باز دوباره تنگه دلم اشک از چشام میریزه
دل داده بودم به اون کسی که هنوز برام عزیزه
به آخرِ خط رسیدم به پایانِ شوم و تاریک
کاش یه روزی تموم شه رسیدم به راهِ باریک
خسته شدم از زمونه کاشکی اونم بدونه
دیگه نایی ندارم بی اون دل از کی بخونه
روزی که اونو دیدم عاشقونه دل بِش سپردم
من ساده بودم مثه بچه ها گولِ نگاشو خوردم
امروز دیگه تموم شد اون رویاهای زیبا
با کوله بارِ حسرت باید برم تک و تنها
به کی باید بگم من منو سرِ جام نشونده
این کبوترِ خسته بالو از روی بوم پرونده
آخ دلم داره میسوزه پراز آهِ سینه سوزه
یادش مونده توو خیالم تاکِی چشم به در بدوزه
سرم بی سرپناهه ولی هنوز چشام براهه
کاش بمیرم از دستِ اون همه چی حالا سیاهه
دلم یه خونه می خواد توش اسمِ غم نباشه
فراموش کنم خاطراتو هیچی توو یادم نباشه
عاشقونه مردن آرزومه عکسش حالا روبرومه
بیشتر از این نمی گم چون دار و ندارم آبرومه
محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)
15/12/90 ساعت 12 ظهر