سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 25 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت فردوسي
7 ذو القعدة 1445
    Tuesday 14 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      سه شنبه ۲۵ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      فرمالیست ها
      ارسال شده توسط

      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      در تاریخ : دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲ ۰۲:۳۶
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۹۳ | نظرات : ۰

      🍃🌺🍃 به نام خدا 🍃🌺🍃
       
      فرمالیسم  یکی از مکاتب نقد ادبی در جهان است که به بررسی ادبیات و آثار ادبی  از دیدگاه  "زبانشناسی" و ساختارگرایی  ، نظری متفاوت دارد .

      این مکتب در خلال جنگ جهانی اول در روسیه بوجود آمد.
      و حدوداً در سال 1920 میلادی به  شکفتگی رسید .
       
      به اعتقاد فرمالیست‌ها ادبیات صرفا یک مسئله زبانی است و بس.

      و لذا می‌توان گفت که زبانِ ادبی یکی از انواع زبان‌های خاص دنیاست.

      و باید به آن از دید زبانشناسی نگریست.

      آنان  یک اثرِ ادبی  را  شکل یا فرمی محض می‌دانند و معتقداند که در بررسی اثر ادبی تکیه باید بر فرم باشد و نه محتوا و درون مایگی های اثر ! 

      و ایشان اساسا مخالف تقسیم متن به دو مقوله‌ی ( صورت و معنی) هستند.

      و برآنند که بگویند :  درست است که محتوا ،  ناقلِ احساساتِ شاعرانه و عواطف و افکار است اما همه‌ی این‌ها در واقع در "عناصر زبانی" شکل پذیرند !

      در نگرشِ  آنان مسائلی چون جذبه و الهام و اشراق و نبوغ که در مباحث ادبی همواره  مطرح بوده است ؛  مطرود است!

      ادبیات در باور آنها فقط و فقط  در " فرم و ساخت " است و نه در روح و فکر.

      مثلا یک شعر غنایی یا عاشقانه فقط یک طرح و  ساختار زبانیِ است .

       مثلاً در این شعر:

      در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
      کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد.

       

      در باور آن ها چیزی که اهمیت دارد تِم و مضمون شعر نیست؛ بلکه تکرار حروف  (ش) و (ک) و انتخاب دو تصویر متضاد (شاهد بازاری) و (پرده‌نشینی) است.

       
      باید توجه داشت که فرمالیست‌ها بر خلافِ فوتوریست‌ها که ابداً به محتوا هیچ اعتنایی نداشتند ؛ می‌کوشیدند بین فُرم و محتوا رابطه ای متقابل هم ایجاد کنند؛
      هر چند که چندان توفیقی نیافتند.

      با شکل‌گیری فرمالیسم در روسیه ، کمونیسم نیز رشد کرد. مارکسیست‌ها از همان آغاز فرمالیست‌ها را مورد حمله و هجوم  قرار دادند و ارتجاعی خواندند.

      فرمالسیت‌ها اثر هنری را  "بیان غیرمتعارف و غیرمعمول تجربه و حقیقت" باهم  می‌دانند.
       

      ولی در رئالیسمِ سوسیالیستی هنر  بازتابی از 
      واقعیات و رخدادهای  اجتماعی است.

      البته از مارکسیست‌ها کسانی بودند که
      از قبیل  لئون تروتسکی که معتقد بودند:
      (خلاقیت هنری ) واقعیت را تغییر می‌دهد که آن هم نوعی تغییر و تبدیل حقیقت است!
       

      اما به هرحال ،  مارکسیست‌ها با
      فرمالیست‌ها سرِ سازگاری نداشتند.
      ولی همین لئون تروتسکی آنان را
      متهم به اعتقاداتِ ضدّ تاریخی و رویکردشان را  تناسخی محور دانست .


      در واقع این جریان بسیار مهم ادبی از حوالی 1914 میلادی شروع و تا حدود 1930 بر اثر حماقت استالینیست‌ها  که می‌خواستند همه چیز را از جمله ادبیات را بر مبنای
      اقتصاد ، توضیحی فریبکارانه  دهند و توضیحِ ادبیات بر مبنای ادبیات ، به نظر آنان فکر بیهوده‌ای بود ؛ از بین رفت.
       
