سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        محمد تقی عزیزیان شاعر دلفانی
        ارسال شده توسط

        لیلا طیبی (رها)

        در تاریخ : دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ۰۳:۳۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۰ | نظرات : ۱

        آقای "محمدتقی عزیزیان"، شاعر و ترانه‌سرای لرستانی زاده‌ی سال ۱۳۶۲ خورشیدی در دلفان است.
        او کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی‌ست و معاونت ادبیات اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان لرستان، دبیر انجمن قلم ایران در لرستان و مدیر مسئولی انتشارات پراکنده از پست‌های فرهنگی و هنری اوست.
        وی هم‌اكنون عضو دفتر شعر جوان كشور و دبير انجمن ادبی شهرستان دلفان نیز هست.
        آثار عزيزيان در جشنواره‌ها و كنگره‌های كشور برگزيده شده و همچنين موفّق به كسب عناوين و مقام‌هايی در اين زمينه گشته است كه از آن جمله می‌توان اشاره داشت به: 
        - نفر نخست كشور در يادواره‌ی شهدای استان كرمانشاه (سرپل ذهاب) 
        - نفر دوم كشور در جشنواره‌ی شعر و نماز و نيايش آذربايجان غربی (خوی) 
        - رتبه‌ی دوم نخستین جشنواره منطقه‌ای شعر «رایحه رضوی» در الشتر لرستان.
        - نفر دوم كشور در جشنواره‌ی مقام زن (دانشگاه الزّهرا ـ تهران) 
        - نفر سوم كشور در جشنواره‌ی شعر بسيج فرهنگيان (تهران) 
        - نفر سوم كنگره‌ی ادبی ولا (شيراز) 
        - نفر برگزيده‌ی جشنواره و كنگره‌های شب‌های شعر ملكوت هشتم (مشهد) - روح آدينه، پيامبر اعظم و سيمرغ انقلاب (بروجرد) - پرّان‌تر از جبرائيل (ورامین) - شميم ولايت (قائم‌شهر) - دفاع مقدس (بندر عبّاس) و...

        ▪کتاب‌شناسی:
        - به خاطر گل‌های چادرت
        - دیروز بر نمی‌گردد
        - گل‌ها همه داوودی‌اند 
        و...
        ▪نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        او که ذکر همیشه‌ی لب‌هاش
        زیر سرما صدای دندان است 
        پیرمردی غریبه و تنها 
        بر سرش تکه‌ای زمستان است 
        ...
        چشم‌هایش میان یک درّه
        استخوانِ دو گونه‌اش کوه است 
        شانه‌هایش تکیده و لاغر 
        روزگارش که رو به پایان‌ست 
        ...
        جا به جا می‌کند بساطش را
        آه، بر روی آه می‌ریزد
        چشم‌هایش به پشت مژگانش 
        عین فانوس‌های زندان است 
        ...
        خاطرش چون هوای شهر ابری
        اشک بر گونه‌های او جاری
        شام امشب، برای دخترها 
        بی‌گمان لقمه‌های باران است 
        ...
        می‌رود معتکف شود انگار
        اشک‌هایش هزار تسبیح است 
        اعتکافش درون مسجد نیست 
        اعتکافش لب خیابان است.

        (۲)
        تنم می‌لرزد از سرما، به زیر برف سنگینی 
        سكوت خانه را بشكن، شبیه كاسه‌ی چینی 
        میانِ رشته موهایت، نگاهم ریسه می‌بندد
        برای خانه تنها نه، كه چندین كوچه آذینی 
        بیاور بوسه‌هایت را، بچین اطراف قندان و
        تعارف كن كه بردارم، لبت را از سَرِ سینی 
        مرا هم مذهبانم سوی مسجد می‌برند امروز
        نگاهت می‌كِشد اما به سمت و سوی بی‌دینی 
        برایم استراحت می‌نویسد بعدِ دیدارت
        به عشقم پِی نبرد آخر روانکاویِ بالینی 
        پیمبر باش تا من هم برایت شعر بنویسم 
        كه از دستِ معاصرها دَر آید شعرِ آیینی 
        اگر مُختار می‌كردی دهانم را، به پا می‌شد 
        به خونخواهیِ لب‌هایت، قیامِ سختِ خونینی 
        صدا كردی و مستم كرد، با لحن صدای تو 
        زكریاهای رازی بود و عارف‌های قزوینی.

