سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        طرح چشمان او...

        شعری از

        علی توکلی

        از دفتر طرح چشمان او(امروز) نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۳ تير ۱۳۹۶ ۲۲:۴۴ شماره ثبت ۵۰۶۳۰
          بازدید : ۲۰۴۴   |    نظرات : ۸۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        طرح چشمان او...
        درد هــر آدم  بــی حوصـــــله  را می فهمم
        بی تو مفهـــوم غـــــــریب گله  را می فهمم
        حسرت تلخِ رها کردن و رفتن،مرگ است
        غربـــــت  پر زدن چـــلچـــله  را می فهمم
        فرق دارد غـــم آن کــس که نخواهد برود
        دور تا مــــــی شوم این مساله را می فهمم
        یاد چشـــمان تو می افتــمُ دل مــــــی لرزد
        زندگــــــی با گســـــل زلزله را می فهمم
        طرح چشـــــــمان تو را ماه ندارد،من هم
        آن پلــــــنگم که غـــــم قائـــله را می فهمم
        پنجه  بر صورت ماهت نرســد بعد از این
        ســــــرِّ عاشق کشـــیِ فاصله را می فهمم
        هفت نسل ازدلِ من کشته ی گیسوی توباد
        که فـــروپاشیِ این ســلســــله را می فهمم
        تا فرامـــــوش شــــوم ؛بین غزلهــات بگو
        درد هــــرآدم  بی حوصـــــله را می فهمم
        .....................................................
        علی توکلی
        7 مهر 95
        درپناه حق
        ۱۷
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۴ شاعر این شعر را خوانده اند

        فکری احمدی زاده(ملحق)

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        علی توکلی

        ،

        محمد هادی(سورنا)

        ،

        لیلا باباخانی(سما الغزل)

        ،

        امیروحیدی

        ،

        مریم محمدی

        ،

        سمانه هروی

        ،

        زهرا منصوری

        ،

        مصطفی رضاوند

        ،

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        حسين ماني

        ،

        مدیر ویراستاری

        ،

        علی صادقی(صادق)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        محمد علی سلیمانی مقدم

        ،

        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

        ،

        مجنون ملایری

        ،

        علی اصغر اقتداری (حرمان)

        ،

        جعفر جمشیدیان تهرانی

        ،

        سینا دژآگه

        ،

        پانته آ عسکری

        ،

        هدایت کارگر

        ،

        ابوالفضل رمضانی (ا تنها)

        ،

        حمید رفیعی راد (کوروش راد)

        ،

        عمادالدین صفایی(ص)

        ،

        سید محمد کاظمی(استاد شعر)

        ،

        باقر رمزی ( باصر )

        ،

        احمد ابراهیم زاده

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        ،

        صحبت پارکی(صُبی)

        ،

        عتیق

        ،

        همایون فتاح متخلص به رند

        ،

        کاوه احمدزاده

        ،

        امیر ابوالفتحی (بینوا)

        ،

        سیدابراهیم میری ((سید))

        ،

        علی غلامی

        ،

        سعیده سلماسی (سارا)

        ،

        سمیراعزیزی

        ،

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        ،

        موسی عباسی مقدم

        ،

        مونس ارجمندی

        ،

        غلامعلی همایونی (شمیم)

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵ ۲۲:۵۸
        سلام علی توکلی عزیز خوشحالم شعر خوبی ازت خواندم درسکوت! درود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۱۴
        خندانک
        سلام برادربزرگوارم
        بسیارزیبابود
        احسنت خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵ ۱۶:۴۰
        درود گرامی
        غزلی ناب و زیباست خندانک خندانک خندانک
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۰۸:۳۱
        سلام مجدد خدمت دوست عزیزم جناب توکلی.
        بنده در حد و اندازه ی نقد کردن نیستم ولی چون حضرتعالی گفتید تیک نقد رو میزنم.

        شماره گذاری میکنم که یادم نرود.
        1-واژه ی گیسو و مو
        ببینید زبان شعری شما جدید است،پس واژگان جدید هم میخواهد، اگر قرار است شعرتان به زبان کهن باشد پس باید همه واژگان اینطور باشد.
        اما اگر زبان انتخابیتان نو بوده پس گیسو دیگر جایگاهی ندارد.
        درباره جمع و مفردش عرض کنم که از آن جهت که موها در نقش نهاد نیست،پس واژه ی جمع ایرادی ندارد.
        2-درباره ی \\\\\"که\\\\\" و \\\\\"من\\\\\"
        بازهم اگر دقت کنید \\\\\"که\\\\\" در این شعر معنای حرف ربط را ندارد،اگر حرف ربط بگیریم بیت را خراب کرده ایم،چون معنای بیت تاحدودی گنگ میشود و نیاز به تفسیر دارد.
        اینطور میشود
        هفت نسل دل من فدای موهای تو که من(دلیلِ) فروپاشی این سلسه را میفهمم!
        اگر قرار است بگویید\\\\\"دلیل آن را میفهمم\\\\\" حذف ناخواسته ای صورت گرفته که بیت را گنگ کرده.
        اما اگر من باشد دیگر نیاز ندارد به دلیل و اینطور میشود
        هفت نسل ..... فدای موهات،من فروپاشی این سلسله رو متوجه میشم.(متوجه فروپاشی آن میشوم.)

