سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        نویدانه

        شعری از

        مهرداد مانا

        از دفتر شعر مانا نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۱۹ شماره ثبت ۱۰۰۹۰۵
          بازدید : ۲۲۳۷   |    نظرات : ۲۴۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهرداد مانا

        _ باور کنید من هم کنه ای سمج بودم
        چسبیده به پوستین پاره ی اصلاحات
        و از حصر خانگی حضرات ،
        شعرهای ام زخم بستر گرفته بودند
        اما روزی دوستم
        که روی تشک تقدیر کشتی می گرفت و
        طناب های شما برای گردن اش خواب می بافتند
        رشته ی افکارم را پنبه کرد
        چنین شد که شبی شرمگین
        دشنه ی شعرم را در تیزاب تفکر شستم
        و تمام شاخه ی سالَم از شکوفه ی آبان سرخ شد ...
        حالا بفرمایید حضرت قاضی
        از نیشخند مرموزت به دارم آویزند
        زمانی من نیز قلک نداشتم
        و تمثال مبارک ابرهه را بر جدار مثانه ام می کشیدم
        تا کلیه هایم پر از طیر ابابیل شود
        برای آستین انتفاضه !!
        من هم صدبار زیر تانک توهمات منفجر شدم
        و هر تکه ام در این جهان جامد مانایی شد
        تا برای زنی شاعری کند که نگاهش نماد منجیل و رودبار بود .
         آه یکی این باور سیاه و سفید را از گلوی ام باز کند
        آخر مگر حنجره ی ما بی صداها
        جای چمبره ی چنگال شماست ؟؟
        پدرم همیشه می گفت شعر سیاسی عاقبتش اوین است
        من که خونم از اینهمه میرزا بنویس بی بخار آبی تر نیست !!!!
        که روی نرد واج ها جفت شش میآورند
        و هنوز به غیر یاقوت
        تشبیهی برای لب های پروتز زیدشان نیافته اند !!
        جناب قاضی شما بفرمایید
        اگر نسیم شوخ تمنا نباشد
        گیس گلاله ام را کدام باد نابکار آشفته خواهد کرد ؟
        ما هوای هاروتیم در ریه های تخیل
        و از نای مان ، نوای ناهید به ناکجا بلندست
        آه چه بلغور می کنم ؟
        این اگر شعر بود روی دیوار این سایت نمی ماسید
        کاش می شد در گوش این ملت یاسین می خواندم
        که برادران فرقه ی باد
        کمرم زیر بار مفاهیم مندرس دوتا شد
        باقی این شعر را یکی دیگر بسراید ...
         
         
        سنندج نوزده تیر ۱۴۰۰ ( شبی که صدساله شدم )
        ۲۴
        اشتراک گذاری این شعر
        ۷۷ شاعر این شعر را خوانده اند

        احمدی زاده(ملحق)

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        ایمان اسماعیلی (راجی)

        ،

        پریسا کلهر

        ،

        مهرداد عزیزیان بی تخلص

        ،

        مسعود آزادبخت

        ،

        سحر موسوی

        ،

        منوچهربابایی

        ،

        محمد قنبرپور(مازیار)

        ،

        مجید قلیچ خانی

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        فاطمه افکن پور

        ،

        بهرام معینی (داریان)

        ،

        مهرداد مانا

        ،

        سارا رحیمی

        ،

        بهنود کیمیائی

        ،

        ابراهیم آروین

        ،

        هادی محمدی

        ،

        محمد حسین اخباری

        ،

        امین فرومدی

        ،

        محمدعارف عرب

        ،

        دانیال فریادی

        ،

        محمد رضا خوشرو

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        سعید صادقی (بیدل)

        ،

        سحر غزانی

        ،

        فرزانه افروز(فرزانه)

        ،

        مسعود میناآباد مسعود م

        ،

        آرمین پرهیزکار

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        منیژه قشقایی

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        حدیث عبدلی (یارا)

        ،

        موسی ظهوری آرام(آرام)

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        خدیجه وفایی راد ( غریبه)

        ،

        سارا پیروتی (رها)

        ،

        علیرضا جورعشوری

        ،

        عیسی نصراللهی

        ،

        ابوالفضل احمدی

        ،

        مدیر ویراستاری

        ،

        سلمان مولایی

        ،

        محمد علی رضاپور

        ،

        سجاد جم

        ،

        رضا رضوی تخلص (دود)

        ،

        گلاله ناصری

        ،

        پژمان بدری

        ،

        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)

        ،

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        ،

        رحیم الله ارتگلی

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        علی حسن پور

        ،

        محمد امیری

        ،

        آرزو عباسی ( پاییزه)

        ،

        نجمه طوسی (تینا)

        ،

        علی حمدی

        ،

        حسن گائینی (رزاس)

        ،

        محسن ابراهیمی ( غریب )

        ،

        علیرضا کافیان

        ،

        مولود سادات عمارتی

        ،

        ناهید فتحی

        ،

        فروغ فرشیدفر

        ،

        الهام امریاس

        ،

        مریم رودینی

        ،

        شعله(م جلیلی)

        ،

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        ،

        حمیده قاسمی (اشک)

        ،

        رضا حمیدی راد(احسان)

        ،

        اصغر شکری زاده

        ،

        برهنه در بارانِ دره ی کومایی

        ،

        طاهر معین

        ،

        فاطمه سلطانی

        ،

        بهمن چرخ باز

        ،

        سارا خوش روش

        ،

        بانوی آب و آینه

        ،

        نرگس زند (آرامش)

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۳۶
        و من ...
        شاعریم که هنوز طوفان ندیده ام!
        نسیمیم سرد،
        که قلم صبح خروس خوان سحر ندیده است.
        بیا و بگذریم مانا ...
        که ماندن بهتر از نیست شدن است.
        ببین حساب مان با این یک سطر که می نویسیم صاف است خندانک
        درد را هر طور بنویسی ـ د شعر سیاسی ست ناله جوخه اعدام.
        بداهه

        یا حق خندانک خندانک
        مجید قلیچ خانی
        مجید قلیچ خانی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۶:۳۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۰۶
        سلام خوش آمدید
        تسویه حساب بدون ماچ نمیشه !!
        راستی اون جمله رو هم عوض کردم در " برگی از بلوط "
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۳۹
        اقای مانا فعلا کروناست و ویروس دلتا هم اومده
        رعایتِ پرتوکل لطفا خندانک خندانک خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۱۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۱
        خندانک خندانک خندانک
        سپاس از همراهی تان
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۴
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۴
        خندانک
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۲۹
        آن جمله از نقاط برجسته ی شعر بود و هرگونه تغییر باعث سلب شعریت آن می شد . من خود از ساداتم و توهینی از آن حس نکردم
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۵۸
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۸
        لیست خرید

        پوتین برای سربازان جدید

        نان

        نفت یه پیت

        اسلحه به تعداد کافی

        اتاق بازجویی نم کشیده

        پول برق را باید بدهیم

        پول آب جدا

        پول گاز را باید بدهیم

        دوبله پارک نکنیم

        و دیگر هیچ.

        ............
        سلام و عرض ادب خدمت شما مهرداد عزیز.بدلیل بودنم در لیست سیاه دوست زیبا و جذابت مجبورم بدون یاالله بیابم در صفحه ی شما.
        اولا بین هذیان و شعر تفاوت بسیار است
        ثانیا برخی مه رویان کارکرد شعر را اشتباه متوجه شده اند
        حرفهایی که گاها شاعرانی پر مطالعه و نابغه ی زمان( که البته با کمال تاسف هنوز کشف نشده اند و جامعه از نبوغ آنها بهره مند نشده!) میخواهند در شعر بزنند جایش اصولا شعر نیست.
        در فرانسه است ،شانزهلیزه،توی یه کافه ی خیابانی ،با چهارتا بیکار تر از خودشان که آنها هم متاسفانه هنوز کشف نشده اند!
        اگر اینگونه باشد که من فردا صبح که وارد سایت شدم کلیه ی رساله های دانشگاهی و کتب چاپ شده و نشده ی مارکس و هگل و نیچه و شوپنهاور و بقراط و سقراط و افلاطون و... به علاوه ی کتاب" آشپزی آسان با خاور خانم" را بگذارم کنار دستم به تا درک کنم اندیشه ی والای برخی اساتید را !!!
        حرفی ندارم به جز این که بعضی حرفها شعر نیست و جای بعضی حرفها شعر نیست و شعر رسالتش آنچه برخی فکر میکنند نیست!

        دوستت دارم نه فقط به خاطر اینکه هم اسم منی به خاطر افق روشنی که در ذهنت داری🌺
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۱۲
        سلام مهرداد جان
        خوشحالم که اینجا راحتی و حرف می زنی
        و البته پاره ای از جاها توافق داریم و جاهایی نه .. و جذابیت کار همین جاست
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۰۷
        مانا جان شعرت را هنـوز نخوانده ام.. سرم شلوغه، در جریانی که. ببخشید

        فقط به مِهر بگو، عیسی دوستت داره، ولو اینکه در بحث ردیف و حشو شعر خانم طلعت کرمانی هم بازنده شده باشی. باز هم در قلبمی، بهش بگو

        فرصت شد به صفحه ات می آیم فعلا نقل و مکان عاصی ام نموده.
        نکته ی آخر، کاش مِهرِما، معنی لغاتِ مهران مدیری را فهمیده باشد.مهران یک اعجوبه ست که بیخودی این واژگان را نمینویسد...
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۵
        جناب عزیزیان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۶
        جناب نصراللهی خندانک خندانک
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۰۷
        سلام و عرض ادب و احترام مجدد خدمت مهرداد مانا و کلیه اعضای محترم
        بحثی که یکی دو روزست در گرفته باعث حواس پرتی بسیاری از اعضا از کارکرد اصلی سایت یعنی شعر و شاعری شده است.گاها دوستانی هم مطالبی به بنده گوشزد کرده اند و از این مسئله به شکلی که دارد ادامه پیدا میکند رنجیده خاطرند.
        به همین دلیل و برای حفظ آرامش و کارایی سایت بنده دیگر پیگیر بحث نخواهم بود که ظاهرا بی فایده است.
        بنظرم تنها راه سنجش آثار نگاه مخاطبیست که در این مجموعه عضو نیست و اجازه نظر دهی ندارد یعنی مردم،یعنی ملت،یعنی فارسی زبانان و هر کسی که از وجود این سایت آگاه است،منتها چه کنیم که امکان اظهار نظر برای ایشان به دهها دلیل وجود ندارد و دلیل بعدی انصرافم از بحث این است که عموما برای کسانی جنگیده ام که خود در میدان مباحثه حضور ندارند!
        به هر روی
        من به قلم من به ورق راضیم
        عاشق ِ این شعر و سخن سازیم
        جمله جهان بازی ِ خود را کنند
        من که طرفدار ِ همین بازیم

        بنده به بازی خود میرسم ،آنجا که نیاز باشد حرف میزنم و گاهی سکوت میگوید به من هم مجال عرض اندام بده!!
        جناب هادی محمدی سمعاً و طاعةً.

