جمعه ۱۱ آبان
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
سخت دلتنگ و ملولم عزیز دل!
تا کی فراق؟
تا کی عذاب؟
تا کی دغدغۀ جان و نان و آب؟
دستِ کم نگیر
ردّ پای حادثه را
احوالِ یاس خانۀ ما
هیچ ، خوب نیست
آسمانِ دهکده در دستِ ابرهاست
جانِ ستاره ها به لب رسیده
نَفَسِ ماه ، خسته است
خورشید،
چشم به روی این همه آوار
بسته است
دیوارِ کلبه نم گرفته
پنجره ها سوت می کشند
خانه،
در انتظار حرارت
به عشق نور
غرقِ سکوت
به ساحلِ طغیان نشسته است
شلّاقِ باد،
یکسره بر بام می خورد
باران ، امان نمی دهد
به پیکرِ بیمارِ ساقه ها
رودخانه،
آوازِ ترس می خواند
تا انتهای کوچه،
مگس پر نمی زند
پیوسته غصّه می چکد از ناودان ها
دلهره،
قلبِ کوچۀ ما را شکسته است
هم آوازی باران و ابر و باد
به درازا کشیده
واین نشانه
نشانِ خوشی نیست نازنین!
شاید، سفیرِ سیل
سراسیمه
به مهمانی موج بخوانَد
سکوت را
ای نازنین!
به خاطر نازی که ناگزیر،
مغلوبِ پنجۀ نامردمی شده
در یک غروبِ سرد،
بیا و تخطئه کن این هبوط را
ای نازنین! مگریز از قضا
بیا
بیا که گرگ و میشِ خانۀ ما،
نورِ تازه ای،
از جنسِ حادثه ای،
عاشقانه می خواهد
نوری که باز کند،
مسیر قیام و قنوت را
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود