سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 28 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت حكيم عمر خيام
10 ذو القعدة 1445
    Friday 17 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      جمعه ۲۸ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      وقایع شهریه ...
      ارسال شده توسط

      منوچهر مجاهدنیا

      در تاریخ : دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۳ ۲۳:۵۷
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۱۵ | نظرات : ۵

      طنز هفته ...!
       
      بعد از این که رباب خانم از آقا صفر سمسار آن زنجیر یک متری را خرید و چرخ دستی اش را به میله نرده در پاگرد اول بست ، در اصل کودتای بدون خونریزی علیه قسمت مشترک ساختمان انجام شد .
      بعدازظهرآن روز آقا عباد به اتفاق دامادش که به باشگاه پرورش اندام می رفت کمد بزرگی را به راهروی طبقه سوم آورد و در پاگرد مستقر کرد . بعد هم فی الفور پشت در آپارتمان کمین کرد تا ببیند همسایه ها چه می گویند .
      آقا نصرت که داشت دست و بال یک دسته گُل را می کند و آن را در راه پله ها می ریخت همین که کمد را جلو آپارتمان آقا عباد دید ، گفت : خوب ، حالا که این طوره ما هم هستیم !
      سه ماه بعد چهره ساختمان درست مثل چهره کسی که به دست جراحان زیبایی افتاده باشد کاملا عوض شد .
      آقا شعیب از طرف شرق نیم متر به انباری اش اضافه کرد.
      عبدالحمیدخان بعد از این که با نعش کشش زد و نیمه آخر از قسمت غربی انباری آقا مجید را رومباند ، آقا مجید هم به تلافی ، انباری اش را نیم متر به طرف غرب کشید .
      اکبرآقا پس از فعالیت یک ماهه سالن آپارتمانش را به طرف تراس گسترش داد و چهار متر و هفتاد و دو سانت از تراس را به سالن اضافه کرد و رسید به خط الراس حیاط !
      عبداله خان ابتدا با نعش کش به در پارکینگ زد و آن را از جا کند بعد با آقاکرم که تازه اتومبیلش را تبدیل به احسن کرده بود و پارکینگ نداشت ، دست به یکی کردند و قسمتی از دیوار پارکینگ را برداشتند و به حیاط حمله ور شدند .
      آقا جمال که تبحر عجیبی در درافتادن با سازمان محیط زیست داشت ، یک حلب شش لیتری نفت را از آقا یعقوب قرض گرفت و ریخت پای درخت چنار ! درخت چنار هم که خیال کرد جای نفت آب آورده اند سر سفره اش ، قلپ قلپ نفت را خورد و یک جای دیگر هم برای پارک اتومبیل بازشد .
      دوپسر آقا نصرت در پشت بام ساختمان اتاقکی ساختند و مقدمات تجربه اندوزی برای برپایی یک مرغداری را باچند جوجه شروع کردند .
      احمدخان دریچه ای از آشپزخانه اش در طبقه چهارم را به نورگیر باز کرد و در نورگیر طبقه ای را آویزان و یک عالمه پیاز و سیب زمینی روی آن پهن کرد . آقا شعیب پیشنهاد کرد یک چاله برای عوض کردن روغن اتومبیل ها در باغچه حیاط حفر کنند . به دنبال آن آقا عباد برای کارواش یک لوله از تراسش که در طبقه دوم بود ، پایین آورد و در حیاط تعبیه کرد !
      همه دوازده آپارتمان از لج هم هرچه جاکفشی بود ، برداشتند و به کمد بدل کردند و هرچه به دردنخور داشتند در آن انباشتند !
      همه چیز به خوبی و خوشی می گذشت تا اینکه ناگهان در یک روز دل انگیز یکی ار ماموران شهرداری به ساختمان آمد ، چون آقا کرم می خواست آپاتمانش را بفروشد . مامور ابتدا فکر کرد به پلاک دیگری وارد شده ، اما بعدا متوجه شد که همه چیز در این ساختمان در حال پیشروی بوده است .
      حالا چندین ماه است که همه در حال عقب نشینی هستند ! چون آقا کرم هر دو پاهایش را کرده توی یک کفش و می خواهد همه چیز را به حالت پایان کار برگرداند و در انجام این کار هم هیچ خیال عقب نشینی ندارد ...!
       
       
      " ابولاله"
       
       
      " نقل از روزنامه گل آقا پنجشنبه 26 اردیبهشت 1387 "
       
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۴۳۸۴ در تاریخ دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۳ ۲۳:۵۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0