        اگر رها کند ایام از این قفس ما را
        سبوی باده و گلبانگ چنگ بس ما را
        غریق و مست می ِ زنده رود و کارونیم
        چه نسبت است بدان ساحل ارس ما را؟
        مهدی اخوان ثالث

        عذرخواهی مجدد از مهرداد مانا بابت شلوغ کردن صفحه اش🙏🙏🙏
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۴۹
        سلام
        و توقع نابجایی نیست اگر شما را دعوت کنم نقدی بر ساختار این اثر داشته باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۲۹
        مطمئنا اگر روزی حس کنم میتوانم حرف ِ حسابی در مورد آثارِ " مهرداد مانا" ی عزیز بنویسم حتما خواهم نوشت
        🙏🙏🌺🌺
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۳۲
        سلام . راستش اینگونه واکنشها از جانب شاعران و منتقدان فعال و ممتاز سایت به شدت ناامید کننده است خندانک
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۵۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۲۰
        مطمئنا اگر اوین قلمت را اخته نکند
        من اوین را نخواهم بخشید!!
        اندر عوارض دموکراسی افراطی یکیش همین است که کسی پیدا نشده قلمت را بگیرد و بیندازد در جایی که دیگر آنرا نیابی!!
        مدتی کمرنگ بودی و با اینکه ما راهمان در استایل و روایت کلا از هم سواست دلم برایت تنگ شده بود.نمیدانم چرا .میگویند دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
        ولی دیوانگی من با یک استامینوفن درمان میشود
        خدا مانا را نیز شفا دهد
        آمین🙏🙏🙏
        بمان و کمرنگ نشو خواهشن🌺🌺🌺
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۴۱
        سلام مهرداد عزیز
        راستش آرزومه که برم روی دار ... یا به پیروزی برسم
        و اما خوش آمدید به صفحه ی خودتان و بی تردید من هم هرجا برم آخر سر نزد دوستان باز خواهم گشت خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۵۹
        درود بر شما
        وجود شما را به دلیلی مهم نیاز ضروری سایت محترم میدانم.
        اگر چه برای بسیاری آثارتان بسیار مهم است ( که هست،سو تفاهم نشود🙏🙏)
        نقدهای شما از آنرو که به محتوا و روایت اثر میپردازد برای شاعران و مخاطبان بسیار لازم بنظر میرسد🌺🌺🌺
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۹
        مانای ما دیوانه ای واگیردار است!! اما کم هستند اهل دلانی که با چشم بصیرت وی را بنگردند
        او چو بهلول عاقل عصر است در جامعه ی دیوانگی!
        سپاس که اشعار برادرم را میخوانی و حضورش را میبین.. محبتت را بر روی چشم مینهیم خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۲۰
        🌺🌺🙏🙏
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۴
        سلام و فکر کنم شفای مانا به قطع قلمش منجر شود . چون خود نیز معترفید که دیوانگان را دیوانگی بشاید . از حضور زیبایتان سپاسگذارم خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۳۳
        و چقدر ما به این دیوانگی نیاز داریم خندانک
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۵:۱۰
        سلام مهرداد مانای عزیز

        درست است که چه عمدا چه سهوا بر سر شعر من نیامدی ولی رفیقم هستی و تلافی کار نادانان است

        این گلها و لایک هم تقدیمت


        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۵۱
        سلام هادی عزیز
        قطعا خواهم آمد . معمولا سعی ام تمرکز روی جوانتر هاست و تبادل نکته با بزرگانی چون خودت
        و البته گاه وظیفه ام را فراموش می کنم خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۵
        سلام . شک ندارم و نداشته باشید که سهوی بوده و خوب می دانید مدتی کلا حضور نداشت خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۴۰
        من لایکا رو زدن بزرگوار
        🥀🥀🥀🥀
        تا ببینم بعدا چی به ذهنم میرسه
        🥀🥀🥀🥀🥀
        🥀🥀🥀🥀
        🥀🥀🥀
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۵۲
        هرچی به ذهنت می رسد نیکوست خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۳۰
        درود خب سروده تان چندین شاخه داشت
        فی المثال قسمت در دش که تشریح به درد کلیه که یکی از شدید ترین دردها هست .بود
        که خود من چهار هفته ای می‌شود که شدید ترین دردها را میکشم و انواع دارو ها را از بهترین بیمارستان ها در یافت کرده ام ولی وقتی درد می‌گیرد.
        فقط فقط مرفین جوابگویی
        برگردیم به شعرتان
        که فرموده بودید ....... دوست کشتی گیری داشتید که برایش طناب های .....آماده می‌کردند. طنابی برای چوبه اخطار .



        و اینکه کاری از دستتان بر نمی آمده جز . تیغ شعر تان را تیز کنید که می‌شود شعری آخته بسرایند
        شعری آتشین
        که خودرا ملزم میدانید باشعری داغ از قاضی و قانون و خلاصه همه که بر خلاف نظر شماست کوبنده بکوبید.
        نصایح پدر گرامی هم در شعر جای خوبی قرار گرفته
        و مجددا در پایین خود را ملزم دانستید که کمکی هر چند کم .که خونتان از این همه میرزا بنویس رنگین‌تر نیست انجام دهید
        خلاصه که به قول پسر عموی پدر بنده خنجر را کوفته اید در کمر دشمن
        یا دشمن ها

        مابقی شعر را پاسی داده اید
        که من قبول نمیکنم و مجدد به خود شما کام بک میکنم

        خسته نباشید

        .🥀🥀🥀🥀🥀🥀
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۳۵
        درود بزرگوار ، تلاش شما برای ورود به شعر برایم دوست داشتنی ست و زوایای دیدتان به این اثر هویت تازه تری بخشیده و ای کاش هر دو نوشته را متحد می نمودید تا انسجام بیشتر و بازدهی بالاتری داشته باشند خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۳۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۵۷
        سلامی مجدد و اما شعر هنر مند ما
        و
        و چنین شد که شبی شرمگین دشنه شعرم را در تیز آب تفکر شستم
        که این نوشته شاعر است
        و به نظر من
        با علم به تفکر
        چون ایشان مرد دنیا دیده و پا به سن گذاشه ایست
        و از ایشان خوانده ام در سنی کمتر از این هم بزرگ قبیله خود بوده
        پس با علم و دانش پا به سرودن گذارده است



        گیس گلاله ام را کدام باد نابکار آشفته خواهد کرد

        که کنایه از نامردی های روز گار است
        و به نظر من دور ماندن و یا نبودن مرد بر بالای سر زن و بچه هم معنی می‌دهد
        که اگر خدایی ناکرده در این روز گار غریب مردی بر بالای سر خانواده محترم نباشد

        روز گاری سخت در کمین است که خود میدانید . پس شاعر هنر مندانه و با علم به خطر نبود خود بر بالای سر زن و فرزندانش نگران است

        من که خونم از این همه میرزادبنویس و ووو
        جفت شش شان

        و همانا کنایه از پارتی بازی های آقازادگان و اینها ست
        که از شکر و روغن و زباله هم می‌شوند

        سلطان شکر و سلطان زباله و طلای سیاه و و بقیه سرطان‌ها

        نگرانی شاعر
        از این همه درد و این همه مصیبت و اینکه جز یک شعر ساده کاری از دستش بر نمی آید پیداست .

        شاعر نگران ما با دستی بسته به جنگ دیو که نه
        گودزیلاهای تاریخ رفته

        با امید پیروزی برای شاعر توانا ی شعر ناب


        🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۳۵
        این دعای شما توشه ی بسیار خوبی ست . و امیدوارم روزی قاتلان ملت را به پای میز محاکمه بکشانیم خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۳۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۲
        و تمام شاعر ها همینند!!
        جز نوشتن و خالی کردن واژه ها مگرچ چه میتوانند بکنند؟؟
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۱۴
        می‌توانند درس بخوانند .مسئولیتی بگیرند تا کلاهی که دیگران سرش گذارده اند .نتوانند سرش بگذارند این یکیش بود .

        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۱۳
        در پایان عرایضم به این قسمت توجه فرمایید

        کمرم زیر بار مفاهیم مندرس دو تا شد
        مابقی این شعر را یکی دیگر بسراید

        مندرس کلمه ایست که برای پوشاک استفاده می‌شود
        و معنی نخ‌نما و پوسیده
        کهنه و فرسوده. می دهد

        کمرم زیر بار مفاهیم مندرس
        و این همان شعریت شعر است کلمه ای که برای پوشاک و پارچه استفاده می‌شود
        برای مفاهیم ادبی و کلمه استفاده شده و زیبایی و رغبت خواندن را زیاد کرده
        در این قسمت به نظر من خواننده آمادگی آن را دارد
        تا به ادامه صحبت ها و گوشه و کنایه های شاعر توجه کند و دنبال ادامه شعر است

        دریغ از اینکه شاعر در انتهای شعر خیش است

        و دو دوتا چهار تاهای خود را برای خسته نکردن خواننده انجام داده است

        کمرم زیر بار مفاهیم مندرس دو تا شد
        شاعرم یکی به نعل و یکی به میخ می‌زند
        و گویا دنبال سریالی کردن شعر است
        و با این قسمت
        که می‌گوید باقی این شعر را یکی دیگر بسراید

        رضایت شاعر از شعرش را نشان می‌دهد

        و در آخر با امیدی تا انتها با سینه ای کشیده
        منتظر و ایستاده تا
        نظر من حقیر را که درست یا نادرست درک کرده یا نکرده بگیرد
        .

