قبری نوشته ،
        مدفنِ جنّت مکانان ،
        خانم و آقای ، آزادی
        ز مرگِ قو، یقین ،
        چند سنگِ قبر،
        آنطرف تر
         
        بهمن بیدقی 1401/7/16
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۴:۲۵
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
        دستمریزاد خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۴:۴۲
        با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
        از الطافتان سپاسگزارم
        سلامت باشید و شادمان و مؤفق
        ارسال پاسخ
        علی مزینانی عسکری
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۰۶:۱۰
        درودتان باد و احسنت
        سلامت و سرافراز باشید استاد
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۰۸:۱۷
        با سلام و عرض ارادت آقای مزینانی گرانقدر
        بزرگوارید قربان
        از الطافتان سپاسگزارم
        سلامت باشید و شادمان و مؤفق
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0