        (۳)
        با تهیدستان که باشم حال و روزم عالی است 
        سهمش از باران فراوان، هر که دستش خالی است 
        آن بهشتی را که وعده می‌دهی بی‌رنج نیست 
        چشم‌های سرخ مادر، خون بهای قالی است 
        گاهی آدم حاصل رنج کسی را می‌خورد
        شانه‌های باد، زیر گیسوان شالی است 
        دل بریدن از جهان با پختگی گل می‌کند 
        سختی دل کندن از شاخه نشان کالی است 
        گریه‌ام می‌گیرد و دست تو در دست کسی‌ست 
        سهمش از باران فراوان، هر که دستش خالی است.

        (۴)
        بانو حکیمان بر سرت در اختلافند 
        باید به جای فلسفه گیسو ببافند 
        دعوی پیغمبر شدن کن وقت خوبی‌ست 
        تا پلک‌هایت آسمان را می‌شکافند 
        پیغمبری خوب است اما کعبه هستی 
        چادر سرت کن زائرانت در طوافند 
        پلکی بزن نیرو بیاور جابه جا کن 
        تا کم شود مانور و آفند و پدافند 
        سکر آوری؟ شور آوری؟ شرعاً حلالی؟
        بانو حکیمان بر سرت در اختلافند.

        (۵)
        افتاده، شکسته، صفحه‌های زردند 
        پیچیده شبیه نسخه‌های دردند 
        ای کاش که برگ‌های پاییزی هم 
        از روی زمین به شاخه‌ها برگردند. 

        (۶)
        این روزها که نیستی 
        گلوی تفنگ‌ها 
        تیر می‌کشد 
        ...
        درست مثل زانوی پدربزرگ
        که باغچه را بیل می‌زند 
        که خاکریز بالا می‌آورد
        ...
        این روزها که نیستی 
        اعصاب حوض‌ها 
        به هم ریخته است 
        و گنجشک‌ها 
        - سرِ ساعت -
        قرص ماه را نوک می‌زنند 
        ...
        این روزها که نیستی 
        شاعران برایت حرف در می‌آورند 
        خیابان‌ها پشت سرم راه می‌افتند 
        پیاده‌روها تنه‌ام می‌زنند 
        با خط ریش‌هایی که کارشان به جای باریک می‌کشد  
        ...
        این روزها که نیستی 
        قصه‌ی چادرم 
        کشدار شده است 
        و سیاست مدارها 
        برای دیدن موهام 
        - که دست رویشان می‌کشیدی -
        پروتکل امضاء می‌کنند 
        ...
        این روزها که نیستی 
        دلخوشم 
        تنها 
        به خاطراتی  
        که از دست قاب می‌افتد 
        و گل‌های قالی 
        خواهران خونی‌اند با من!
          
        (۷)
        موهایت را که داشتم 
        رام می‌کردم،
        آفریقا را
        در سیاه‌نماییِ برده‌ها 
        و پوتین‌های جنگ 
        را از پا 
        می‌انداختم؛ 
        تا کودکان
        به زبان مادری‌شان
        به صلح 
        فکر کنند!
        حالا که ندارم
        مجبورم کرده‌ای
        کنار بیایم 
        با پریشانی‌هایِ بادآور
        با مدیران دیر زی
        در پشت میزهای بخشنامه. 
        و زُل بزنم
        به صورتِ جلسه‌هایی 
        که شبیه تو نیست...

        گردآوری و نگارش:
        #لیلا_طیبی (صحرا) 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۵۷۳ در تاریخ دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ۰۳:۳۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۲ شاعر این مطلب را خوانده اند

        مدینه ولی زاده جوشقان

        ،

        جواد کاظمی نیک

        نقدها و نظرات
        مدینه ولی زاده جوشقان
        دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ۱۰:۴۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0