        فریادت توانا ایمانت راسخ
        🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۳۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۰۴
        و چقدر حیف شد که این سه کامنت پربار را یکی نکردید تا دوستان هم به خواندنش شایق تر باشند .. در کل سپاسگذار زحمت و قلم فرسایی ات هستم خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۳۴
        خیلی عالی نوشتید و بی ادعا و صمیمانه خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۱۲
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        مبین مشکلات جامعه
        موفق باشید خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۳۷
        قدم رنجه فرمودید جناب استکی عزیز خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۲
        وه چه سعادتی است نظر لطف شمارا دیدن بروی شعر برادرم خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۴۷
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۵۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۳۶
        خندانک
        درودبرمانای شعرناب خندانک
        زیبا قلم زدید خندانک خندانک خندانک
        قلمت ماناتروتواناترباد خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۳۸
        سلام بر بانوی پر احساس و مهربان واژه ها خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۲
        سپاس از همراهی تان بانوی واژه ها خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۴۷
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۵۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عليرضا حكيم
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۲
        درود و
        زیبا خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۲۰
        ممنونم از حضورتان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۵
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۸
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۴۷
        درود یک مطلبی یادم رفت بگم
        شعر تون بر وزن
        فلاتم .فلافلون .فلافل .فلفل.
        می باشد
        درود مجدد

        🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
        🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
        🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۲۵
        سلام
        و نام این وزن " بحر منتقم مدهوش مشکوک " می باشد خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        دوشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۴۳
        سلام ماناي عزيز
        افرين به فرياد اعتراضت خندانک خندانک
        بزودي سرفرصت با نقد برميگردم
        اين روزها سرم خيلي شلوغه
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۲۹
        سلام
        و شک نکن من امشب یا فرداشب که بهبودی ام کامل شود زودتر از تو و پژمان خدمت خواهم رسید
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۳۷
        سلام مانای عزیز
        به عنوان شاگردت خواستم چند خطی برات بنویسم
        باشد که نمره قبولی بگیرم🙋‍♀️

        باور کنید من هم کنه ای سمج بودم

        چسبیده به پوستین پاره ی اصلاحات

        و از حصر خانگی حضرات ،

        شعرهای ام زخم بستر گرفته بودند

        اما روزی دوستم

        که روی تشک تقدیر کشتی می گرفت و

        طناب های شما برای گردن اش خواب می بافتند

        رشته ی افکارم را پنبه کرد

        چنین شد که شبی شرمگین

        دشنه ی شعرم را در تیزاب تفکر شستم

        و تمام شاخه ی سالَم از شکوفه ی آبان سرخ شد ...

        و اما شعرِ نویدانه
        شعری که برای یک کشتی گیر سروده شد
        کشتیگیری که با تقدیر کشتی گرفته و طنابها همه خواب گردنشو دیده بودند ...  خون اون پهلوان باعث میشه شاعر که زمانی امید به اصلاحات داشته ناامید بشه

        زمانی من نیز قلک نداشتم

        و تمثال مبارک ابرهه را بر جدار مثانه ام می کشیدم

        تا کلیه هایم پر از طیر ابابیل شود

        برای آستین انتفاضه !!

        این قسمت که دمای شعر بالا می رود . و شاعر کودکی ساده دل که برای تامین سنگ انتفاضه عکس ابرهه را روی مثانه اش می کشد تا طیر ابابیل باریدن بگیرد !!
        این ریتم کل شعره که در گفتگوی شاعر با قاضی شکل گرفته و اما چرا فضای شعر در محکمه می گذره؟ چون شاعر شعر سیاسی گفته و الان قرارست طبق پیش بینی پدرش به زندان اوین برود



        اما شاعر در این قسمت از شعرش:

        پدرم همیشه می گفت شعر سیاسی عاقبتش اوین است

        من که خونم از اینهمه میرزا بنویس بی بخار آبی تر نیست !!!!

        که روی نرد واج ها جفت شش میآورند

        و هنوز به غیر یاقوت

        تشبیهی برای لب های پروتز زیدشان نیافته اند !!



         به این سرنوشت تن می دهد چرا که معتقدست نباید مثل این شاعران بی بخار باشد که حتی یک تشبیه جدید بلد نیستند و هنوز لب را به یاقوت مانند می کنند شاعر ابتذال قلم و احساس این جماعت را به باد نقد می گیرد

        جناب قاضی شما بفرمایید

        اگر نسیم شوخ تمنا نباشد

        گیس گلاله ام را کدام باد نابکار آشفته خواهد کرد ؟

        ما هوای هاروتیم در ریه های تخیل

        و از نای مان ، نوای ناهید به ناکجا بلندست

        آه چه بلغور می کنم ؟

        شعر خطابه ی تند و کاملا جدی ست از شاعری که واژه هایش بوی خون می دهد در این یکی دوسال اخیر . و  عجیب تر این ست که گلاله اش پای ثابت سروده هایش هست که جناب قاضی بداند اگر عشق و تمنا را در او بکشد ، گیس او هم دیگر آن موی فانتزی نخواهد بود

        اینم بگم  که شعر مانا بی تعارف است و شیپور جنگ و اعتراض.
         و همچنین  زبان معترضان است و مردمی که از شرایط زور و زر و تزویر به تنگ امده اند و بعد از ناظم حکمت و مرحوم شاملو تا به الان که من دیدم و خوندم  مانا سومین نفری ست که بسیار از این فرمول سود برده است که اعتراض و عشق را به هم بیامیزد .

        و در اخر و قابل توجه بعضی دوستان محترمم بگم که
        مانا  گیس خانمش را گرو نگذاشته
        بلکه گیس گلاله پرچم سربلند اوست...



        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۲۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۵۹
        سلام سحرم
        ممنونم از زحمتی که بر خودت هموار کردی و برام جای تعجبه که تو داشتی توی گروه همزمان حرف می زدی چطور و چه زمان این مطلب رو اینجا نوشتی !!!! البته نوه ی خودمی دیگه خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۴
        گیس گلاله همانند پرچم کشتی ماناست
        سراسر نام
        سراسر ازادگی
        سراسر رهایی است
        بروی دریای زندگی... خندانک
        و گلاله همان شعر ناتمام ماناست..
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۵
        خندانک خندانک
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۴۸
        سحر عزیزم درک این نکته که مانا شما را نوه و سارا را خواهرش می داند زمانی میسر می شود که این نکات را از قلم شیرینت می خوانم خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۳۰
        سارای عزیزتر از جان مرا اینهمه وامدار مهربانی ات نکن خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۳۹
        ساراجان فکر کنم کامنتهای تو از شعر مانا قوی تر بودند و شعریت بیشتری داشتند خندانک
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۵۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سلمان مولایی
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۳۸
        سلام

        و

        بی تردید زمان هایی وجود دارند که شاعر با زیر پا گذاشتن هر آن چه که شعر را واقع می کند تنها به بازگفتن آن چه که جان اش را به آتش کشیده است می اندیشد و از فریاد زدن های بی واسطه هیچ ابایی ندارد ، همه تجربه اش را داشته ایم اما چگونه می شود این فریاد را در خدمت گرفت تا به شکل گیری اثری شاعرانه تر رسید ؟؟
        پاسخ این سوال نه در حوصله ی این مقال می گنجد نه در مجال همیشه رو به زوال من اما ام چه اهمیت دارد این است که ؛ من از شاعری به نام مانا انتظار دارم که این اتفاق را واقع کند انتظار دارم که مرا از خواندن شعر به بهانه ی فریاد بی نصیب نگذارد ، انتظار دارم فریادش را چنان در حنجره ی شعرش بریزد تا سرستون های تخت بی جمشید را بلرزاند ..‌.
        اگر مانا را نمی شناختم هرگز چنین انتظاری هم نداشتم ولی خب حالا ممکن است عده ای از دوستان به واسطه ی استقبال خوب از شعر این حرف ها را بهانه گیری بدانند ولی خوب می دانم که مانا حرف مرا می فهمد و نیازی نیست تا از شعرش دلیلی بیاورم و برهانی برای اثبات این ادعا که این اثر تا رسیدن به مرحله ی شعر مسافتی چند را باید طی کند .

        "
        پوستین پاره ی اصلاحات
        حصر خانگی حضرات
        تشک تقدیر کشتی
        طناب های شما
        دشنه ی شعر ، تیزاب تفکر
        شکوفه ی آبان سرخ
        حضرت قاضی
        از نیشخند مرموزت
        تمثال مبارک ابرهه
        آستین انتفاضه
        تانک توهمات
        نماد منجیل و رودبار
        حنجره ی ما بی صداها
        چمبره ی چنگال
        شعر سیاسی عاقبتش اوین است
        میرزا بنویس بی بخار
        لب های پروتز زیدشان
        جناب قاضی شما بفرمایید
        بلغور می کنم ؟
        روی دیوار این سایت
        در گوش این ملت یاسین می خواندم
        فرقه ی باد
        "
        همه ی ترکیبات فوق قرار بوده است که شعریت را حاصل کنند ولی دقیقا همه ی ترکیبات فوق کمر بر محو شعریت این اثر بسته اند و مانای عصبانی هم دست شان را باز گذاشته است چرا که در ذهن اش فریاد غوغا می کرد .
        به گمان خودم آن چه لازم بود بگویم را گفته ام ولی باز هم هم چون همیشه چشم به راه تضارب آرای ادیبان و شاعران هستم تا از این میان خوشه ای پربار برای چشم گرسنه ی فهم ام برچینم ...
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۳۱
        سلام
        خوبی سلمان عزیزم ؟؟
        راستش حسی دو گانه دارم به آنچه چون همیشه از سر مانا دوستی نوشتی
        چون خود شخصا این اثر را دوست دارم ( فارغ از اینکه به شعر رسیده یا نرسیده ) خودخواهانه دوست دارم در دیگران نیز چنین حسی برانگیزد
        و حس دوم غرور و افتخاری ست که شرح آن از این مجال فراتر است اینکه حتا همین شعر هم از دید دوستی چون سلمان ، برای قلم مانا کم است و انتظارها از او بالا رفته ..

        و در کل سپاس و دست مریزاد که چراغی درین تاریک خانه می افروزی ....
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۴۶
        ممنونم از حضورتان جناب مولایی
        اما بگذارید این بار با شما توافق نداشته باشم . رویکرد مانا اگرچه همواره بر پذیرش و مدارا با منتقد است و علت اینکه همه با او راحت هستند هم به همین خلق و خوی خاص اش برمی گردد ، اما قطعا و به تصدیق خود شما شاعر بزرگی ست و حتی در ضعیف ترین کارهایش ، شعریت و شخصیت شاعرانه اش مشخص است . علاوه بر ترکیباتی که خود شما برشمردید ، و البته هنر همیشگی اوست ، به ابداعات این شعر هم بایستی توجه نمود .

