سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 6 خرداد 1403
    19 ذو القعدة 1445
      Sunday 26 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        يکشنبه ۶ خرداد

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        باخودم حرف میزنم
        ارسال شده توسط

        بهمن بیدقی

        در تاریخ : چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۰۴:۵۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۶۱ | نظرات : ۱۱

        باخودم حرف میزنم
         
        با خودم داشتم به صورتِ رِنگی بر وزنِ آهنگِ عروسی میخوندم :
        چیییکار بکنم ؟ ... تا اون از من راضی بشه ؟
        نَفْس ام بقیه شو اومد : بادا بادا مبارک بادا ایشالله مبارک بادا
        من و نَفْس ام یه عمریه که با هم کل کل داریم و کلی پوز همدیگه رُو به خاک مالیدیم . ولی اون بیشتر .
        البته یواشکی بگم ، گرچه اون همیشه فالگوش واستاده و میشنوه، ولی بذار بشنوه ، صدامو بلندتر کردم و گفتم : عجب گیرِآدمِ عوضی ای افتادما ! اونم که مثل همیشه اینجا بود رُو دیدم که زیرزیرکی وبا روباهیِ خاصی خندید و صدای پاش اومد ، یعنی من رفتم ، ولی نرفته بود ، آخه  ما همیشه چسبیدیم به هم .
        مثل دوقلوهای به هم چسبیده
         
        چندوقت پیش نَفْس ام هوس کله پاچه کرده بود . منم که مدتهاست زوارم در رفته و زرتم قمصورشده .
        به قولِ خانمِ خوش اخلاقِ  مسئولِ آزمایشگاهِ  دمِ خونَمون که هروقت برای آزمایش خون میرفتم پیشش ، می گفت : آقا شما چقدر چرب و شیرینید . منم لبخند میزدم .
        دیابت ام طوری بود که دکتر گفته بود با شش تا قرص روزانه ، دو برابر مجاز هم باشی ، خوبی .
        چربی هم که بالای ۲۰۰ . تووی این شرایط ، آقا از من کله پاچه میخواست . روز قبلش هم حلیم، که قندِ خالصه . به نَفْس ام گفتم : بیشین بینیم بابا ، حال داریا . همون شیرینیِ تَر و بستنی ، که دو روزِ پیش که خواستی و خریدم و کوفت کردی ، بذار اوضاع احوالِ قندیم بهتر بشه ، بذار اونی که زائیدم  رُو  بزرگ بکنم بعد ببینم چی میشه .
        ولی اون چشم سفید نمیدونم چرا پاهاشو تو یه کفش کرده بود و ول کنِ معامله نبود . تو این گرونی، کفشه داشت میترکید . فکرشو بکنید : دوتا پا تووی یه کفش !
        اینبار مثل کوه جلوش دراومدم و شما که غریبه نیستید ، حسابی حالش گرفته شد . ولی خیالی نیست . اونم خیلی حالِ منو تووی زندگی گرفته . موندم با این وامونده چه جوری باید تا ابد زندگی کنم ؟
        به خدا گفتم : آخه این نکبت کی بود که گیرِمن انداختی؟ روزگارمو با حرصاش، با بد دهنیاش ، با اعمالِ چپ و چولش و ازهمه مهمتر، با اشتباهاتِ مکررش که  دیگه  توی این حدود نیم قرن ، حسابش از دستم دررفته عاصی کرده . دیگه از دستش مثل دیوونه ها بلند بلند با خودم حرف میزنم .
        وقتی که نَفْس ام گفت : من که خودتم دیوونه ! باز به خودم اومدم . این نهیبو مکرراً به من زده بود و من یادم میره . مثل اینکه واقعاً دارم آلزایمر میگیرم .
        از بس با خواسته های نابجاش زیرِ یه خَمَمو گرفته و با یه مشتِ آبدار ناک اوت ام کرده می خوام هرچی گفت رُو برعکسشو انجام بدم ، شاید فرجی شد .
        اونم که فکر منو میخونه همون موقع گفت : بریم نماز بخونیم ؟ میخواست نماز نخونم به ریش ام بخنده .
        منم  وقتی که صدای اذون اومد ، پاشدم  و وضو گرفتم و یه  نمازِ باحال ، از اونا که ضالین شو حسابی
        می کشیدم خوندم تا از دستِ هرکی تووی این دنیا می ‌کشیدم ، از دستِ این یکی نکشم .
        بعد از نماز، من و نَفْس ام چشم تو چشم شدیم . از جسارتم خیلی خوشش اومده بود . گفت : حال می کنم پوزمو به خاک میمالی .
        هر دو با هم خندیدیم
         
        بهمن بیدقی 1400/9/20

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۷۶۸ در تاریخ چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۰۴:۵۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        سه شنبه ۷ دی ۱۴۰۰ ۲۳:۱۵
        🌺
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۸ دی ۱۴۰۰ ۰۴:۵۶
        با سلام و عرض ادب بزرگوار
        سپاس
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۰۸:۲۸
        درود برشما جناب بیدقی
        بسیار عالی و
        جالب بود خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۰۸:۴۳
        با سلام و عرض ادب و احترام آقای فتحی گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از مهر بیکرانتان
        سلامت و شاد باشید
        ارسال پاسخ
        فریباایازی روزبهانی
        چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۱۰:۲۲
        خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۱۱:۴۵
        با سلام و عرض ادب بزرگوار
        سپاس
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۱۶:۴۲
        درود مجدد استاد بیدقی


        واقعا جالب بود
        موفق باشید خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۱۷:۲۵
        با سلام و عرض ارادت آقای فتحی ارجمند
        بینهایت سپاس
        ارسال پاسخ
        فاطمه گودرزی
        پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۲۳:۲۴
        چه داستان جالبی
        درود بر شما واقعا قشنگ بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۰۲:۲۷
        با سلام و عرض ادب و احترام هنرمند گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از مهر بیکرانتان
        سلامت و شاد باشید
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۱۱:۰۶
        ثرودی مجدد استاد
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0