      به نظر فرمالیست‌ها دنیای ادبیات با دنیای واقعیاتِ متعارف ، بسیار متفاوت است و بنابراین  یک اثرِ ادبی را نباید فقط با توجه به رخدادهای بیرونی سنجید.

      از این رو از اثر ادبی نباید انتظارِ  کسب اطلاعات و معلومات و آموزشِِ راه و رسم زندگانی را هرگز  داشت!
       

      شکلوفسکی می‌گوید:
      ( هنر همواره از زندگیِ واقعی  ، جدا بوده است. عمدتاً بسیاری از ارزش‌های اجتماعی ، در ادبیات وارانه معرفی می‌شوند) .

      ضد ارزش ارزش و ارزش ضد ارزش می‌شود.

       
      نورتروپ فرای هم  می‌گوید:

      ( هیچ‌کس مطالبی را که در کتب ادبی است ؛ دربست و بی چوون و چرا هرگز  باور نمی‌کند).
       

      منتقدان فرمالیست بر دو اصل تاکید و باور دارند :

      - تغییر شکل در زبان عادی :  Deformation


      - صناعات ادبی که باعث آشنایی‌زدایی ها می‌شوند.

       رومن یاکوبسن که عضو حلقه‌ی زبانشناسی مسکو بود و در 1921 میلادی با موکارفسکی
      حلقه زبانشناسی و ادبیات‌شناسی پراگ را بنا نهاد. یاکوبسن برای ارتباط زبانی بین
      فرستنده (نویسنده) و گیرنده ( خواننده) طرح خاصی دارد که با توجه به آن شعر از "خودش" و "فرمش" و "تصویرش" و "معنای ادبی اش" حرف می‌زند نه از شاعر و حالات درونی اش .

       بین فرستنده و گیرنده واسطه‌هایی  قرار دارد شاملِ :

        - پیام

        -  رمز و نماد

        - تماس و بافت

       

       عقاید یاکوبسن چنین بود که :

      او فن ِ شعر یا همان بوطیقا را بخشی از زبان‌شناسی می‌داند. او بر این عقیده است که شاعران عَمداً محورهای هم‌نشینی و جانشینی ایجاد می‌کنند و به نظر او در جابه جایی لغات ، اگر مبنا   "شباهت "  باشد مساوی  می شود با  "استعاره" و اگر "مجاورت" باشد  : "مجاز" است.

      یعنی یاکوبسن  محور جانشینی را استعاره و هر جابه جایی در محورهمنشینی را مجاز می‌خواند.

       - دیوید لاج درباره این نظرِ یاکوبسن می گوید: خلاصه و ساده‌شده ی نظریه یاکوبسن از این قرار است که:

      در هر شکلی از کلام موضوعی به موضوع دیگر ربط داده می‌شود و چون این دو موضوع یا از جهتی شبیه به یکدیگرند و یا در مجاورت هم قرار دارند.
      بنابراین به نظر یاکوبسن همگیِ اشکالِ زبانی یا به قطبِ استعاری متمایلند یا به قطب مجازی .

      مثلا "رئالیسم و به طور کلی نثر و داستان " به قطب "مجازی"  و در "شعر" به قطب "استعاری" تمایل و گرایشات وجود دارد .


        رنه وُلِک نیز در بحث شعر  ،  تکیه بر "آهنگ" و "موسیقی" دارد.
       
      ویکتور شکلوفسکی:

      نخستین اثر فرمالیستی اش موسوم به   "رستاخیز واژه"   را نوشت.

      این اثر را به لحاظ تاریخی ، ریشه‌ی مکتب فرمالیسم  می دانند.

      در سال 1916 میلادی هم  مقاله ی  "درباره نظریه زبان شعری"   و در سال  1919 هم      " درباره شاعری"  در 1917 مهمترین مقاله خود " هنر یعنی فن" یا (هنر به مثابه‌ی فن) را نوشت.

      در 1925 میلادی مجموعه مقالات او :  "درباره نظریه نثر"  نوشته شد .
      شکلوفسکی ادبیات را مجموعه "ابزار" می‌دانست.