        مثلا در اینجا :

        زمانی من نیز قلک نداشتم
        و تمثال مبارک ابرهه را بر جدار مثانه ام می کشیدم
        تا کلیه هایم پر از طیر ابابیل شود
        برای آستین انتفاضه !!


        که بسیار بدیع است . و شاید همین صحنه برای ساپورت شعر کافی باشد . اینکه عکس ابرهه را روی مثانه بکشی تا پر از طیر ابابیل شود و آن سنگها را برای فلسطین بفرستی ، بار طنز و نقد و شعر و بدعت را همزمان متقبل شده است .
        شعر در فضای یک محکمه اتفاق می افتد گفتگو میان شاعر و قاضی . شاعر معترف است که او هم فریب بسیاری از جریانات را خورده است . و چندتای آن را بر می شمرد . ( جریان دوم خرداد و اصلاحات / جریان جنگ و حسین فهمیده / جریان انتفاضه و ...‌) ولی اعدام دوستش باعث شده به خود بیاید و به قول خودش دشنه ی شعرش را در تیزاب تفکر بشورد .‌ و دقیقا به همین خاطر الان در محکمه است . شعر همچنان فضای خود را تا به آخر حفظ کرده است و اگرچه سخن گفتن از گلاله جریان عمودی شعر را لحظه ای متوقف نموده اما این کار بر زیبایی اثر افزوده است .
        خشم و اعتراض و نقد تند این اثر شاید اندکی لطافت و مخملین شعر را تحت تاثیر قرار داده و شاید همان اتفاقی باشد که جناب مولایی عزیز را غافلگیر نموده است . اما مانا شاعری نیست که براحتی در دام شعار بیفتد و خود مستلزم هستید که اغلب از این بزنگاه به سلامت عبور کرده است . کاربران سایت را دعوت به پیگیری بحث نموده بودید ، بر خود واجب دانستم که دعوت دلسوزانه ی شما را لبیک بگویم و امیدوارم دوستان دیگر هم در مورد ضعف و قوت شعر سخن بگویند .‌ خاصه دوستانی چون مهرداد عزیزیان ' عیسی نصرالهی ' مهدی محمدی ' هادی محمدی ' مازیار قنبرپور و مهمتر از همه برادرم مجید قلیچ خانی و احیانا اگر بخواهد و بتواند جناب آقای بدری .
        دعوت از این دوستان بخاطر اکتیو بودن شان در این فضاست و دوم از آن جهت که مانا حضور سبزی در صفحات کاربران داشته است و پر بیراه نیست اگر متوقع حضور سبز دوستان در صفحه اش باشیم خندانک

        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۵۸
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سلمان مولایی
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۱:۰۶
        سلام

        و

        گل همیشه بهار مانا ؛ گلاله ی گلستان ناب
        معمولاً به نقدی که نوشته ام بازنمی گردم تا از آن دفاع کنم یا خیر ولی این حال هم به سبب احترام بی اندازه به قلمی که در مقام پاسخ ام برآمده است و هم به خاطر روشن شدن ذهن کسانی که شاید منتظر گرفتن ماهی از اب کل آلود هستند به چند مورد اشارتی گذرا می کنم .
        1) دانم که تا چه میزان قلم نقد سلمان مولایی را می شناسید ولی اگر این شناخت حتی اگر به همین اواخر نیز بازگردد بی تردید باید دریافته باشید که در هنگام نوشتن نقد نام و نشان شاعر را فراموش می کند و تنها و تنها به آن چه که در برابر دارد به عنوان شعر نظر می کند پس ممکن نیست نقدی که می نویسد بر اساس پیش آگاهی ذهنی باشد از شاعر که مثلاً آیا نقد پذیر است یا خیر ؟؟ چرا که این موضوع کمترین تاثیری در لطافت و درشتی نقدش نخواهد داشت .
        2) دیگر اما اگر شعری بتواند مخاطب را غافلگیر کند بهترین شعر ممکن است ولی این شعر مانا از قضا قابل پیش بینی بود چرا که روایت تاریخ می کرد آن هم با عصبانیت پس شگفتی در پی خویش نداشت .
        3) منکر زیبایی های موجود در این شعر نمی توان بود ولی مسأله اساسی این است که قرار است شعر را بر اساس قیاس با میانگین سایت بررسی کنیم یا با قیاس با دیگر آثار و نیز قدرت قلم شاعر ؟؟ اگر قیاس با متوسط موجود در سایت باشد می توان این شعر را یکی از بهترین ها دانست ولی وقتی که قرار است با شعر خود مانا و پتانسیل نهفته در قلم اش نقد شود در رده ی آثار متوسط او جای می گیرد چرا که در این شعر طولانی تنها ارائه دو سه تصویر بدیع آن هم از سوی قلم مخیل و تصویرگر مانا اتفاقی نیست که به شعریت اثر بیانجامد .
        4) همین که مخاطب از خلال تصاویر موجود در شعر تنها به چند حادثه ی سیاسی و اجتماعی می رسد و آن ها را یادآوری می کند برای شعر نشدن این اثر و در ادامه برای ماندگاری آن کفایت می کند در خالی که شعر ماندگار علاوه بر این یادآور ی قابل تعمیم به تمام زمان ها و مکان هاست و در موضعی خاص متوقف نمی شود .
        5) دعوت ام از دوستان بدان سبب بود که تنها به نگاشتن نظری در حد خوب بود و زیبا بود یا توضیح واضحات بسنده نکنند بلکه این شعر را که از نظر محتوایی رسالت خویش را در حد قابل قبولی انجام داده است واکاوی کرده به ادراک فهم و اکتساب لذت در نزد خوانندگان عزیز منجر شوند .
        6) سلمان مولایی نیز می توانست تنها به جنبه های مثبت شعر اشاره کند و بگذرد چنان که در بعضی از صفحات روال اوست اما قلم مانا برای او در حکم قلم خود ش می باشد و گذشتن از آن بدون وسواس و دقت بعید می نماید .
        7) چه خوب که حرف آخر م هفتمین شماره شد که نمادی برای تکامل است من نیز امید آن دارم که گفتن این مطالب نقد پیشین را تکمیل کرده در نهایت به کمال نگارنده منجر شود .
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۱:۱۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۲۷
        سلام مجدد و سپاس مجدد که بازگشتید و گمان کنم به هدفی که تعیین کرده بودم ، رسیدم . یعنی شنیدن دلایل شما که ممکن است با همه ی آنها نیز توافق نداشته باشم اما بی تردید هم برای گلاله و هم برای مانا محترم خواهند بود خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۳۸
        سلام
        و فکر کنم اگر ساکت بنشینم و از دو قلم قرا و قوی سایت یاد بگیرم ، شایسته تر است
        ممنونم از مهری که همواره به مانا و شعرش و گلاله اش داری خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۵۸
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۴۹
        درود و عرض ادب و احترام خدمت شما ادیبان و بزرگان شعر ناب و مانای مهربان استاد و برادر بزرگوارم خندانک خندانک


        چند وقت پیش نقد ارزشمندی از مانای عزیز برای شعر « سعدی از جناب پژمان بدری» خونده بودم در مورد جملات قصار...
        تا اینکه امروز همین شعر مانای مهربان «نویدانه» توجه‌ام رو به اون نقد جلب کرد و خواستم خدمت استاد و برادر ادیب خودم درس پس بدم و بگم که سعی کردم شاگرد خوبی براتون باشم


        تکه‌ای از نقد مانای عزیز در شعر «سعدی جناب پژمان بدری» 👇


        منظور از جملات قصار چیست؟

        برخی جملات کلیدی در شعرها هستند که باعث می‌شود ذهن خواننده آن‌ها را به حافظه طولانی مدت بسپارد.

        جملات قصار مثل همان تک‌بیت‌های صائب تبریزی و کلمات سعدی می‌مانند که اکثراً ضرب‌المثل شدند.


        اهمیت جمله سازی در شعر چنان بالاست که اگر به شما بگویند از سهراب سپهری چه می‌دانی بلافاصله خواهی گفت:
        " آب را گل نکنیم "

        و از "فروغ فرخزاد " اگر به خانه من آمدی

        " و از شاملو " من درد مشترکم مرا فریاد کن " ....

        جملات قصار بسیار مهم هستند و باعث می‌شوند که شعرهای خواندنی به شعرهای ماندنی تبدیل شوند.


        و حال جملات قصار در شعر مانای مهربان برادر ادیب و بزرگوارم: 👇



        • زنی که نگاهش نماد منجیل و رودبار بود.



        • مگر حنجره‌ی ما بی‌صداها
        جای چمبره‌ی چنگال شماست؟




        • اگر نسیم شوخ تمنا نباشد
        گیس گلاله ام را کدام باد نابکار آشفته خواهد کرد؟



        • ما هوای هاروتیم در ریه های تخیل
        و از نای‌مان، نوای ناهید به ناکجا بلندست...


