سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403
    2 ذو القعدة 1445
      Thursday 9 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        پول زور
        ارسال شده توسط

        رضا محمدی (شب افروز)

        در تاریخ : يکشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۰ ۱۱:۵۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۸۶ | نظرات : ۰

        با خانواده تصمیم مسافرت عید گرفتیم و همون روز اول به راه افتادیم حالا کجا برو سمت

        رشت رودبار که رسیدیم ماشین خاموش شده من جعبه فیوز و چک کردم یکی از فیوزای 10 آمپر سوخته بود ولی برای اینک داخل تونل نمونیم یه فیوز 15  آمپر بستم و راه افتادیم داخل میدون شهرداری رشت دود از ماشین بلند شد شانسی که آوردیم هتل

        نزدیک بود ماشین و تا پارکینگ هول دادیم شیشه های ماشین بالا نمی رفت ولی خوب چون برق ماشین قطع بود مهم نبود. صبح اول صبح من تعمیر کار آوردم و بعد از تعمیر حرکت کردیم به سمت فومن وقتی رسیدیم تمام هتلا و مسافر خونه ها پر بودن مجبور شدیم در یکی از مدارس شهر یک کلاس اجاره کنیم

        صبح زود پسرم رفت که ماشین و روشن کنه بعد از چند قیقه داد زد بابا ماشین روشن نمی شه من رفتم و شروع به هل دادن کردم با صدای ما سرایدار و دوسه تا از همسایه ها اومدند آقا داخل محوطه از این ور به اون ور ده هل بده همه از نفس افتاده بودیم ماشین روشن نمی شد از امداد خودرو هم خبری نبود من از ناراحتی هی می گفتم به خدا اگه روشن بشه نصف قیمت می فروشمش لعنتی بازم خفه کرده

        یه دفعه یکی از آقایون گفت زیر فرمون یه سیم قطع مال چیه ؟من نگاه کردم ودیدم ای بابا سیم کلید گازو بنزین(پای آقا زاده خورده بود) من که خسته بودم یواش سیم و وصل کردم و گفتم ببخشید ولش کنید تا عصری ببینیم چی میشه

        خلاصه دو ساعت بعد من رفتم پارک که از مجسمه ها دیدن کنم وقتی برگشیم خانومم با خوشحالی گفت نبودی یه آقا خدا خیرش بده اومد نمی دونم چکار کرد که با یه هول کوچیک ماشینروشن شد

         من به زور بیست هزار تومن بهش دادم

        من جواب دادم نه؟

        اونم گفت آره

        منکه اعتراف برام سخت بود رضایت دادم ولی به خدا پول زور بود چون ماشین هیچ ایرادی نداشت

        -------------------------------------------

        شب افروز 6/1/90


        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۲۷۸ در تاریخ يکشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۰ ۱۱:۵۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

        رضا محمدی (شب افروز)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0