        3-مقطع غزل
        من از حرفهایتان متوجه این شدم که چون دارید فضای بی حوصلگی را بیان میکنید،بیت آخر را تعمدا ضعیف سروده اید که نشانگر بی حوصلگی باشد. اگر منظورتان این است، که بنده را قانع نمیکند.

        اگر جسارتی کردم عذر خواهم چراکه شاگردی هستم دررکاب شما اساتید عزیز
        درپناه حق خندانک خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۱:۴۸
        درود دوباره
        ممنونم از حضورتون.

        ولام شما کاملا صحیح است و هیلی از شاعران هم اینطور فکر میکنند که با وهن کهن یا نو نو.اما چرا باید قانون درست کنیم.من به تابو شکنی علاقه ی زیادی دارم.
        چه اتفاقی می افته اگر گیسو به جای مو به کار بره؟ وقتی برای من شاعر گیسو خوش آهنگ و دلنشین تره با باید ها خرابش نمیکنم.البته در غزل نئوکلاسیک ایناتفاق رایج است که یک آن بین یک زبان کاملا تو یک عبارت کهن میاد.این داره به یک ارایه تبدیل میشه.و من هم بسیار میپسندم.پس به این موضوع اعتقادی ندارم.
        درمورد که گفتم که حرف ربطی وه کار ربط اتجام میده یعنی ربط دادن دو مصرع نه اون ربط به معنی زبان شناسی..که رو نوعی نتیجه گیری تلقی کنید
        و در مورد مقطع ،قناعت پیشه کنید زندگی تان شیرین شود خندانک خندانک
        منطورم رو از توضیح مقطع متوجه نشدید .

        واینکه هرگز از نقدتون عذر خواهی نکید.صفحه ی من باید محل آموزش باشه چه من از شما چه شما از من و چه بقیه ازما و برعکس.و این رو هم باید همه ی ما بدونیم تا کنون در ااریخ شعر بدون ایراد سزوده نشده خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۲:۰۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سینا دژآگه
        سینا دژآگه
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۳:۰۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سینا دژآگه
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۱:۰۴
        سلام و عرض ادب جناب توکلی عزیز
        بسیار زیبا و روان سروده اید.
        گفتنی ها را دوستان فرمودند و ما هم استفاده کردیم.

        امّا خوب یا بد، بنده مرز بندی بین لغات نو و کهنه را نمی پسندم.
        (لغات نه دستور زبان)
        اگر کلمه در شعر در جای خودش بنشیند،اصل است.وگرنه صرف کهنه یا نو بودن ملاک خوبی برای قضاوت نیست.

        چه بسا در معاصرینی مثل اخوان این رستاخیز واژه ها را می بینیم.
        نمی دانم ما چرا باید بی خودی و از روی معیاری که خودمان آن را ساخته ایم ،ذهنمان را از گنجینه ی لغات فارسی اصیل محروم کنیم.

        هفت نسل ازدلِ من کشته ی گیسوی توباد
        که فـــروپاشیِ این ســلســــله را می فهمم

        مثل همین لغت گیسو که بسیار زیبا و به جا استفاده شده است.

        اگر هر جور آن را تغییر دهیم مراعات آن با سلسله ی مصرع دو جدشه دار می شود.
        (در ضمن درود بر شما بابت ایهام تناسب لغت سلسله خندانک خندانک )

        پرحرفیم را ببخشید. خندانک خندانک خندانک
        تیک نقد را می زنم صرفاً برای اینکه دوستان بیشتر توجه بفرمایند.
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۳:۲۷
        سلام و عرض ادب سینای عزیزم. خندانک خندانک خندانک

        والا زبان میانگین را ما جایی ندیده ایم.
        زبان شعر یا کهن است یا نو.(که بنده با هیچکدامش مشکل ندارم)

        اگر زبان شعر نو است،یعنی استفاده از زبان معیار،اگر شما در محاوراتتان میگویید گیسو! که حرف شما درست است. وگرنه اسرار ورزیدن بر آن ناشایست است.
        درضمن واژه ی پیشنهادی بنده هم اشکال وزن و آهنگ ایجاد نمیکند.جناب توکلی درشعرش از واژه ی "غزلهات" بهره گرفته،حالا این کنار گیسو بنشیند. به غزل سیلی میزند.