        خندانک خندانک خندانک

        و در آخر اینکه؛ مانای عزیز صاحب بیشترین جملات قصار در بین سپیدسرایان است و چون به این نقطه از شعر او کسی تا حالا نگاه نکرده بود، به خودم جرأت دادم و بحث را پیش کشیدم که البته اولین نقد بنده در سایت همین است و اگر جسارتی به ساحت اساتید و بزرگان شعر کردم، عذرخواهی و طلب عفو می‌کنم و همچنین از مانای عزیز تشکر و قدردانی می‌کنم که هر چه در این نقد هست و گفتم از آموزش‌های خوب ایشون بوده


        برادر خوبم شاعرانگی‌هاتون مستدام باشه و بر مدار عشق

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۲۷
        سپاس خواهرم بابت مبحث زیبا و نغزتان .. عمری باقی بود برایت جبران می کنم خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۰
        زنده باشی عزیز بزرگوار خندانک خندانک
        دوشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۰۹
        سلام آرزوی گلم خندانک
        بسیار زیبا قلم زدی خندانک
        و این رو هم بگم، حضورت انرژی های زیبای خاصی داره خندانک
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۳۱
        سلام بر مانای اندیشمند
        فعلا با ی لایک می روم و بر می گردم
        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۰۶
        سلام
        بی صبرانه منتظرم خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۶
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۳۶
        درود برشما و بانو گلاله ی عزیز
        گیرا و خواندنی و البته قابل فهم
        نوش تان باد عشق و شعر و شعور
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۰۷
        خوش آمدی و منور کردی کلبه ی مانا و خانمش را خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۶
        مریم عزیز سپاس که هستی و سپاس که اشعار از دل نوشته شده ی برادرم را مرور میکنی خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۲
        حس خوبی به شما دارم مریم جان خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۱۵
        خندانک خندانک
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۱۵
        سلام مهربانو
        دل به دل راه داره
        زنده باشید و فرخنده بخت
        خندانک خندانک خندانک
        سحر موسوی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۱۸
        درودها خندانک
        بسیار زیبا قلم زدید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        قلمتان نویسا🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۴۰
        چراغ خانه تان روشن که چراغ دل ما را روشن نمودی ..‌ خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود آزادبخت
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۲۵
        درودها جناب مانا
        بسیار عمیق شعری سرودی ،
        درد داشت شعرت خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۴۱
        مسعود عزیز
        عرض ادب دارم . خوشحالم از آمدنت خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۹
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۴
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجید قلیچ خانی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۶:۴۵
        درود مانا.شعرت مثل همیشه ها بود و تا جایی که من یادمه در این چندین سال و حتی تا جایی که خودت هم یادت نیست تنها شاعری که میشناسم و شعرش از روز اول خوب بوده هستی یعنی اشعار بیست سال پیش هم در همین سطح هستند تقریبا.اما در مورد شعرت باید ببینم فرصتی برای نقد پیدا میکنم یا نه هرچند به قول جناب فکری درد را از هر طرف بنویسی درد است.
        خندانک فعلا بدرود. خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۴۲
        سلام بر رفیق شفیقم
        منتظر می مانم تا شاید فرصت پیدا کنی خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۴
        منم با برادر بهاری ام موافقم خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۶:۵۵
        درست است که
        تو خشابت خالی‌ست
        اما هنوز سینه‌ای لبریز داری
        باور داریم
        باور داریم
        باور داریم
        تو نیز زنی داری از تبار همین ترانه ها
        که جان‌ش
        از دشنه ها شریف تر است
        آری می‌دانیم
        شبحی خاک را جستجو می کرد
        و منی که
        همیشه دیوار این سایت را
        در پی نام تو
        حالا برگرد به ابتدای شعر
        ای سرو قباپوش غمگین !!
        شیشه ی هرچه شعرست شکسته در چشمانش
        اما
        چشم ها را باید شست به اشک شیرین شبنم
        پس..
        همان گلاله برای شاد زیستنت کافیست



        پدرم قبل از مرگ می گفت عاقبت شعر سیاسی دیگر زندان نیست

        بمان و بنویس 💜💜💜
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۴۷
        چه کامنت جذاب و دوس داشتنی نوشتی مازیار ... حالم خوب شد خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۲۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۰
        و همانا گلاله از ازل دلیل نوشتن مانا بود!!! خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۵
        لطف شما به من و مانا شایسته ی تقدیر است خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۳۴
        درود بر شما جناب مانا وبر نازنین گلاله ات
        دوباره خواندم از قلم شما شعری زیبا

        اما روزی دوستم
        که روی تشک تقدیر کشتی می گرفت و
        طناب های شما برای گردن اش خواب می بافتند
        رشته ی افکارم را پنبه کرد
        چنین شد که شبی شرمگین
        دشنه ی شعرم را در تیزاب تفکر شستم
        و تمام شاخه ی سالَم از شکوفه ی آبان سرخ شد ...
        نویسا قلم شما وماندگار
        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۴۸
        خوش آمدی خواهر با احساس و مهربان خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۵
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۹
        حالا از اخرین گرد و خاکمان فقط خاک مانده و سنگ
        ان هم برای تو
        ما را که بی نشان خاک کردند و
        نشانش را بعدا خود بر سینه زدند
        و مادر بر سر و سینه.
        چه فرقی است بین انکه انکه دست بسته اهو را در شط رها میکن
        و انکه بال بسته عقاب را از کوه
        تیر چه میداند
        سینه صدام است
        یا بال های طیاره
        ارشمان دیگر ارش نیست.......
        ......
        مانای عزیز
        یادم نمیاد زیر شعری اینقدر نوشته باشم
        تو باعث شدی
        اگر دل پلنگ تندرویی شکست
        یا کفتاری از دق مرد
        نفرینش به مانا باشد و
        ما نویسنده ای بی گناهههههههههههههیم.
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۵۳
        سلام بر شاهرخ دوست داشتنی
        همیشه و هرجور که می بینمت ، مایه ی قوت و آرامشی خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۳۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۱
        شاید از ابتدا
        تیر زدن خطاست!!
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۴۰
        درود مانا جان خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۱۸
        سلام سعید جان
        همین الان اتفاقا در حال غیبتت بودم یه جایی
        چه حلالزاده ای خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۵۶
        از شما هرچه رسد نکوست
        بفرست بر محمد آل محمد صلوات که نکوست خندانک
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۱:۱۲
        سلام و عرض ادب و احترام
        اولین بار است که نظری درباره ی شعر سپید میدم
        از آنجایی که به بی تجربگی ام اقرار میکنم، ازهمین جا از سپید سرایان و صاحب اثر می خواهم که از کمی و کاستی اش بگذرند.

        درود بر مانای عزیز که اینچنین بر صفحه سپید سپهر ،یکه تاز و بینظیر است.سوار بر سمند سپید شعرت از حصر خانگی خود را بیرون کشیدم و بر دشنه آخته شعرت بوسه زدم.از کنار شکوفه های آبان گذشتم.تولد مانا برای چشمان منجیل مبارک باد.

        نمی دانم لازم است که مانا را تحسین کنم یا اینکه بر همه روشن و مبرهن است و نیازی به تعریفش نیست.

        با اینکه هیچ دانشی از شعر سپید ندارم ولی مطمئنم شعری که مانا سروده،از ذهنی خلاق و هوشی سرشار
        و نتیجه و زاییده مطالعه و اطلاعات شاعر در زمینه های مختلف مذهبی،تاریخی ،فرهنگی و اجتماعی ست.
        شعر مانا پر از داستان و فلسفه و بینش است
        پر از سیاست و تفکرات سیاسی.
        و هنر بزرگترش همراه کردن و نگه داشتن اشتیاق خواننده برای کشف فلسفه و بینش نهان در شعر است
        و این است هنر قلم مانا...

        مانا در رساندن مفهومش بر مخاطب بسیار هوشیار عمل کرده
        و با شروعی موفق، کنجکاوی مخاطب را برمی انگیزد و تا پایان ادامه اش میدهد
        اما به نظر این کمترین
        فرجام و پایان شعر بسیار جالب تر است.
        چرا که وقتی می گوید
        باقی این شعر را کسی دیگر بسراید...
        انگار که تب شعر به اوج رسیده و شاعر دیگر قادر نیست که این آتش را در دستان خود نگه دارد .پس به ناچار هر آنچه در دست دارد به دست دیگری میسپارد
        تا او راه را تازه نفس ادامه دهد
        از آنجایی که توانایی مانا بر کسی پوشیده نیست پس نتیجه می گیرم ،
        با این ترفند خواسته بگوید که ....
        این داستان ادامه دارد....
        با احترام
        خندانک خندانک خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۱:۳۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۰۷
        تردیدی ندارم تمام تعاریف ایمان عزیز از این قلم فقط از ناحیه ی خطاپوشی و مانا نوازی اش سرچشمه می گیرد وگرنه اینهمه نیستم و همچنان در حال آموختنم و درس پس دادن خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۳
        شایدم هم نوع چالش برای همه مخاطب ها
        تاهرکه بخواهد بنویسد این داستان ناتمام ادمهارا...
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۷
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۱:۳۸
        سلام

        درود بر مانای عزیز
        و سروده زیبا وتالم و تامل بر انگیزش
        ------------------------- خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۰۸
        سلام مسعود جان
        ازت ممنونم که با حضور گرمت به این صفحه رونق دو چندان بخشیدی خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۴
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۷
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۱:۵۰

        شاید نا بجا باشد
        اما خواستم این غزل مثنوی شاعری با تخلص ( بیداد ) را که در انجمن ادبی امیر کبیر ده سال پیش خواندند و کلیپش خیلی مشهور شد که حتمن مشاهده فرموده اید بنویسم .

        گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
        اما چه سود، حاصل گل‌های پرپر است!
        شرم از نگاه بلبل بی‌دل نمی‌کنید
        کز هجر گل نوای فغانش به حنجر است؟!

        از آن زمان که آیینه‌گردان شب شُدید
        آیینه دل از دَم دوران مکدر است
        فردایتان چکیده امروز زندگی است
        امروزتان طلیعه فردای محشر است

        وقتی که تیغ کینه سر عشق را برید
        وقتی حدیث درد برایم مکرر است
        وقتی ز چنگ شوم زمان، مرگ می‌چکد
        وقتی دل سیاه زمین جای گوهر است

        وقتی بهار، وصله ناجور فصل‌هاست
        وقتی تبر، مدافع حق صنوبر است
        وقتی به دادگاه عدالت، طناب دار
        بر صدر می‌نشیند و قاضی و داور است

        وقتی طراوت چمن از اشک ابرهاست
        وقتی که نقش خون به دل ما مُصور است
        وقتی که نوح، کشتی خود را به خون نشاند
        وقتی که مار، معجزه یک پیامبر است

        وقتی که برخلاف تمام فسانه‌ها
        امروز، شعله، مسلخ سرخ سمندر است
        از من مخواه شعرِ تر، ای بی‌خبر ز درد!
        شعری که خون از آن نچکد ننگ دفتر است!

        ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم
        تیغ زبان، بُرنده‌تر از تیغ خنجر است
        این تخته‌پاره‌ها که با آن چنگ می‌زنید
        ته‌مانده‌های زورق بر خون شناور است

        حرص جهان مزن که در این عهد بی‌ثبات
        روز نخست، موعد مرگت مقرر است
        هرگز حدیث درد به پایان نمی‌رسد
        گرچه خطابه غزلم رو به آخر است

        ***
        اما هوای شور رجز در قلم گرفت
        سردار مثنوی به کف خود، عَلَم گرفت
        در عرصه ستیز، رجزخوان حق شدم
        بر فرق شام تیره، عمود فلق شدم
        مغموم و دل‌شکسته و رنجور و خسته‌ام
        در ژرفنای درد عمیقی نشسته‌ام
        پاییز بی‌کسی نفسم را گرفته است
        بغضی گلوگه جرسم را گرفته است
        دیگر بس است هرچه دوپهلو سروده‌ام
        من ریزه‌خوار سفره ناکس نبوده‌ام
        من وامدار حکمت اسرارم ای عزیز!
        من در طریق حیدر کرّارم ای عزیز!
        من از دیار بیهقم، از نسل سربه‌دار
        شمشیر آب‌دیده میدان کارزار
        ای بیستون فاجعه، فرهاد می‌شوم
        قبضه به دست تیشه فریاد می‌شوم
        تا برزنم به کوه سکوت و فغان کنم
        رازی هزار از پس پرده عیان کنم
        دادی چنان کشم که جهان را خبر شود
        گوش فلک ز ناله «بیداد» کر شود

        ارادت
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۰۹
        چه یادگار نیکویی ست و چه شعر راستین و کوبنده ای .. و یادم هست کلیپ این شعر را قبلا گوش داده بودم و شاعرش که با خشم و آگاهی و اعتراص داشت شعرش را می کوبید توی سر آنها که پشت تاریکی سنگر گرفته بودند خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۴۴
        خندانک خندانک خندانک
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۷
        چقدر خوب شد که این شعر را اینجا آوردید خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرمین پرهیزکار
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۲:۰۲
        درود بر شما استاد مانای عزیز
        با اینکه سواد شعر سپید را ندارم اما از نظرات و نقدهایی که از شما در سایت وزین شعر ناب خواندم دریافتم که قلمی قدرتمند دارید و بی دلیل و جهت کلمات را کنار یکدیگر وصله نمیدهید . شعر سپید آغشته شده به فلسفه ای خاص است که بنده از آن غافلم و درکی ندارم اما از نظرات و نقدهای دوستان ادیب میتوان فهمید که با اثری قوی روبرو هستیم..
        با آرزوی بهترینها برای شما خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۱۰
        سلام دوست عزیز
        شما و دوستان به بنده نظر لطف دارید خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۴
        سپاس که هستید و سپاس که میخوانید خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۸
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۱۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درودبیکران وعرض ادب و احترام
        بااجازه ازاساتیدودوستان گرامی



        کمرم زیر بار مفاهیم مندرس دوتاشد...

        این روزها به همراه شدت گرفتنِ هر چه بیشترِ امواجِ کیهانی، آشکارسازیِ ناهنجاری های مختلفِ اجتماعی را شاهد هستید که بعضاً در قالب حوادثِ دلخراشی مانند انسان آزاری، حیوان آزاری، خودکشی و خودآزاری، تخریبِ منابعِ طبیعی و ... نیز دیده میشوند . در سالهای گذشته به صورت کامل و البته پراکنده، در مورد بالا آمدنِ انسدادهای انرژیکی در لایه های مختلفِ آگاهیِ انسان ها و سیاره ی زمین به قصد خروج، تحت عنوان هر آنچه که با ذاتِ الهی و انسانی همسو نیست، خدمت عزیزان توضیح داده بودیم.
        البته مانند همیشه برداشت های ذهنی، قضاوت گونه و بعضاً اشتباهوجود دارد. کپی های تغییر یافته و منحرف شده از جانبِ ذهن‌ِ آلوده ی افرادی که به صورت ناخودآگاه در حال جذبِ انرژی از بدنه ی معنویِ جامعه ی ایرانی هستند! شبکه هایی که تحت عنوان معنویت، همسویی ها و فرقه های فرازمینیانِ منفی را ترویج میدهند، گروه ها و کانال های زیرزمینی و خصوصی برای جذبِ انرژیِ پول از افرادِ درمانده و جویای معنویت به راه می اندازند.
        افرادِ فرقه ای در فرکانسهای جدید به شدت تحت حمله قرار گرفته اند و در اثر جذبِ آگاهانه ی ارتعاشاتِ پایین ناشی از تکنولوژی های فرازمینیِ منفی که اکنون دیگر به صورت ناخودآگاه و به دلیل کنترل شدنِ ذهنشان، سعی در ترویجِ آنها دارند، حال و روز خوبی ندارند. اکنون دیگر زمانه ای است که نمی توان در نقابِ عشق و نور، تاریکی را تبلیغ کرد! افرادی که نقاب بر چهره دارند همیشه در تلاش برای اثبات و توجیهِ خودشان هستند و برای موجه جلوه دادنِ خود، دست به هر کاری میزنند!

        این بسیار مهم است که بدانید روندِ معراجِ شما واقعه ای نیست که در یک روزِ مشخص و برای همه به یک شکل صورت گیرد، بلکه برای خیلی از شما همانندِ یک مسیرِ مترقی و بسیار زیباست که هیچ کلمه ای قادر به توصیف آن نیست. مژده اینکه تمامِ ارواحِ روی زمین، حتی آنهایی که هزاران سال است از اتصالِ مستقیم با \'\'او\'\' محروم بوده اند، هم اکنون فرصتِ رویارویی با برترین خودها یا آفریدگارِ یکتا را خواهند داشت. به این معنی که سرچشمه ی اصلیِ عشق و آگاهی، بارِ دیگر بالاترین حسِ سرخوشی در این عالمِ بی انتها را در شما به جریان خواهد انداخت. ما میدانیم که بسیاری از شما همچون عاشقانِ گمگشته ای هستید که سالهاست معشوقتان را گم کرده اید و از این رو سرخورده و ناامید شده اید؛ پس درک میکنیم اگر نتوانید تصور کنید که چه تجربه ی با شکوهی انتظارتان را میکشد. البته این را هم میدانیم که فقط کافیست به عشق، باور داشته باشید تا به راحتی آن ملاقات را جذب کنید.

        چه زیبارویانی که با دنیاهای بالا و مترقی ادغام میشوند، همگی پس از خروج از کالبدشان، دیداری قدیمی با سرچشمه ی عشق و آگاهیِ محض را تازه خواهند کرد و بعد از آن با قضاوتِ عادلانه ی خودشان به واقعیتی که با آن هم ارتعاش هستند، وارد خواهند شد. اگرچه افرادی نیز وجود دارند که به واسطه ی انتخابِ خودشان، توسط گایا رها شده و به سمت پایین حرکت میکنند.

        این زمانه ی به ظاهر بد، دورانی بسیار خاص و مهم در تاریخِ این سیاره و همینطور این کهکشان محسوب میشود.

