سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        صفای دوست

        شعری از

        عباس یزدی (طوفان)

        از دفتر ایثار نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۲ ۲۳:۰۰ شماره ثبت ۱۰۹۴۶
          بازدید : ۲۶۳۶   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباس یزدی (طوفان)
        آخرین اشعار ناب عباس یزدی (طوفان)

        دوست را باید صفایی جست از او
                          گر نباشد این چنین  باشد  عدو
        دوست باید تا که بیدارت کند
                      دشمن است آن کس که تیمارت کند
        دوست می گوید به تو عیب ات نهان
                           گر خطا کردی نمی گوید عیان
        دوست باشد آینه پاک و تمیز
                       نه بزرگش می کند چیزی . نه ریز
        دوست را دیدی اگر . قدرش بدان
                          ورنه دورت می کنند جمع بّدان
        از رفیقان دغل ایمن مباش
                               گرد تو آیند فقط بذری بپاش
        وای اگر روزی شود جیبت تهی
                            سیخ جارو میشود سرو سهی
        بیش از این طوفان مکن  دیگر خموش
                         اینهمه گفتی نکردی خود تو گوش


        سروران عزیز و بزرگوار چند روزی از حضورتان معذورم  و التماس دعا دارم

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        طاهره بختیاری

        دردا به دل عاشق غم مثل یه قندانه اا هر چند که عشق او مانند شب و روزه اا بداهه ه
        محمدرضا آزادبخت

        د گاهی به سرم می زند شبیه زن دیوانه کوچه مان عاطفه را بخشکانم زیر نور آفتاب تا خرد شوم تا نور را ولگرد کوچه عاصی زن دیوانه کنم آری برگرد دیوانه شده از افکار کوچه گاهی خشمت آفتاب دیگر یمی شود
        ساسان نجفی(سراب)

        در همین حوالی روی صندلی کهنه ی چوبی نشسته ام اا تکیه به میز زهوار دررفته ی خیس شده از باران که بوی کاهگلی به خود گرفته اا با یک استکان چای لب سوز قند پهلو اا دلم برایت زرد شده اا گاهی سرخ و گاهیم قهوی می شود اا سینه ام تداعی خزان و پاییز در قلبم جولان می دهد اا پاییز همان فصل دوستداشتنی من و تو اا آه ه ه باز هم مثل همیشه چایم سرد شد اا سراب س ن د
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند که قرار است کسی موی تو را شانه کند
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مرورِ لطفِ تان نَندیش ااا به جای این و آن نَندیش ااا رضای ایزدی را جو ااا که لبخند آوَری در پیش ااا بداهه ش

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0