سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

يکشنبه ۹ ارديبهشت

صفحه رسمی شاعر دانیال فریادی


دانیال فریادی

دانیال فریادی



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
يکشنبه ۳۱ تير ۱۳۷۵

برج تولد:

سرطان

گروه

:
عمومی

جنسیت

:
مرد

تاریخ عضویت

:
پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۶

شغل

:
بدون اطلاعات

محل سکونت

:
بدون اطلاعات

علاقه مندی ها

:
بدون اطلاعات

امتیاز

:
۹۹۹
تا کنون 132 کاربر 664 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.

لیست دفاتر شعر


۱

نرگس های سوخته


اشعار ارسال شده


دستانم تنهاست دستانم تنهاست ...
این شعر را ۱۳ شاعر ۲۸ بار خوانده اند.
شهزاد ، وحید کاظمی ، جمیله عجم(بانوی واژه ها) ، عباسعلی استکی(چشمه) ، عمادالدین صفایی(ص) ، اکبر رشنو ، ابوالحسن انصاری (الف رها) و ۵شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۵۹۹۶۵ در تاریخ پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۶ ۰۹:۳۰    نظرات: ۸

مجموع ۷۶ پست فعال در ۱۶ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر دانیال فریادی


ساعت دیواری تیک تاک کنان در حرکت است.تنها صدای در اطاق.
و پیرمردی خیره به سقف! ساعت دیواری به ریش پیر مرد در حال مرگ می خندد. ثانیه گردش انگار دارد تند تر حرکت می کند! انگار با فرشته مرگ دست در ی
يکشنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۱ ۱۹:۳۹    نظرات: ۰

به آستانه میروم.چشمانم را میبینم به خورشید.من خود خورشید دیگری هستم.می تابم به راه هاو کوه ها به سمبل هایی که دست کسی آنان را لمس نکرد.به آستانه میروم.شعر می‌خوانم از شاعری گمنام.به مانند خود من.
شنبه ۱۳ فروردين ۱۴۰۱ ۰۴:۳۷    نظرات: ۰

سراب را من سراب نمی دانم.
سراب جای نفس کشیدن احساسات م هست.سراب  جای سنگ ریزه های دوران کودکی ام هست که با آنها قلعه ی می ساختم که خورشید فقط به او می تابید  .من حتی شهر سراب را هم دارم
سه شنبه ۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۴:۲۹    نظرات: ۰

تمام روز به پروانه های می اندیشم که پشت پنجره جرات پرواز را به ریز پلک هایشان پنهان کرده بودند! .تمام روز بهار پشت پنجره ام انگار فراموش کرده بود سمبل های بنفش تشنه مانده اند! انگار رنگ پریده آسمان کو
يکشنبه ۷ فروردين ۱۴۰۱ ۱۱:۵۹    نظرات: ۰

نشاندمت پای سفره بیکران سین .نشاندمت پای سنگ صبورقصه  مادر بزرگ. نشاندمت پای کوزه زلال آب. پای بصاغت بساط دستی فروشی که دست نمی‌فروخت حتی انگشت هم نمی‌فروخت آها یادم افتاد عروسک بی دست
پنجشنبه ۴ فروردين ۱۴۰۱ ۱۲:۵۴    نظرات: ۰
مجموع ۳۷ پست فعال در ۸ صفحه
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1