        سپاس از جناب مانا خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۰۱
        سلام بر بانو منیژه خانم مهربان
        سپاس از مطلب ارزشمندی که در این صفحه به یادگار گذاشتید و امیدوارم هرچه زودتر ملت ما و بلکه جهانیان با طبیعت و با خود مهربان شده و راه خوب زیستن را هموار کنند خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۵
        منیژه ی مهربانم
        همواره در کنارتو بودن نه تنها سعادت است بلکه انرژی های خوبت از راه میرسند برایم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۸
        سپاس از تو منیژه ی دوست داشتنی خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۵۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۲۴
        سلام مانای عزیز
        این آخرین شعرم قبل از انتشار تقدیم به قلم نابت می کنم در تحلیلی از این شعر متعهد
        قیچی
        می خواهد
        هرس
        کار هم تبار تبر نیست
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۵۸
        زحمت کشیدید جناب ظهوری عزیز ... همواره پیگیر قلمتان هستم و خوشحال میشوم از خواندن آثارتان
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۵
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۸
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۹
        من هم صدبار زیر تانک توهمات منفجر شدم!!
        ( مگر همه ما روزی صرهزار بار در انفرادی ذهن اسیر نمیشویم و هر شب صدهزاران بار دیگر به توپ و تانک فکر بسته نمیشویم؟ زیبا نوشتیش برادر)
        گیس گلاله ام را کدام باد نابکار اشفته خواهد کرد؟؟؟
        (حس خوبی به این قسمتش دارم..یجور درده..یجور عشق..یجور فکر و ترس از اتی!!)
        حرف برای گفتن بسیار است مانا خودت سالهاست که مینویسی و سالهاست که شعر بقیه را میخوانی بخدا.. هزاران درد و حرف و قصه و شاهنامه در حبس این سینه را در دو خط شعر نمیتوان گنجاند
        شاید توراست میگویی باید مدام گفت
        مابقی را شما بسرایید!!!! خندانک
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۱۹
        ممنون از شما .
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۲۷
        و این هم لطف آسمان است به مانا که خواهری دارد به گاه دلتنگی ، سنگ صبورش می شود و به روز شادی ، همپای شوقش ... مرسی عزیز دلم مرسی که اینقدر خوبی و این هوا ، هوای برادرت را داری خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۰۰
        عزیز دلم
        همانطور که گوهر در صدف جا دارد و هسته در هلو و خون در رگ
        تو هم در دل من و مانا جا داری خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۳۰
        عزیز جانی
        دلیل شعر ماناااا
        سارا پیروتی (رها)
        سارا پیروتی (رها)
        پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۳۰
        فدای تو داداشی... باعث افتخاره خندانک
        مهدی محمدی
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۵۸
        سلام بر استاد مانا و مخاطبان صفحه اش
        نوشتن خیلی سخت شده برایم خیلی سخت، انگار قهر است قلم با من
        ولی خیلی خوشحالم که می بینم صفحه ی مانا این همه شور و هیجان جمع است
        تقریبا نقد و نظر سلمان مولایی عزیز منفرد مانده و من هم خواستم بگویم با سلمان هم نظر هستم تا حدودی البته اندکی می ترسم که از حال بد خودم نشئت گرفته باشد و شعر را درست نخوانده و درک نکرده باشم و نظری نوشته باشم که در خور نیست.
        در جمع اساتید، سلمان مولایی عزیز و دیگر عزیزان جسارت است نوشتن
        تقریبا آن تصاویر پراکنده خیلی به دل ننشست تا کشتی می گرفت به نظر خیلی خوب بود. این کشتی این وسط رها شد.
        و بعد این را هم می خواستم بگویم که چقدر خوب است وقتی شاعر و منتقد همدل می شوند حس قشنگی است بعضی اوقات هم فاصله می افتد لحظات سختی است لااقل برای من خیلی سخت بوده چه زمانی که نقد منتقد را درست ندیدم یا درک نکردم چه زمانی که نقد درستی ننوشتم یا نقدم درک نشد.
        می خواستم بگویم همه این حالات هست و کسی مقصر نیست. انتظارات متفاوت است، خوانش ها متفاوت است، ادراک ها و احساسات و احوال متفاوت است.
        خیلی دوست داشتم تیک نقد رو بزنم که لااقل ته مانده ی عرایضم که مربوط به درک متقابل شاعر و منتقد است، خوانده شود، منتها از نقد نوشته ام را دور می بینم.
        و بعد هم می خواستم بگویم که فقط در این صفحه توانستم حرف دلم را بزنم چه حکمت است نمی دانم
        بغضی بود در گلو اینجا انگار پاره شد
        با تشکر از مانا عزیز خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۱۸
        هرچند کم کمکی ازت ناراحتم ولی همچنان جزو چهار نفری هستی که دوستدار انشایت هستم و از شکل نوشتنت حالم خوب می شود . و خوشحالم که در صفحه ی مانا راحتی خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۰۲
        سلام جناب محمدی عزیز
        اگر دقت کنید اتفاقا همه ی شعر به آن کشتی گیر مربوط است . چون شاعر قبل از آن آدمی بی فکر بوده و کارهای جوگیرانه اش را بر می شمرد . تا اینکه خون این کشتی گیر بی گناه قلمش را بر سر عقل میآورد خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۱۱
        سلام و درود و ارادت خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۱۸
        سلام و خوش آمدید خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۰۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم آروین
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۵۵
        درود بر استاد مانای بزرگوار و ارجمند
        همه را گفتند دوستان و درست هم گفتند شما استادی کامل هستید
        فقط می‌توانم از زیبایی قلم‌تان بگویم که بسیار زیباست
        (میرزا بنویس بی‌بخار آبی تر نیست) البته همه‌ی ترکیب‌ها زیبا و نمی‌شود هیچ کدام را جدا ولی این یکی به چشمم آمد
        مانای بزرگوار استاد خلق واژهای نو ترکیب جدید و دلنشین که قابل تقدیر است و ستایش
        فقط در مورد پایان شعر در داستان و بیشتر نمایشنامه و فیلم‌نامه
        یه پایان بسته داریم که مخاطب می‌تواند نتیجه را ببیند
        یه پایان نیمه‌باز داریم که مخاطب نتیجه را نمی‌بیند ولی می‌تواند
        حدس بزند و یه پایان باز داریم که مخاطب می‌تواند برداشت خاص خود را داشته باشد که پایان شعرتان فکر کنم نیجه به مخاطب واگذار شده باشد
        قلمتان سبز و دلتان خرم و شاد
        البته اولین نظری ست که بعد از بیست ساعت حداقل در سایت‌ناب پای شعری می‌نویسم که جای تعریف بسیار دارد قلم‌تان و من بی‌بهره از شناخت آرایه‌های لفظی و معنوی برای شناخت زیبایی‌های شعرتان و محتاج یادگیری از قلم استاد عزیز
        که عذر پذیرفتنی ست و حق یارتان و مستدام باشید و سلامت و پیگیر قلم‌تان هستیم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۲۰
        ابراهیم عزیز خوشحالم که برگشتی و چه خوب شد که آن کدورت ناچیز به دوستی عمیق تبدیل شد و خدا را شاکرم برای داشتن رفیقان خوبی مثل شما خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۰۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        منوچهربابایی
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۵۰
        سلام حضرت مانا
        رقص قلم و واژه افرینی تان دیدنی است. نو پردازی دور از انتظار قلم شما نبوده و نیست
        و اما درد را به روایتی دگر نقش زدید و خواننده را در لایه لایه شعرتان با حقیقتی وهم آلود همراه کرده اید
        ،دستمایه شعرتان پر بار و اندیشمندانه است
        ...و اما باقی شعر
        این روزها
        حواس ام باشد
        شعر راهم سرمی برند
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۵۸
        سلام منوچهر جان
        هم اونور هم اینور همیشه بهم لطف داری خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۰۳
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رضا رضوی تخلص (دود)
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۵۱
        سلام و درود
        زیبا سرودید
        خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۵۸
        سلام و عرض ارادت خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۰۳
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۲:۴۴
        ســــــــــــــــــــــــــــلام گرامی .........بسیار زیبا ست خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۲۲
        سلام .. خوش آمدید خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۲۷
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۴۹
        سلام بر مانای مهربان خندانک خندانک

        شاعرانگی‌هاتون مستدام باشه برادر ادیب و بزرگوارم خندانک خندانک

        مانا، یه چیزی بگم دعوام نکنیا خندانک خندانک

        چی کار کنم حسم رو میگم خب خندانک

        هر موقع میام رو صفحه‌ت که شعرت رو بخونم حس می‌کنم توی صحرایی هستم، شتر دارم و یه خورجین هم انداختم روش و با سر و وضعی خاک‌آلود دارم باهاش سفر می‌کنم و فیلم هشت بهشت و کارتون علی بابا و... این سفرنامه‌ها یادم می‌افته خندانک خندانک

        پاینده باشی به مهر مانای عزیز خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۲۸
        خدا بگم چکارت کنه خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۴
        خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۱۱
        عالی بود آرزو خندانک
        احتمالا تو اون صحرا به زودی با مانا ملاقات میکنی خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        دوشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۰ ۰۴:۳۷
        درود بر مهرداد مانای عزیز خندانک خندانک
        جناب مانا بارها در صفحه های دیگر از نظرات ونقد شما بهره برده بودم منتها قسمت نشده بود میهمان شاعرانگیتان شوم.
        من نیز در سپید سرایی تقریبا هیچ علمی ندارم منتها بعد از این همه سال خون دل خوردن فرق یک اثر عالی از خوب وبد را تشخیص می دهم.
        من واقعا خواندم ولذت بردم دوست داشتم بیشتر درک کنم و دوست دارم بیشتر یاد بگیرم
        همیشه با خود می گویم کاش سپید سرایان بعد از شعر کمی قضیه را باز کنند اما بعد می گویم اینکه دیگر می شود دل نوشته ومزه اش می رود...
        من غزلم را بیشتر دوست دارم اما دوست دارم با شما هم همراه باشم وبا لذت بیشتر سپیدها را بخوانم

        درود برشما از آشنایی با شما خوشحال شدم مانای عزیز خندانک خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۱۳
        درود جناب ابراهیمی بزرگوار خندانک
        سپاس از حضور شما که مایه ی مباهات است خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۲۸
        سلام بزرگوار مفتخرم نمودید و راستش دوست دارم برخی جاها را باز کنم و در پانوشت توضیح بدهم حتا برخی منتقدان صفحه نیز در این باب زحماتی کشیدند اما دوستان دیگر مخالف رمزگشایی بودند ... بهرحال اگر راجع به مفهوم شعر مشکلی داشتید حتما و با کمال میل در خدمتم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فروغ فرشیدفر
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۰۱:۲۹
        درود برمانای توانا وقطعا" مانا! 🌹
        بعداز مدتها که سعادت نداشتم شعری بخوانم ، امشب از لیست "پرنشاط ترین"( که البته هممون منظورش رو توسایت میدونیم ولی من با معنی لغویش یه مشکلاتی دارم) شروع کردم و اولین شعر که شاهکار دیگری ازمانا بود، تاسف و احساس خسرانم رو چند برابر کرد که چرا دیر به دیر میام اینجا و ممکنه سعادت خوندن این شعرها رو ازدست بدم.
        جناب مانا، من از مواردی که بعضا" درنوشته هاتون خوندم ، برداشتم اینه که زیاد سفر می کنید و به کارهای سخت خو دارید.بااین شرایط نمیدونم چه وقت و چطور این همه مطالعه دارید . هرکسی از خوندن شعرها ونقدهاتون مطلع میشه که انسان بسیار آگاه ،بامطالعه و عمیقی هستید و شعرتون آینه ی اندیشه شماست . ماهم ،هرکدام به سهم خودمان، از این رود خروشان و گوارا سیراب می شویم و من خوشحالم که ازاین قلم آگاه که گاهی عاشق و گاهی اجتماعی و گاهی سرکش و برّان می شود ، میخوانم ولذت میبرم.
        آرزوی سلامتی و شادی درکنار عزیزانتان ،بویژه گلاله بانوی نازنین را دارم.
        🙏🌹🍃🙏🌹🙏🌹🙏🌹
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۱۳
        سلام
        من نمیدونم اما پر نشاط ترین کاربران ؟؟!!
        نمیتونم هضمش کنم تا به معنی برسم
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۰۹
        درود بر تو ... والا من فقط یه کارگر بالا رو هستم که شب و روز روی دکل و توی تابلو و گرما و سرما کار می کنم
        و چیزی بارم نیست
        اما امیدوارم روزی بتوانم شاعر خوبی برای شهیدان وطنم شوم .. چه آنها که دشمن خارجی شهید کرد و چه آنها که دشمن داخلی به سینه ی خاکشان پرپر نمود خندانک
        مهرداد مانا
        جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۱۸
        نام کودک را می شود آب گذاشت
        چرا که کارون
        آن روز تشنه بود
        می توان خون گذاشت
        چرا که پویا هم زیر خاک
        شکست دشنه ها را خواب می دید
         
        نام کودکمان را چه بگذاریم؟؟
        خاک ؟؟
        آن را از کدام تیر آرش طلب کنم
        که تا چین یا قفقاز پر بکشد ؟؟
        یا هوایی که نگذاشتند در آن
        نقاشی نفس های نوید را بکشم
        وقتی که در تار و پود طناب
        شعر می شدند



        به بهانه ی تولد زنده یاد نوید افکاری ، این یادداشت را نوشتم و اما در شعر مانا هفت مشخصه وجود دارد که همیشه سعی کرده ام رعایت شوند :


        ۱- وفاداری به زبان فارسی و ادبیات قدیم
        ۲- بهره گیری از وزن درونی و موسیقی شعر
        ۳- استخراج و استخدام اساطیر و تاریخ در خدمت شعر
        ۴- حفظ حرمت زن و نکوداشت او بعنوان آفریدگار هنر
        ۵- اعتراض به هرگونه نابرابری و عدم مدارا با ستمکار
        ۶- فراوانی جملات قصار در تمام شعرها
        ۷- توجه به آغاز و انجام شعر


        اما ایرادات :

        ۱- گاهی دچار آرایه زدگی شدم
        ۲- تکرار تهوع آور تاریخ و اسطوره
        ۳- به علت واج آرایی و آراستن ظاهر، شعر در ترجمه شکسته می شود

        دو مورد اول را امسال سعی کردم برطرف کنم‌. مورد سوم هنوز درگیرم ...