        بنده عرض کردم در زیبایی این شعر هیچ شبهه ای نیست.
        اما میتواند بهتر هم بشود. خندانک
        ارسال پاسخ
        سینا دژآگه
        سینا دژآگه
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۳:۴۹
        ابوالفضل جان سلام عزیزم

        فرمایش شما متین و درست است امّا این مرزبندی بیشتر متوجه دستور زبان می شود ،نه صرفاً لغات آن.
        در رابطه با واژگان هم درست است که باید تکلیف شاعر با خودش و نو و کهنه بودن معلوم باشد،امابحث من این است جایی که گیسو را استفاده می کنیم وخوش می نشیند ، دیگر دنبال کهنه یا نو بودنش،اصراری بیهوده است.

        وقتی این بحث مجال طرح را دارد که شکاف زبانی بسیار ژرف و گسلنده باشد.

        +
        یک چیز دیگر "غزلهات"!!!
        این بحث ،یعنی حذف واج میانجی"ی" که مقوله ی نو و جدیدی نیست!!!
        بسیار در اشعار قرون گذشته این تلخیص واجی مرسوم بوده است.

        به این بیت از عراقی توجه کنید که واژه ی"چلیپایت" را به صورت "چلیپات"آورده و واج"ی"را حذف کرده است.

        خندانک در بندگی زلف {چلیپات} بماندیم خندانک
        خندانک زنار هم از زلف تو بستیم دگربار خندانک

        مثال های دیگری هم هست که یادم رفته است.اگر ذهن یاری کند عرض خواهم کرد.
        ارسال پاسخ
        زهرا منصوری
        زهرا منصوری
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۴:۱۱
        چرا باید ذهنمان را از گنجینه ی لغات فارسی اصیل محروم کنیم

        احسنت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۵:۱۲
        سلام
        شما متوجه منظور من را نمیشوید.من نمیگویم خودمان را محروم کنیم منظور بنده اینست که به انتخاب خودمان احترام بگذاریم.
        تکلیف باید روشن شود.
        بنده که مرزبندی نمیکنم واژگان را.اصلا در حدآن هم نیستم که بخواهم حایل بکشم بین آن ها.
        فقط بدانید که استفاده از این واژه درست مثل آن است که سیدمهدی موسوی بیاید از واژه ی اندر به جای در استفاده ببرد.
        حال باز خوددانید،سلیقه تان هرطور میخواهد همانطور بسرایید.
        من نه اندیشمند هستم نه استاد نه منتقد هرچه میگویم طوطی وار بازگوی حرف استادانم است.کافیست به غزل های علی رضا آذر و فاضل نظری یا شهراد میدری رجوع کنید،خودتان متوجه میشوید استفاده از هر واژه ای درشعر سردگمی ایجاد میکند و آن ها یکدام را گزینده اند.

        دکتر خانلری میگوید:
        """"
        """"" هیچ ایرانی در این روزگار کلمات برگستوان، فتراک، خفتان، موزه، مقنعه، قربوس،گیسو،زنخدان و صد ها لغت دیگر را از این دست در زندگانی عادی خود به کار نمی برد. اما شاید در قرن پنجم هجری این کلمات برای هر فرد ایرانی بسیار مانوس بوده و هر کس آن ها را روزانه بارها بر زبان می آورده است. علت این امر آن است که این الفاظ بر چیزهایی دلالت می کند که از لوازم زندگانی آن زمان بوده است و چون امروز دیگر کسی خفتان نمی پوشد و با گرز جنگ نمی کند تا آن را به فتراک زین خود بیاویزد، ناچار به نام این چیزها هم احتیاجی ندارد تا آن ها را بیاموزد و در گفتار به کار ببرد.

        این گونه کلمات تنها هنگامی که با تاریخ قرون پنجم و ششم سر و کار داریم و آثار و نوشته های مربوط به آن زمان ها را مطالعه می کنیم به کار می آید.

        کلمات " صدره " ، " سرداری " ، " ارخالق " ، " کلیجه " و " جبه " نیز از جمله ی لغاتی است که تا یک قرن پیش متداول بود. این لباس ها را مردم آن روزگار می پوشیدند و طبعا به نام آن ها هم احتیاج داشتند. اما بسیاری از جوانان امروز شاید نه این الفاظ را شنیده باشند و نه از مصداق آن ها، پارچه و طرز دوخت این جامه ها آگاه باشند.

        این گونه کلمات را می توان " کلمات تاریخی " خواند، یعنی کلماتی که تنها در یک دوره از تاریخ متداول بوده است و اکنون تنها هنگام مطالعه ی آثار آن دوره با آن ها روبرو می شویم.

        کلمات تاریخی را از جمله ی کلمات مرده محسوب باید داشت، زیرا در بسیاری از موارد، معنی آن ها صریح و آشکار نیست و از روی مدارک و اسناد قدیم تنها معنی کلی و مبهم آن ها را می توان دریافت. فی المثل می دانیم که "تبنگوی " ظرفی بوده است، اما از شکل و جنس و اندازه ی آن اطلاع درست نداریم، زیرا که اسم متضمن وصف اشیاء نیست، بلکه علامتی است که بر صورت ذهنی ما از اشیاء دلالت می کند و اگر آن صورت در ذهن ما موجود نباشد تنها با ذکر نام نمی توانیم آن را ایجاد کنیم.""""

