سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 22 ارديبهشت 1403
    4 ذو القعدة 1445
      Saturday 11 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۲۲ ارديبهشت

        نيمه شب بود ، سكوت و غم ي دل ، من تنها

        شعری از

        محمد علی شیردل

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۹ ۱۶:۳۱ شماره ثبت ۱۰۵۸
          بازدید : ۸۷۹   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد علی شیردل

        نيمه شب بود ، سكوت و غم ي دل ..... من تنها

         


        غصه ي  عشق و غم و غربت دل  ..... من تنها

         


         با دلم گوشه اي از كلبه ....

         


          نشستيم غمين

         


        خيره گشتيم ، به اسرار زمين

         


        اشك مي آمد و از گريه نبودش خبري

         


        بوي پرواز بلند ، در فضاي در و دشت

         


        ولي افسوس

         


         زپرواز ،  نبودش اثري 

         


        دلم آهسته شكست ، كه قناري !!!!!  نكند  !!! بي من از ساحل ي عشقم بپري  !!!!!!  

         


        بغض در راه گلو مرده ، لبم داغ و كبود

         


        دلم من بود  و دگر هيچ نبود ....

         


        گريه كردم .... بسي گريه  ،كه دل ، خون شد و رفت

         


        غم نرفت ، هيچ ..... كه صد بار فزون شد،  غم و رفت

         


        خواستم بشكنم آن بغض سكوت  دل شب 

         


        دل چنين گفت :

         


         عجب !!!!!!!!!!!

         


        عاشقان ، با دل شب ،  با غم و غصه و تب

         


        آشنايند و صميمي و نديم

         


        بوده  اين رسم و رسوم

         


         از زمانهاي قديم

         


        باز هم بغض  و همان راه  گلو

         


        باز هم  گريه ، به ياد رخ او

         



         


        خواستم بانگ برآرم دل شب  ، كه قناري خوابي ؟

         


        شكنم  حرمت شب را زسكوت ، تو قناري خوابي؟

         


        دلم آهسته شکست...

         


        هاتفی گفت چنین ....

         


        اي عزيز دل من

         


        این همه گریه مکن

         


        این همه داد مزن

         


        عشق  با  ياد  ي  قناري زيباست

         

        عشق ي زيباي قناري، روياست  

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        نازنین ازیدهاک

        ،

        محمدرضا یکتا

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0