        اما مهمترین مشخصه ی شعر مانا قاتل بودن آنست . شعر مانا روزی قاتل مانا خواهد شد و البته و صد البته شعر مانا صاحب دارد .. زنی از تبار زیتون !


        و همه ی این اراجیف را گفتم که ستون نقد را ازم نگیرند . وگرنه هدفم در واقع‌نکوداشت نوید افکاری بود .

        اما دوستم که روی تشک تقدیر کشتی می گرفت
        و طنابها برای گردنش خواب می بافتند
        روزی رشته ی افکارم را پاره کرد .....


        و اما دوستان خونزستان را نوشتم که تایید نشد . امروز هر قلمی که با مردم نباشد در ایرانی بودن صاحبش باید شک کرد

        زنده باد آزادی
        خندانک
         
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۱۷
        سلام بر مانای عزیز و مهربان🌺🙏
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۲۰
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شرفت ماناجان
        لعنت الله علی القوم الظالمین
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۳۳
        دیدم به دو چشمانم یک مشت حرامی را
        برگوش جهان داده پیغام غلامی را

        دیدم به دو چشمانم انبوه تظلم ها
        مردی به سرش میزد پوتین نظامی را

        دیدم به دو چشمانم مخروبه ی یک زن را
        سنگی که شده بالش از عدل امامی را

        دیدم به دو چشمانم صد کودک آواره
        در مزبله ها جایع مسکین و جذامی را

        دیدم به دو چشمانم خشکیده ی نانی را
        در دست فقیری که میگفت پیامی را

        دیدم به دو چشمانم طفلی به سر راهی
        دیدم پدری خود را پرتاب ز بامی را

        دیدم به دو چشمانم ناموس وطن داده
        از شدت بی نانی اتقاء گرامی را

        دیدم به دو چشمانم گریانی مردم را
        شاعرشدم و گفتم لعنت به حرامی را


        ایمان اسماعیلی راجی
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۵:۰۳
        سلام از ماست خندانک
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۱۶
        درود بر شما خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۴۹
        سلام
        لبیک گویان آمدم با بداهه ای
        آب را خون نکنید مادَری مُضطَرِب است
        رو به رود است وَلی کودَکش مُلتَهِب است

        آب را خون نکنید قطعاً این آبِ رَوان
        مِلَّتی را نَفَس است ای یَزیدانِ زمان
        بهمن چرخ باز
        دوشنبه ۲۹ شهريور ۱۴۰۰ ۲۱:۲۴
        ماندگار باشی مانای عزیز که از کلمه به کلمه ی نوشته هات لذت میبرم و حظ میکنم
        خندانک خندانک
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۳۷
        سلام و عرض ادب و احترام🌹

        و اما نویدانه ی مانا یا، نویدانه ی ما:
        خروش درد از زخم های بازی که رنگ خونشان هیچ گاه از صفحه ی تاریخ پاک نخواهد شد؛ حضور شهیدان و مظلومان و آه مادران داغ فرزند دیده با افکاری سرشار از رشادت و شجاعت و البته که نوید همان مژده است. همان امید و بشارت.

        فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا 

        نویدانه را شعری نمادین یافتم و البته همه کم و بیش با انواع نمادها و معانی آن آشنایی داریم. اما نماد صرفا تعریفی مشخص یا معنی دور از ظاهر طیفی از عبارات واسامی مختلف نیست و صدالبته هر فرهنگی نماد مختص به خود را دارد چنانچه یک گلِ بخصوص در دو فرهنگ متفاوت، میتواند کاربرد نمادینِ متفاوتی هم داشته باشد.

        نماد را میتوان واقعیتی پنداشت که از پسِ آن، حقیقتی ابراز وجود می کند.

        نوید؛ در این شعر واقعیتی است که در پس آن امید و بشارت عرض اندام میکند و البته لزوم شکل گیری تفکر در احاد جامعه.

        اما هنرمند واقعی در خلال الهاماتی که تجربه می کند، بیشتر اوقات نماد می سازد و این نمادها به جای اینکه عاریتی و جعلی باشند، بیشتر حاصل کشف و شهودند و در اصل ساخته می شوند.
        چنانچه مانا در یکی از اشعارش خود را نماد رنج انسان می داند.
        یا نام گلاله را که در زبان کوردی به معنی گل شقایق است، اینگونه توصیف می کند:
        نامش گلی ست
        که از خون سربازان بی وطن روییده است
        پس بی راه نیست اگر گلاله را در شعر مانا نماد شهیدان بدانیم:

        شهید خویشاوند همه ی خورشیدهاست...

        انگار پیش از گلی، هرگز گلی در این مرغزار مصیبت
        سر به دامان نسیم نگذاشته است
        صفای قدمش، دلیل سماع سبزه زاران است
        و موهای وحشی اش که سماجت شب را باور نکردند
        ((کمی دقیق شویم، این ها توصیف حال شهیدان نیست؟))
        .
        .
        .
        چنانم زلال می نگری
        گویی پیش از میلاد خویش هزاران سال گریسته ای!
        انتشار این شعر احیای مجدد گلاله ی گریان بود، در روزهایی که سنگ بودن را ترجیح داده و اشک بر دیدگانم ممنوع شده بودند.

        سپاس از مانای عزیز و عرض پوزش از حضور اساتید گرانقدر.

        آرزومند شادی مردم سرزمینم🌹

        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۱۸
        مُشکی خُتن در ناف ناهید است
        که خطای هاروت و ماروت را تقدیس می کند
        من چه بگویم از چشمان روشنش
        که دشنه در خون خورشید شسته است ؟
        زنی
        چنان انسان
        که جز در صدف صداقت نمی گنجد
        زنی که از نای نیمروز
        طلبکار تخمه ی اهوراست
        و
        پستان چپش را
        در دهان خشک هورالعظیم می گذارد
        و نسیم دل نواز نفسش
        تسکین جگر سوخته ی درختان زاگرس
        زنی بداهه ی آفرینش
        که شاخه ی باورم از خنده اش به شکوفه نشسته
        آه باز هوای خیس گلاله و
        محشر کبرای کلمات مانا .....



        فکر نکنم از اهل زمین کسی مانده باشد که داستان من و تو را نداند . از خدا متشکرم برای آفریدن تو
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۰
        من نیز وامدار آفرینشم که ترا سر راهم قرار داد تا خود را در آیینه ی کلماتت نگاه کنم خندانک
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۵۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۴۶
        ممنونم از حضورتان جناب مولایی
        اما بگذارید این بار با شما توافق نداشته باشم . رویکرد مانا اگرچه همواره بر پذیرش و مدارا با منتقد است و علت اینکه همه با او راحت هستند هم به همین خلق و خوی خاص اش برمی گردد ، اما قطعا و به تصدیق خود شما شاعر بزرگی ست و حتی در ضعیف ترین کارهایش ، شعریت و شخصیت شاعرانه اش مشخص است . علاوه بر ترکیباتی که خود شما برشمردید ، و البته هنر همیشگی اوست ، به ابداعات این شعر هم بایستی توجه نمود .

        مثلا در اینجا :

        زمانی من نیز قلک نداشتم
        و تمثال مبارک ابرهه را بر جدار مثانه ام می کشیدم
        تا کلیه هایم پر از طیر ابابیل شود
        برای آستین انتفاضه !!


        که بسیار بدیع است . و شاید همین صحنه برای ساپورت شعر کافی باشد . اینکه عکس ابرهه را روی مثانه بکشی تا پر از طیر ابابیل شود و آن سنگها را برای فلسطین بفرستی ، بار طنز و نقد و شعر و بدعت را همزمان متقبل شده است .
        شعر در فضای یک محکمه اتفاق می افتد گفتگو میان شاعر و قاضی . شاعر معترف است که او هم فریب بسیاری از جریانات را خورده است . و چندتای آن را بر می شمرد . ( جریان دوم خرداد و اصلاحات / جریان جنگ و حسین فهمیده / جریان انتفاضه و ...‌) ولی اعدام دوستش باعث شده به خود بیاید و به قول خودش دشنه ی شعرش را در تیزاب تفکر بشورد .‌ و دقیقا به همین خاطر الان در محکمه است . شعر همچنان فضای خود را تا به آخر حفظ کرده است و اگرچه سخن گفتن از گلاله جریان عمودی شعر را لحظه ای متوقف نموده اما این کار بر زیبایی اثر افزوده است .
        خشم و اعتراض و نقد تند این اثر شاید اندکی لطافت و مخملین شعر را تحت تاثیر قرار داده و شاید همان اتفاقی باشد که جناب مولایی عزیز را غافلگیر نموده است . اما مانا شاعری نیست که براحتی در دام شعار بیفتد و خود مستلزم هستید که اغلب از این بزنگاه به سلامت عبور کرده است . کاربران سایت را دعوت به پیگیری بحث نموده بودید ، بر خود واجب دانستم که دعوت دلسوزانه ی شما را لبیک بگویم و امیدوارم دوستان دیگر هم در مورد ضعف و قوت شعر سخن بگویند .‌ خاصه دوستانی چون مهرداد عزیزیان ' عیسی نصرالهی ' مهدی محمدی ' هادی محمدی ' مازیار قنبرپور و مهمتر از همه برادرم مجید قلیچ خانی و احیانا اگر بخواهد و بتواند جناب آقای بدری .
        دعوت از این دوستان بخاطر اکتیو بودن شان در این فضاست و دوم از آن جهت که مانا حضور سبزی در صفحات کاربران داشته است و پر بیراه نیست اگر متوقع حضور سبز دوستان در صفحه اش باشیم خندانک

        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۵۰
        چه اتفاق قشنگی ست که گلاله از شعر مانا دفاع کند خندانک
        به گمانم این خود شعری کامل است
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۵۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۳۴
        سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوار
        بسیار شور انگیز و جذابی بود
        در پناه پروردگار جهانیان
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۱۹
        متشکرم از حضور سبزتان خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۰۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0