سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت

صفحه رسمی شاعر سید علیرضا دربندی


سید علیرضا دربندی

سید علیرضا دربندی



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۶۲

برج تولد:

 سنبله

گروه

:
عمومی

جنسیت

:
مرد

تاریخ عضویت

:
۱۱ روز پیش

شغل

:
آزاد

محل سکونت

:
بدون اطلاعات

علاقه مندی ها

:
بدون اطلاعات

امتیاز

:
۱۳
تا کنون 7 کاربر 11 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.


درباره من

:
سید علیرضا دربندی متولد شصت و دو در ایلام نویسنده؛ شاعر و ترانه سرا

اشعار ارسال شده


آنکه من خواستم هرگز ندادی صد نفر بدم آمد ؛ سر راهم نهادی گر دادنت عکس با خواست من است گمان کن آنک ...
این شعر را ۱۰ شاعر ۲۵ بار خوانده اند.
سید علیرضا دربندی ، سید فتح اله هاشمی ، سید مرتضی سیدی ، حسین رضایی(آشنا) ، نرگس زند (آرامش) ، عباسعلی استکی(چشمه) ، شاهزاده خانوم و ۲شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۱۳۷۲۰۵ در تاریخ ۸ روز پیش    نظرات: ۰

امروز برای خاطره بازی در سر حالُ هوایی داشتم یادم آمد که دو رفیقِ با هم شفیقُ باحالی داشتم یکی س ...
ثبت شده با شماره ۱۳۷۱۸۸ در تاریخ ۹ روز پیش    نظرات: ۰

تصور کن عشاق تاریخ را اگر در این عصر حاضر می‌شدند عشق را رها کرده در جذب فالوور ؛ یکه و ماهر می شد ...
ثبت شده با شماره ۱۳۷۱۷۲ در تاریخ ۱۰ روز پیش    نظرات: ۰

دوستی دارم که بد شانس  و تا حدود زیادی مشنگ است همه گویند زشت ولی خود گوید که خیلی هم قشنگ است بر  ...
ثبت شده با شماره ۱۳۷۱۵۰ در تاریخ ۱۱ روز پیش    نظرات: ۶

مجموع ۹ پست فعال در ۲ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر سید علیرضا دربندی


پشت موتور رنگ و رو رفته اش نشسته بود و با عجله از بین ماشین های مانده در ترافیک حرکت می‌کرد
باران به شدت می‌بارید و هر چند لحظه صورتش را پاک می‌کرد و اشک و آب باران با هم از صورتش
دیروز    نظرات: ۴

در حیاط خانه کلنگی ش که با شش پله از سرسرایش جدا می شد روی یکی از پله ها نشسته بود
کامی عمیق از سیگاری که خاکسترش به اواسطش رسیده بود گرفت و در فکری عمیق تر فرو رفت
چهره‌ای بسیار مخدوش
۴ روز پیش    نظرات: ۰

ساعت هشت و ربع یک روز گرم تابستانی است خورشید زورش کم شده و کم کم آماده میشود خسته از یک روز کاریه سخت شیفتش را با ماه عوض کند
درب خانه اش را باز کرده و وارد حیاط خانه می شود
می‌خواهد ب
۵ روز پیش    نظرات: ۰

سی و یک ساله بود و زیبا و زیباییش یک رنگ و شکل متفاوتی از بیست سالگی هایش گرفته بود
یازده سال از زندگی مشترکش می‌گذشت و
تمام وجودش را رخوتی از خلأهایی عاطفی گرفته بود
مردمان از دور
۶ روز پیش    نظرات: ۰
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1