        توجه کنید در قسمتی دکتر پروبز خانلری میگوید کلمات تاریخی کلمات مرده اند..
        هرچند باز سلیقه تان مورد احترام من است.
        ابطال را کنار میگذارم.
        درپناه حق

        حمید رفیعی راد (کوروش)
        حمید رفیعی راد (کوروش)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۵:۲۶
        درود سیناجان
        نمی خوام وارد بحث زیبا و شیرین تون بشم،ولی منظورت رو کاملا گرفتم،و کاملا با تو موافقم...بنظرم شاعران و نویسندگان و ادیبانی،باید پلی میان کهنه و نو،باشند تا گسست بوجود نیاید...میشه نو نوشت و سرود ولی از واژه های زیبای کهن و اصیل هم استفاده کرد...حالا برخی نمی پسندند،خب انجام ندهند...مشکلی نیست،ولی هیچ کس نمی تونه معیار زبان باشه،...واژه سازی هم خوبه،ولی باید اصول آن هم رعایت بشه،،،مثلا در هیچ زبانی،تا جایی که سواد من قد میده،اسم رو نمیشه ازش فعل درست کرد...به نظرم، تنها،هم با خیلی از بحث تو،مشکلی نداره...خیلی خوشحالم که جوانانی مثل شما هستند در این مملکت که هنوز هم به مطالعه اهمیت میدن...پاینده باشید هردو تان خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۶:۵۸
        درود بر سینای عزیز


        خوشحالم ازبحثی که آینجا صورت گرفته.
        کامنت هر سه عزیز رو کامل مطالعه کردم.

        به نظر من اینجا و در شعر امروز بحث واژه کهن و نو نیست.موجوی که سینا دژاگه از ان صحبت میکنه در کل ادبیات کاملا مشهوده.ما سالها رباعی سرودیم اما جایی احساس کردیم رباعی کافی نیست چند تای اون رو به هم چسبوندیم و شد چهارپاره یکی از جذاب ترین قالبهای شعر پارسی...مضمون رو از ادبیات عرفانی به سیاست کشاندیم و مشروطه کردیم...حس کردیم تعداد هجا ها دست و پا گیره جای قافیه و تعداد ارکان رو عوض کردیم و شعر نیمایی گفتیم....ما غزل کهن رو به غزل نئوکلاسیک و غزل فرم و نهایتا به پست مدرن رساندیم همه این ها غزل اند اما به روز تر.
        پس کاری با واژه کهن نداریم ما هر جای شعر را که پاسخگوی ذهن آشفته ی مردمان امروز نیست رو تغییر میدیم.سید مهدی موسوی دهه هفتاد کجا و مهدی موسوی اواخردهه 80 کجا.و در دهه نود همه که مجبور به فرار شد...حالا باید اینطور فکر کنیم که تابو های شعر رو بشکنیم و برای ایندگان ادبیات نو ولی از نسل اصیل کهن با جا بذاریم.
        ارسال پاسخ
        حمید رفیعی راد (کوروش)
        حمید رفیعی راد (کوروش)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۷:۳۷
        درود بر تو جناب توکلی...آفرین
        ادبیاتی نو،ولی ریشه دار و اصیل...با این ریشه ی فاخر و شیرین و زیبایی هم که زبان ما دارد،کار اتفاقا خیلی راحت تر هم هست...اصیل و زیبا و شیرین و نو خندانک خندانک
        سینا دژآگه
        سینا دژآگه
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۸:۱۷
        سلام مجدد جناب توکلی عزیز خندانک
        فرمایشتان کاملا متین است و مفهوم عرایض بنده را به خوبی دریافته اید.
        پوزش از این که صفحه ی شعر شما را شلوغ کردم.
        اما به نظرم اینها اعتبار و اصالت شع را می رساند که جای بحث و بررسی داشته باشد.

        سلامی هم بر جناب کوروش عزیز که همیشه لطف دارند و پیگیر بحث های بنده و ابوالفضل جان هستند. خندانک

        درودی دوباره خدمت .....
        ابوالفضل جان خندانک

        دوست من
        بحث چیز دیگریست ،لطفا کامنتم را بازخوانی بفرمایید.
        فرمایش شما بحث جدید و عجیبی نیست که درک آن موجب عجز شود. این نو و کهنه کردن الان نقل هر مجلس ادبی ست و ما هم از این گردونه خارج نیستیم که با آن بیگانه باشیم.

        من کی گفتم بیاییم و از برگستوان و فتراک و تغابن و ... استفاده کنیم؟

        استفاده از این کلمات در زمان حال حاضر فقط موجب دور شدن از اصل هنر است.،.......چون مخاطب ما باید معنا را در یابد که در این صورت ناممکن می نماید.
        اما آیا واژه ای مثل گیسو یا اندر یا شکوه را باید ترجه ی تحت اللفظی کرد که آن ها را قدیمی محسوب کنیم؟؟!