       دو اصطلاح معروف او یعنی :

        -  آشنایی زدایی

       -  افشاگری

        (افشا به این معنی است که رمان باید فووت و فن‌های ادبی خود را برای خواننده اش ،  افشا کند  و این درست برعکسِ نظرِ قدماست که می‌گفتند
      هنر باید صنایع خود را پنهان سازد تا خواننده آن را کشف نماید .

      این دو اصطلاح آشنایی‌زدایی و افشا ،  در بوجود آمدن اصطلاح (بیگانه سازی برشت) موثر بود.

      به نظر شکلوفسکی هسته‌ی مرکزی هنر در  "ایجاد تغییر در واقعیت"

      Deformation of reality


       یا غریب سازی :  Making strangeا   است .

       
      امپسون  نیز  می‌گوید "هنر مشکل سازی می‌کند"
      و فهم این دشواری خود یک بوجود آورنده ی مسئله‌ی هنری است" .

      - بحث دیگر او درباره plot است در باور او داستان  ، آشنایی‌زدایی می‌کند.

      Defamiliarization و هنجارگریزی   کار داستان  است .  

      یعنی درک آن را مشکل و غریب می سازد.


      شکلوفسکی با توجه به بحث باختین " منطق مکالمه"  اصطلاح  "روابط بینامتنی"  را

        Intertextuality relationships هم  مطرح کرد به این معنی، متونی که موضوع مشترک دارند ؛ در همه ادوارِ تاریخی ،  به هم مربوط می شوند (سلسله وار - زنجیرگونه )  و بین آن ها "مکالمه" ای  در طول تواریخ و قرون وجود دارد .

      در مقاله شکلوفسکی ،  "هنر به مثابه‌ی فن و صنعت" می گوید که هر قدر آشنایی ما با ادبیات گذشته بیشتر باشد این نکته نیز بر ما روشن می‌شود که تقریبا هیچ موضوع و تصویری نیست که بدیع و بی سابقه بوده باشد.

      بنابراین مسئله  در تصویر و موضوع نیست بلکه  در "زبان" است یعنی عمده‌ی
      نو آوری ها و ابداعات ادبی فقط در "طرز بیان" و "استعمال زبان" است و محتواها تکراری از گذشتکان است. که البته این باور ایشان ، اکنون نوعی سرقت ادبی محسوب می شود چرا که عینِ واژگان را تضمین تصور نموده است و به جای پی نوشت سازی،  در لای واژگانِ دیگر عملاً گنجانده است .

      ولی به تعبیرِ شکلوفسکی رابطه بینامتنی و به تعبیر و توجیهِ  باختین شکلِ نوعی گفتگو با گذشتگان و صاحب اثران دارد. "شکلوفسکی به تبع باختین معتقد است که متون گذشته با متون امروزی و متونی که فردا نوشته خواهند شد رابطه دارد و بین آن ها مکالمه ای هست."

      همانطور که فرمالیسم با دردسرهایش در حالِ از بین رفتن بود ؛  به جای آن یک جریان جدید از فرمالیسم با مارکسیسم به وجود آمد که مانند فرمالیسم به ساختِ زبانیِِ آثارِ ادبی ،  عنایت ویژه داشت .در ضمن بر مبنای آرای مارکسیستی می گفت که زبان و معنی (ایدئولوژی) از هم جدا نیستند. از نمایندگان معروف این جریان میخائیل باختین. پاول مدویدف و  ولشینوف بودند. باختین ادبیات را بازتاب مستقیمِ مسائلِ اجتماعی نمی دانستبلکه مثل فرمالیست ها برای ساخت های ادبی و زبان اهمیت قائل بود. به نظر باختین ادبیات مخصوصا رمان می تواند چند معنا و مفهوم را باهم در پی داشته باشد و به اصطلاح "چند صدایی " باشد.

      آنان از کهن الگوها و آرکی تایپ نگاری ها  کاملاً  بی خبر که‌ نه  ولی غافل  بودند و به شکلی عوام فریبانه فقط به فرم و ساختِ زبانی اهمیت می دادند و بس.
       
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۳۵۴۴ در تاریخ دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲ ۰۲:۳۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0