سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        اندر حکایت سنگ پا
        ارسال شده توسط

        علیرضا ناصح

        در تاریخ : جمعه ۱۴ تير ۱۳۹۲ ۱۳:۲۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۷۵ | نظرات : ۱۹

        از مجموعه حکایات شیخ : http://www.sherenab.com/News-View-1720.html
         
        هو
        سنه پیش در جمع اصحاب و مریدان بودیم و به خانقاه روانه. در راه، از کنار نعوذ بالله گرمابه زنانه گذر می کردیم که بناگاه سنگ پایی از گرمابه برجهید و بر فرق سر ما فرود آمد! مریدان بعدها گفتند که تلو تلو خوران این مصرع بگفتی که : «مزن بر سر ناتوان سنگ پای» و از حال برفتی و در احوال شدی. و گفتند ساعتی در آن احوال ببودی و چندان از حقایق عالم غیب می گفتی و کلید هزار معما گشودی و نام هزار منزل از طریق ببردی و هزار بیت شعر بگفتی و در آخر سعید بن مسعود سطل آبی بروی تو ریخت و بیدار شدی و گفتند که اگر ساعتی دیرتر ریخته بود هیچ مسأله ای برای بشریت باقی نمی گذاشتی!
        مرا آنچه در خاطر است حالی نیک بود و شراب خلد و معشوق و مطرب و ...(همانگونه که اهل شباب در اکس پارتی باشند!!). و درک آن حقایق ناب آنچنان مستم کرد که هر روز طریق خانقاه را از راه گرمابه زنانه گرفتیم و در آن وعده گاه ساعتی ببودیم تا شاید سنگ پایی دیگر و حقایقی نو بر این بنده نالایق فرود آید. اینچنین یک سال ببودیم و آن همای سعادت دوباره فرو نیامد تا چندی پیش که با مریدان در انتظار بودیم و سنگ پا بیامد و من از شوق وصال خود را پرتاب کردم و لیک سنگ پا بر سر مریدی فرود آمد که تازه کار بود و درک حقایق نتوانست و از دنیا برفت!
        پس بزرگان گفته اند که بسیار باید استقامت کرد و از راه نرفت و ما همچنان بر در آن گرمابه در انتظاریم تا باری دگر چنان شود و باقی حجابها نیز کنار روند و حقایق برهنه جلوه گر شوند(استغفرالله! شما را چه شده است با این اذهان منحرف!!).
         
        یا حق

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۷۴۹ در تاریخ جمعه ۱۴ تير ۱۳۹۲ ۱۳:۲۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0