        من با اینکه شاگردی هستم و بیشتر با گذشتگان مانوسم از خیلی واژه های کهن استفاده نمی کنم.چون دیگر در شعر امروز جایی ندارند.

        همان واژگانی که شما به آنها اشاره کردید. همان طور که صدها سال بعد خیلی از کلمات ما هم منسوخ می شوند،لغات قرون پیش هم برای ما منسوخ شده اند.

        نگرانی من این است که مرزبندی بین نو و کهنه فقط ما را از درک معنا باز می دارد(یعنی اصالت هنر که روح هنرمند و نگرش اوست را تحت الشعاع قرار دهد)
        ......... شما در معاصرین اخوان را قبول دارید ....خب....

        او یکی از معاصرینی بود که به رستاخیز واژه ها کمک شایانی کرد. لطفا اشعارش را مطالعه بفرمایید و ببینید که چه لغات زیبا و اصیلی را در ادب فارسی احیا کرده است.
        نمونه اش واژه ی آسیمه ،که دیگر در شعر کلاسیک سرایان متحجر هم از بین رفته بود.

        من هم به فرموده ی اساتید و بزرگان هم عصرمان احترام می گذارم و خودم یکی از عاملان به آن هستم.

        مضامین و تعابیر کلاسیک معاصر باید جدید و بدیع باشد و همین طور به تناسب آن واژگان سرایش هم از این قاعده مستثنا نیستند.....این که شکی درش نیست!!!

        من می گویم واژه ای که به گوش هنری ما آشناست و همه هم معنای آن را می دانیم را نباید صرف این که در گذشته کاربرد داشته است از زبانمان حذف کنیم.

        با این کار فقط به نسیان فرهنگی دامن زده ایم.........نسیانی که نتیجه اش این است که می بینید.........بین هم سن و سالان من و خودت کسانی هستند که حتی از خواندن درست برگی روز نامه عاجزند..........ولی از گفت و گوی شفاهی براساس زبان کوچه و بازار هزاران شاعر هم حریفشان نمی شود. خندانک خندانک

        خندانک خندانک خندانک مخلص کلام این که بنده هم مثل شما خواهان نوگرایی و تجدد هستم و تکرار مکررات بعضی کلاسیک سرایان خسته. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        اما اصالت ما فقط احیای واژگان نیست.......بلکه احیای روح شعر معاصر است که متاسفانه الان بیشتر در حاشیه رفته.

        پرگویی هایم را ببخشید. خندانک

        ولی از همه ممنونم که بستر چنین گف و گویی هایی را فراهم می آورند.
        بهترین راه تعالی هم همین مباحثات است.

        از شما آموختم و سپاس از مهرتان خندانک خندانک خندانک
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۸:۲۰
        سپاسگزارم از همه عزیزان.
        اگر بخوام حرف هام رو دریک جمله خلاصه کنم باید بگم که هنرشاعر این هستش که به اقتضای حال و هوایی که در شعر وجود دار ه و به فراخور فضای شعر،به انتخاب واژه بپردازه.
        ادلیات اصیل در شعر بزرگان قرن هفت و هشت وجود داره و ما برای معرفیشون کار سختی نخواهیم داشت.
        از همه عزیزان آموختم. درود برشما.
        درپناه حق خندانک
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۸:۲۳
        یه چیزم یادم رفت که کوروش عزیز اشاره کردند.
        درباره ساخت واژه است که انشااالله اگر وقت دوستان اجازه داد و براشون مقدور بود. تشریف بیارن این مسئله روهم بررسی کنند.
        میپاییزم و اینها رو عرض میکنم.
        سپاس از شما
        ارسال پاسخ
        سینا دژآگه
        سینا دژآگه
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۸:۵۴
        خندانک خندانک خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۹:۲۰
        درود بر شما دوستان بزرگوار

        سینا جانبعد از 6سال نقد شدن و نقد کردن بحث و بعضی اوقات جدل این روزها نقد مثل مولتی ویتامین میمونه برای اشعارم.

        ممنونم بابت بحث. خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۹:۲۱
        درودجناب رمضانی.


