سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        شام سیه

        شعری از

        امیر حسین حسین آبادی

        از دفتر دیوان خزان نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۸:۵۷ شماره ثبت ۹۴۷۸۹
          بازدید : ۵۶۱   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امیر حسین حسین آبادی

        این شام سیه که من در آن حیرانم
         از مرگ سخن بگویم و بی جانم
        هرچند قفس بریده بال رویا
         دیریست به فکر رفتن از زندانم

        آبی ست فسرده در تنم از ماتم
        فاسد شده روح من ز پندار غم
        من برده ی او شدم ولیکن دردا
         ارباب نمی دهد دگر فرمانم

        پاکی نتوان دید در این دامن را
        از بوی تعفن شده آخر تن را
        صد قدسی و مرشد نتواند گوید
        ذکری که به پیش تو کند جبرانم

        زآن روز که جان برون شده از طلقم 
        سنگین شده بر دلم لباس و دلقم
        جان نیست مرا و این چنین جانی من
          هر روز به فکر جستن جانانم

        این گونه تمام شد همی عمرم را
        گل بود دلِ فشرده ی جانم را
        حالا که خزانم و خزانی باشد
        ویرانه بر این سرای بی سامانم
        خزان
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۹:۲۷
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا بودند خندانک
        فردین صمدی
        شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۲۱:۰۶
        درود بر شما زیبا قلم زدید بر وزن رباعی چند نکته برای زیباتر شدن شعرتان

        این شام سیه که من در آن حیرانم(مخاطب منتظر است از شام سیه در مصرع بعد بشنوه این شام سیه که در آن حیرانی چی؟)
        از مرگ سخن بگویم و بی جانم ( از مرگ سخن گفته و من بی جانم اگر می خواهی مصرع دوم همین باشد بایدبه جای این در مصرع اول در باشه در شام سیه)
        هرچند قفس بریده بال رویا(هرچند قفس بال رویا را بریده را مفعولی کم داره)
        دیریست به فکر رفتن از زندانم

        آبی ست فسرده در تنم از ماتم
        فاسد شده روح من ز پندار غم
        من برده ی او شدم ولیکن دردا
        ارباب نمی دهد دگر فرمانم

        پاکی نتوان دید در این دامن را(به نثر بنویس پاکی را در این دامن نتوان دید را باید بعد پاکی بیاد نه دامن )
        از بوی تعفن شده آخر تن را(ضعف تالیف داره از بوی تعفن شده پر این تن من پاکی که سفر کرده از این دامن من را فقط وزن پر کرده )
        صد قدسی و مرشد نتواند گوید
        ذکری که به پیش تو کند جبرانم

        زآن روز که جان برون شده از طلقم
        سنگین شده بر دلم لباس و دلقم
        جان نیست مرا و این چنین جانی من
        هر روز به فکر جستن جانانم

        این گونه تمام شد همی عمرم را(همی عمرم این گونه تمام شد را اضافه است و وزن پر کرده
        گل بود دلِ فشرده ی جانم را
        حالا که خزانم و خزانی باشد
        ویرانه بر این سرای بی سامانم خندانک خندانک
        مجتبی شهنی
        شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۸:۰۹
        درود بزرگوار خندانک
        طوبی آهنگران
        شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۹:۰۲
        سلام جناب حسین آبادی
        دورود بر شما
        بسیار شعر
        زیبایی سروده اید
        طوبی آهنگران
        شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۱۰:۴۷
        خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۱۶:۵۲

        با سلام وارادت
        بزرگوار
        سرودی نا ب خواندم
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر حسین حسین آبادی
        شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۰۲
        سپاس فراوان از شما عزیزان دیار جان
        که دیده بر شعر من دادید
        سپاس فراوان
        علی برهانی(ودود)
        يکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۱۹
        این شام سیه که من در آن حیرانم
        ،،.،..،.،،،،
        با شعر شما سپید شد برهانم
        احسند به شاعری که این را گفته
        دیریست به فکر رفتن از زندانم خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        فقط در شعر قبلی حروف واو اضافی تایپ شده اااا خونه مامان چایی نعلبکی چینی ااا
        شاهزاده خانوم

        یه جوری پشت کوه انداختی که پیدام نشد ااا چجوری زنجیرمو بافتی که هی پاره شد ااا ای عمو زنجیر باف حیف عمو زنجیر باف
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        دبیر فارسی و علوم و دینی ااا زنگ های تفریح و شکوفه چینی ااا ریاضی و اعداد و نمره و جبر ااا الهی روزگارِ خوش ببینی ااا یادش بخیر بچّگی و نفهمی ااا میونِ مردم و بازی و شادی ااا خونه مامان و چائی و نعلبکی چینی ااا بزرگ شدن خوب نبودِش بی صفاست ااا حتی پیشِ تو که عزیزترینی ااا بداهه ی
        شاهزاده خانوم

        تا چشم گذاشتم همه قایم شدن ااا هیچی نداشتم واسه عاشق شدن ااا دیدی عمو دنیا سرم چی آورد ااا دیگه مهم نی که کی چی چی آورد
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مسرور آن عزیزی ست که نشکند دلی را ااا محبوب تک رفیقِ یکتای بی بدیل است ااا ماءنوس با خدایَم از هرچه درد رهایَم ااا نورِ شَعَف نَویدَش بر روشنی وکیل است ااا بداهه ت

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0