بنام خدا
دوش از او غصه گرفتند ،که پری ناز، به دل، آمده بود
ور نه این غم به دل ما ، چو سری باز، به دل، آمده بود
آمده خنده کنان ، مست ، ز بیداری یک ، چشم سیاه
دل ما سوخت که او هم، چو گلی ناز، به دل ،آمده بود
چه مبارک شده امروز، که یاران ،همه در تربت پاک
به تماشای گل و حافظ شیراز، گُلی قند ،به دل ،آمده بود
به بهاری که گل و عطر، شده ، شهد شکر، تربت او
غزلی از تو غزالش ، چو پری ناز، به دل ،آمده بود
مرحبا دوست، همان جمعی و لقمان و محبی، گل یاس
شده بارانی به دل ، جفره خودش ناز ، به دل ،آمده بود
حیف از آن لحظه ی دیدار و فهیمه شده، اوجی چو نسیم
به نسیمِ گلِ بارانی و مجنون، پَر آواز ، به دل، آمده بود
به زبان آمده گفتم ،به فهیمه شده لیلای دلم ، برگ امید
مژدهِ وصلِ نسیمِ خوشِ نوروز، گلی ناز ،به دل ،آمده بود
بهروزی 1/1/91
به مناسبت جمع دوستان در ساعت سال تحویل در حافظیه استاد جمعی استاد لقمانی مهندس جفره ومحبی راد (مجنون) بارانی زاده و خانم مژده زنهاری خانم فهیمه زارعی و خانم اوجی از زحمات استاد مهندس جمعی و مهندس جفره نازنین بسیار قدر دانی می کنم