        خوشحال میشم بحث در این زمینه رو شروع کنید
        حرف زیاد داریم در باره واژه سازی
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۹:۳۳
        کامنت آخرتان را الان دیدم
        .............................................................
        دوستان مارا سه به یک کرده اند.زور ما که نرسید.
        من از اقتضای فضا میگویم دوستان از جدال کهنه و نو. و میراث واژگان.
        ببینید صحبت من این است که اگر خواجه حافظ شیرازی میگوید دوش درحلقه ی ما صحبت گیسوی تو بود،به فراخور فضای شعریست. و همین طور به اقتضای حال.
        آن زمان حافظ درمحاوره هم مو را گیسو میگفته.
        صرفا بحث سر واژه خاصی نیست.
        سوال من این است که چرا ثقل درشعر ایجاد کنیم وقتی کار راحت جلوی پایمان است؟

        اینطور ارتباط شعر با خواننده ضعیف میشود.
        این واژه ی گیسو که الان قابل فهم است صدسال دیگر اینطور نیست.
        این تز شما یعنی اینکه ایرج میرزا و بهار باید خودشان را مبعوث میدانستند به این که قربوس و فتراک را حفظ کنند که مگر آیندگان فراموششان نکنند
        واژه ای که سه تا معادل دارد،حفظش چه فایده دارد؟
        آن واژه ای را بکوشید که باید برایش یک خط توضیح داد!
        درمجموع عرض کنم این شعر حال و هوایش اصلا یه گیسو نمیخورد .
        این هم درست نیست که ما بگوییم چرا اینطور است،عزیزان بگویند ما میخواهیم هنجار شکنی کنیم.
        یا تعمد را بهانه کنند.
        بگذریم
        درکل بنده به عنوان قطره ای از دریای این ادب و شاگرد شما عزیزان موافق صحبت هایتان نیستم.
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۷:۳۴
        سینا جان کامنت آخرتان را الان دیدم
        .............................................................
        دوستان مارا سه به یک کرده اند.زور ما که نرسید.
        من از اقتضای فضا میگویم دوستان از جدال کهنه و نو. و میراث واژگان.
        ببینید صحبت من این است که اگر خواجه حافظ شیرازی میگوید دوش درحلقه ی ما صحبت گیسوی تو بود،به فراخور فضای شعریست. و همین طور به اقتضای حال.
        آن زمان حافظ درمحاوره هم مو را گیسو میگفته.
        صرفا بحث سر واژه خاصی نیست.
        سوال من این است که چرا ثقل درشعر ایجاد کنیم وقتی کار راحت جلوی پایمان است؟

        اینطور ارتباط شعر با خواننده ضعیف میشود.
        این واژه ی گیسو که الان قابل فهم است صدسال دیگر اینطور نیست.
        این تز شما یعنی اینکه ایرج میرزا و بهار باید خودشان را مبعوث میدانستند به این که قربوس و فتراک را حفظ کنند که مگر آیندگان فراموششان نکنند
        واژه ای که سه تا معادل دارد،حفظش چه فایده دارد؟
        آن واژه ای را بکوشید که باید برایش یک خط توضیح داد!
        درمجموع عرض کنم این شعر حال و هوایش اصلا یه گیسو نمیخورد .
        این هم درست نیست که ما بگوییم چرا اینطور است،عزیزان بگویند ما میخواهیم هنجار شکنی کنیم.
        یا تعمد را بهانه کنند.
        هرچه غزل سرایان بزرگ معاصر میگویند با وحی منزل شود،اگر هرکسی بخواهد شیوه و اسلوب خودش را پیاده کند.میشود مثل همان کلاسپید ها!
        بگذریم
        درکل بنده به عنوان قطره ای از دریای این ادب و شاگرد شما عزیزان موافق صحبت هایتان نیستم.

        درباره اخوان هم که فرمودید باید عرض کنم که اصلا دلیل نمیشود.چون اخوان اینطور است ماهم باید...
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۲۲:۰۶
        جناب رمضانی عزیز....
        تنها به سن واژه اکتفا نکنید
        گاهی باید به موسیقی و محبوبیت و حتی شکل نوشتار آن توجه کرد.
        یک واژه ابعاد زیادی دارد و نمیشود به راحتی جایگزینش کرد خندانک
        ارسال پاسخ
        سینا دژآگه
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۹:۲۵
        خندانک
        ابوالفضل عزیز

        از اینکه بررسی و بحث را ادامه می دهی سپاسگزارم. خندانک

        از شما چند بار خواهش کردم کامنت هایم را بخوانید،ولی از نظرتان پیداست که به مرور فقط چند خطی از آن بسنده کرده اید.
        برادر خوبم من هم عقیده با شما هستم.در موضع خود شما

        اقتضای زمان
        عزیز من، بحث بنده هم همین است!!

        اصالت هنر چیز دیگریست و ما همیشه به جای پرداختن به بطن و روح آثار فقط به قضاوت ظاهر می نشینیم وحاصل میشود تقابل کهنه و نو!!

        یک تابلو سورئال را شما چه با رنگ فرنسوی بکشی و چه آلمانی ماهیتش همان سورئال است.......چیزی که مهم است معنایی ست که هنرمند قصد انتقالش را دارد.

        این واژه ها نیستند که مسیر هنر را تعیین می کنند ،بلکه فکر و نگرش ماست که معیار است.

