سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
  • روز ملي خليج فارس
  • آغاز عمليات بيت المقدس، 1361 هـ‌.ش
21 شوال 1445
  • فتح اندلس به دست مسلمانان، 92 هـ ق
Monday 29 Apr 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    دوشنبه ۱۰ ارديبهشت

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    داستان من و ممد خراط
    ارسال شده توسط

    بهناز لامعی

    در تاریخ : دوشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۳ ۰۱:۴۱
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۷۴ | نظرات : ۱۴

    اقا من بودم و اشکول تپه ( ممد خراط رو میگم ) اسپیدش به راه بود و داشت ابگوشت بالا می حرفید .
    امام عمل بود نا کس.
    ایگارسشو که روشن می کردا ، با دو پوک قورطش می داد . وقتیم می رفت تو فضا ، کسی جلو دارش
    نبود . تلویزیون محجبه شو روشن میکرد ;  پرچم انفرادیشو می بست به گردنش ; می شد عینهو بلبل
    درخت نارگیل.
    کافی بود بهش بگی امشب تو ساقی ، شصت تیر پژو حسرتیشو روشن می کرد و ان تا ردیف میکرد برات
    از همه نوع .. بسکوئیت!
    مثل این ادامسها نبود که فقط چسی ناشتاشون به راست و وقتی کارتون به کارشون گره خورد ، هیچ
    سنمی باهات ندارن و انتن نمیدن دیگه .
    دستمالیسم و در حال نشتی دادن .سر سفرشون که گذرت بیوفته فقط سگ برگر جلوته و چای پاسبون
    دیده.
    اهل سیا بازی نبود . گوشاش عینهو اینه بغل اتوبوس.
    اق رضا سوراخ جو جو رابتیم به مولا .. بزن تا روووشن شی دادا .
    _ تی فدات
    ویالونشو داد دستم . رفتم تو نخش . حسابی گر گرفته بود .
    داشتم با زغالا بازی بازی می کردم که یکیش در رفت . افتاد رو قالی ...
    گفت : خیالیت نباشه .
    پرید بره اب بیاره . منم که انگار اب دهن مرده قورط داده باشم ، کره شده بودم خفن
    تشک داشت اتیش می گرفت . هر چی موندم نیومد . داشتم فر می خوردم .بلند شدم . زدم بیرون .
    این ور بگرد . اون ور برگرد ، نخیر پیداش نبود که نبود .
    حسابی صفحه کلاج تموم کرده بودم . خیابون پر بود از کمپوت هلو .. خز خز ...
    یهو سر بر گردوندم دیدم ممد عینهو خط میخی ، سیگار به لب از سوپر زد بیرون . یه قاشوقی زدم پس کلش .
    گفت سیگارم تموم شده بود.
    بر گشتیم . کوچه پر از ادم بود .. خفن بازاری شده بود .
    اتیش از رو تشک تا سقف رسیده بود !!!!!!ر |
     
    بهناز لامعی  93/2/17

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۴۱۱۳ در تاریخ دوشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۳ ۰۱:۴۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0