سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

جمعه ۳۱ فروردين

صفحه رسمی شاعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)


احمد رشیدی مقدم (گمنام)

احمد رشیدی مقدم (گمنام)



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۱۹

برج تولد:

جوزا

گروه

:
افراغ اندیشه

جنسیت

:
مرد

تاریخ عضویت

:
شنبه ۷ دی ۱۳۹۲

شغل

:
بدون اطلاعات

محل سکونت

:
کرمان

علاقه مندی ها

:
بدون اطلاعات

امتیاز

:
۵۶۲۰
تا کنون 261 کاربر 911 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.

لیست دفاتر شعر


۱

دلسروده ها


اشعار ارسال شده


راغبم درخواب بینم یار زیبارا شبی قلب مجنون حالت ترسیم لیلارا شبی  ...
ثبت شده با شماره ۸۶۶۲۴ در تاریخ دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۳۰    نظرات: ۸

دلم شاداست خدا ؛ امروز بسیار شده سالروز بعثت باز تکرار ...
ثبت شده با شماره ۸۳۰۲۱ در تاریخ دوشنبه ۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۰:۱۶    نظرات: ۷

عشق خودرا در دلم کردی نهان صد آفرین ذکر تو هردم بیارم بر زبان صد آفرین ...
ثبت شده با شماره ۸۲۰۲۶ در تاریخ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۲۲    نظرات: ۳

یارب چه شبی طلعت خورشید عیان شد نازل به محمد(ص) همه جا نور فشان شد ...
ثبت شده با شماره ۸۱۸۳۳ در تاریخ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸ ۱۰:۲۹    نظرات: ۴

چون دل به …! چون دل به تو دادم دگرش ریش ندارد هر شخص توانگر غم درویش ندارد  ...
ثبت شده با شماره ۸۱۳۷۲ در تاریخ جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۸ ۱۶:۲۴    نظرات: ۵

مجموع ۶۳۳ پست فعال در ۱۲۷ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)



آقای گاو
از خاطرات رئیس مدرسه را هنمائی .......
مثل هرروز کارم را شروع کردم حدود ساعت یازده دیدم یک آقائی بسیار آراسته ومتین جلوی دفتر ایستاده واجازه ورود میطلبد .
وقتیکه وارد دفت
پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴ ۱۶:۱۹    نظرات: ۰


قضاوت بر عکس
مردی متوجه شد که گوش همسرش شنوایی اش کم شده است ولی نمیدانست
این موضوع را چگونه با همسرش در میان بگذارد
به نا چار موضوع را با دکتر خانوادگی شان در میان گذاشت ؛ دکتر گ
پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴ ۲۲:۴۷    نظرات: ۳

داستانی واقعی:
کشاورز اسکاتلندی فقیری بود
یکروزصدای فریاد کمکی که از باتلاق می آمد. شنید به سمت باتلاق دویدپسری را دید که تا کمرتولجن سیاه فرو رفته بود و داد میزد و کمک می خواست کشاورز پسربچ
چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴ ۲۱:۱۸    نظرات: ۰


این داستان نیست یک حقیقت است که بیش از نیم قرن اتفاق افتاد
دریکی از شهرستانهای این استان کفاشی زورمند وقوی پنجه بود (هنوز هست)
ضمن آنکه به شغل کفاشی اشتغال داشت در ساعات بیکاری در زورخ
چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ ۱۳:۱۴    نظرات: ۰

روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. شبی را در خانه ی زنی با چادر محقر وچند فرزند گذراندند واز شیر تنها بزی که داشت خوردند. مرید فکرکرد کاش قادر بود به او کمک کند. وقتی این را به مرشد خود گفت او پ
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۳ ۰۲:۵۰    نظرات: ۰
مجموع ۲۵ پست فعال در ۵ صفحه
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1