        واژه ها ابزاری هستند برای بیان حقیقت و معنا.
        خواه کهنه و خواه نو.
        که در اکثر موارد هم رسایی لازم را ندارند......همان مقوله ای که ویتگنشتاین کل عمر خود را صرف آن کرد که آیا زبان قادر به بیان حقیقت هست؟
        آیا خودش حقیقت دارد یا فقط راوی آن است؟
        آیا از موهومات ذهن ماست یا وسیله ای برای تبیین معنا؟

        این بحث مربوط به فلسفه ی هنر و زبان است که بحث آن در این مقال نمی گنجد و از حوصله ی دوستان هم خارج است.

        خندانک خندانک خندانک
        مخلص کلام این که ، از نظر بنده ی حقیر،واژه ها لباسی هستند بر تن افکارمان ، و ما اگر خواهان ماندگاری آن هستیم باید با اصل قرار دادن معنا،از آنها بهره بگیریم.
        خندانک خندانک خندانک
        سهل الوصول کردن معنا؟آیا این رسالت هنر و هنرمند است؟
        خندانک

        من اصلا قائل به استفاده از لغاتی نیستم که باید برای معنایشان به لغت نامه مراجعه کنیم.......اصلا و هرگز.....این رو از سیاهه هام هم میشود فهمید.

        آیا این واژگانی که روی آنها زوم کرده اید مثل گیسو ،در این دسته قرار می گیرند.
        شما اگر به کسی بگویید گیسو،برق از سرش می پرد و شگفت زده می شود!؟!
        فکر نمی کنم.

        همین زبان ما به قدر کافی لغات حذف شده و مرده دارد ،که دیگر نیازی به حذفیات نداشته باشیم.
        اگر من بجای بافتن ،بگویم تنیدن ، حرفم را کسی متوجه نخواهد شد؟!

        متوجه صحبت شما هستم که می گویید ما باید زبان شعرمان به زبان معیاری که الان صحبت می کنیم نزدیک شود.
        همان طور که حافظ و مولانا به زبان عصر خود شعر گفته اند.

        بله درست و من هم قبول دارم........اما چرا باید واژه ای را که معنایش را بچه ای هم میفهمد،صرف این که در قدیم هم وجود داشته و شاید الان کمی کمرنگ شده باشد به زباله دان تاریخ بیاندازیم ؟؟؟

        متاسفانه این بحث در ادبیات هیچ کشوری وجود ندارد به جز ما
        چون زبانمان دایما در حال تغییر است و برای حفظ شکل ثبوتش برنامه ای نداریم.
        +
        ایرج میرزا و بهار ............ این واژه هایی را که شما مد نظر دارید اصلا لزومی به رستاخیزشان نیست که این شعرا آنها را احیا کنند.....این که بدیهی ست دوست من........باز هم می گویم منظورم واژه های منسوخ نیست
        +
        اخوان
        اخوان بتی نیست که ما باید به اشعارش تعظیم کنیم.
        مثالی بود برای این که بگویم همین غولهای ادب ما که الان سنگر هایمان برای استدلال و برهان هستند خودشان قائل به این رستاخیز بوده اند.

        خندانک خندانک
        بحث بسیار خوبی بود.
        از همگی سپاسگزارم و برای جناب توکلی و ابوالفضل عزیزم آرزوی بهترینها را دارم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۲۲:۱۳
        درود سینای عزیز


        از شما خواهش میکنم کنار ما باشید تا در صفحه اشعارمون بحث های خوب داشته باشیم


        اما در انتها باید بگویم که تمام این مسائل به ظرافت و زیرکی شاعر بستگی دارد چه چیزی را کجا به کار ببرد خندانک شاعری خام بهترین قافیه و وزن و واژه رو به بدترین شکل شعر میکند
        شاعری پخته با قافیه ای سخت غزلی ناب میسازد
        ارسال پاسخ
        سینا دژآگه
        سینا دژآگه
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۲۳:۳۷
        احسنت جناب توکلی
        در خدمتتان هستم به عنوان شاگردی کوچک خندانک خندانک
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
        پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۶ ۰۰:۵۸
        سلام مجدد،حرف هایتان متین،نود درصدش را قبول دارم،آن ده درصد راهم بگذارید به حساب سلیقه.

        اما واجب دیدم چند مسئله را بیان کنم

        اولا سینای عزیز فرمودند،
        "سهل الوصول کردن معنا؟آیا این رسالت هنر و هنرمند است؟"


        درپاسختان عرض کنم که یادم است درکتاب آن روزها دکتر اسلامی ندوشن،درباره سعدی،دکتر اسلامی میگوید این شیخ آنقدر هنرمند است که میتواند خود را انقدر خم کند تا به فهم قدوقواره ی کودکی خرد برسد.
        پیوند با عام از دیگر ویژگی های سعدیست.
        حال حسان عجم را نگاه کنید،ثقل و درشتی به حدیست دراشعارش که بعضا ادبا کم می آورند از فهم آنان.

        پس این حرف را نزنید،جایی که میتوانید سلیس و ساده بگویید چرا لقمه را بپیچانیم.



