سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        شرح پریشانی من

        شعری از

        ابوالفضل پورشریعه (,الف پاییز)

        از دفتر ادبیات غنایی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸ ۲۲:۵۶ شماره ثبت ۷۵۸۷۱
          بازدید : ۳۷۷   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ابوالفضل پورشریعه (,الف پاییز)
        آخرین اشعار ناب ابوالفضل پورشریعه (,الف پاییز)

        تا که دیدار نمود زلف پریشان مرا 
        بوسه ای داد و نمود تر بیابان مرا 
         
        یک چتر گرفت بر سرش تا که نبیند 
        هر  قطره  ز  ابر های  گریان مرا 
         
        ​​​​​​این نسیم سرد عاقبت یک روزی 
        آتش  بکشد  برگ  درختان  مرا 
         
        آن عشق که گفتند از جنس خداست 
        بر  باد  بداد  دین  و  ایمان  مرا 
         
        منم آن شهر که یک رهگذری 
        بن بست نموده هر خیابان مرا 
         
        این عشق که مضمون غزل ها گشته 
        پر داد به شب مرغ غزلخوان مرا 
        #ابوالفضل_پورشریعه 
        یک توضیح کوتاه در مورد این شعر باید عرض کنم ... 
        این شعر رو در نکوهش افرادی گفتم که عشق رو مساوی هوی و هوس می دونند ... دقیقا می تونم بگم در بیت اول کامل حرف خودم رو گفتم در مصراع دوم شاید تر شدن بیابان چهره ی خوبی داشته اما یک بیابان که خشک باشه با اولین قطره دچار سیل و حوادث این چنینی میشه ... به نظر من ما نوجوان ها هم همینطور هستیم باید در زندگی خودمون دقت کنیم که چه چیزی رو عشق بدونیم ... تا خدایی نکرده گرفتار سیل گناه نشویم ... و بعضی از دوستان با این جمله که عشق از جنس خداست خودشون گول می زنند و هوس خودشون رو مساوی با عشق می کنند اینجاست که در جوابشون دربیت چهار گفتم این عشق که گفتند از جنس خداست بر باد بداد دین و ایمان مرا ... 
        ببخشید زیاد پرحرفی می کنم اما در آخر باید گفت به قول حضرت سعدی 
        سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی 
        عشق محمد بس است و آل محمد 🙏♥️
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸ ۲۳:۵۲
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        جسارتا برداشت با مخاطب نیست؟
        شاعر باید سروده را شرح دهد؟ خندانک
        ابوالفضل پورشریعه (,الف پاییز)
        ابوالفضل پورشریعه (,الف پاییز)
        پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸ ۱۸:۱۳
        سلام استاد ... بله حرف شما درسته شاعر در درجه اول نباید توضیحی بده و مخاطب باید شعر رو درک کنه ... اما این شعر رو بر پایه آرایه ایهام گفتم ... به همین خاطر در نگاه اول عاشقانه به نظر میاد اما وقتی توضیح خونده بشه مشخص میشه که نقیضه ای هست در واقع به عشق های امروزی 🌹
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸ ۱۵:۰۷
        درودتان
        زیباااااا
        قلمتان هماره سبز
        خندانک خندانک خندانک
        ابوالفضل پورشریعه (,الف پاییز)
        ابوالفضل پورشریعه (,الف پاییز)
        چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸ ۱۶:۳۹
        تشکر ... استاد عزیز♥️
        ارسال پاسخ
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸ ۰۸:۳۰
        آفربن ابوالفضل عزیز خندانک
        از خواندن آثارت لذت می برم.
        مشکلت در انوشا حل شد؟
        منتظرتم خندانک
        ابوالفضل پورشریعه (,الف پاییز)
        ابوالفضل پورشریعه (,الف پاییز)
        پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸ ۱۸:۱۴
        تشکر دوست عزیز ♥️ متاسفانه نه مشکل حل نشد .. شاید قسمت نیست من توی اون جمع ادبی باشم 🌹
        ارسال پاسخ
        کیوان نصرتخواه
        جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۹۸ ۲۳:۱۷
        زیبا و پراحساس خندانک
        قلمتان روان و اندیشه تان سبز باد خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        دبیر فارسی و علوم و دینی ااا زنگ های تفریح و شکوفه چینی ااا ریاضی و اعداد و نمره و جبر ااا الهی روزگارِ خوش ببینی ااا یادش بخیر بچّگی و نفهمی ااا میونِ مردم و بازی و شادی ااا خونه مامان و چائی و نعلبکی چینی ااا بزرگ شدن خوب نبودِش بی صفاست ااا حتی پیشِ تو که عزیزترینی ااا بداهه ی
        شاهزاده خانوم

        تا چشم گذاشتم همه قایم شدن ااا هیچی نداشتم واسه عاشق شدن ااا دیدی عمو دنیا سرم چی آورد ااا دیگه مهم نی که کی چی چی آورد
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مسرور آن عزیزی ست که نشکند دلی را ااا محبوب تک رفیقِ یکتای بی بدیل است ااا ماءنوس با خدایَم از هرچه درد رهایَم ااا نورِ شَعَف نَویدَش بر روشنی وکیل است ااا بداهه ت
        شاهزاده خانوم

        توی این کوچه به دنیا اومدیم ااا توی این کوچه داریم پا می گیریم ااا یه روز هم مثل پدربزرگ باید تو همین کوچه ی بن بست بمیریم
        ساسان نجفی(سراب)

        دانید که با عشق در تنمان جان دمیده است آن خالق هستی که آخر کار ما به اوست اا بداهه ت

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0