        درباه برق از سراین و آن پریدن هم حواله تان میدهم به همان چند خطی که از دکتر خانلری ارائه داده ام.

        اما استاد پارکی بزرگوار از قول شفیعی کدکنی فرمودند که ککلمه اگر خوش نشیند رساخیز کلمه میشود، با احترامی که برای صاحب اثر قائلم و همواره هم گفته ام این اثر درخور تحسین است،میگویم که این خوش ننشسته و رستاخیزی هم ایجاد نکرده.

        درجای دیگر سینای عزیز فرمودند این مسائئل در دیگر زبان ها وجود ندارد، خدمتتان عارضم که اتفاقا درهمه فرهنگ ها پویایی زبان و تغییر وجود دارد.
        از آن جهت که علاوه بر تاثیر پذیری زبان ها از یکدیگر که به دلیل افزایش تبادلات رخ داده، سهو شدن بعضا تلفظ ها و شاید نگارش ها هم سببی از این پویایی است.
        که همانطور که عرض کردم،بنده نه اندیشمندم نه زبان شناس و هرچه میگویم طوطی وارانه بوده جملات کذایی هم دیدگاه دکتر پرویز خانلریست.

        درمجموع تشکر میکنم از صاحب اثر که این بستر را شکل دادند،و از همه عزیزانم،جناب کوروش عزیز،سینای بزرگوار و استاد پارکی عزیز دل
        که برای روشنگری این شاگرد قبول زحمت کردند.
        امیدوارم این بستر ها ایجاد شود و هراز گاهی این تبالادت را داشته باشیم.
        متشکرم
        درپناه حضرت حق
        ارسال پاسخ
        سینا دژآگه
        سینا دژآگه
        پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۶ ۰۲:۳۲
        ابوالفضل عزیز
        از این جمله برداشتی سطحی نداشته باشید:
        سهل الوصول کردن معنا؟آیا این رسالت هنر و هنرمند است؟
        کسی می تواند منکر سلیس و روان سرودن شود؟!!!
        یقینا روان سرودن از ویژگی های ادیبی زبردست است.

        اما هنوز هم تکرار می کنم که رسالت و اصالت هنر سهل الوصول کردن معنا نیست......حقیقتی ست ورای این مباحث.
        رسالت هنر را باید در مقوله ی فلسفه هنر جستجو کرد ،نه در نوشته ی ادبا.

        +
        زبان فارسی به دلیل هجوم اقوام مختلف و نبود نظام حکومتی یا نهاد اجتماعی برای پایستگی آن ، در طول تاریخ بیش از دیگر زبان ها دچار دگرگونی شده است.
        چیزی که در فرانسوی و عربی خیلی کمتر پیش آمده. و این دو زبان به علت مسائل جامعه شناسی مردمشان ،کمتر دچار تغییر شده اند.
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
        پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۶ ۱۴:۱۵
        سینای عزیز،سلام مجدد

        عزیزدل برادر شما داری حرف های خود من رو جوری دیگری تحویلم میدی.

        بنده هم نگفتم رسالت شاعر سلیس نویسیه،گفتم باید شاعر تلاششو بکنه.
        منو یاد اون دوستی انداخت که وقتی بهش گفتن نظرت درباره ی کنسرت چیه؟
        گفت کنسرت؟ آیا مسئله مملکت کنسرته؟ خندانک خندانک
        حالا شما هم میگی مسئله شاعر سلیس نویسیه؟
        همین جزئیاته که شاهکار خلق میکنه.
        درباره ی تغییرات زبان هم صحبت کمتر و بیشتر نبود.
        زبان المانی ها هم بعد از جنگ جهانی دوم تحت تاثیر بریتانیایی ها بود،یا زبان هندی که در سیطره بریتانیایی ها بود.

        ادامه ی این بحث جدال سلیقه هاست و ملال آور و تکرار حرف ها.
        نهایتا از دوست شاعرم جناب توکلی تشکر میکنم که صبوری کردن در این صفحه و ما هرچه دل تنگمون خواست گفتیم.

        سیناجان از شماهم ممنونم. بابت آموزش هاتون به این شاگرد خرد.
        بسیار آموختم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سینا دژآگه
        سینا دژآگه
        پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۶ ۲۰:۳۱
        این مثالی که فرمودید زیبا نبود ابوالفضل عزیزم خندانک خندانک

        بنده هم از شما و جناب توکلی سپاسگزارم خندانک
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
        پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۶ ۲۰:۵۶
        ببخشید سینا جون میخواستم شوخی کنم،به دل نگیری! خندانک خندانک
        سینا دژآگه
        سینا دژآگه
        پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۶ ۲۱:۳۹
        خواهش می کنم عزیزم خندانک
        این حرف رو لطفا نفرمایید
        منم شوخی کردم خندانک
        آخه پسر خوب آدم از شوخی دوستش دلگیر میشه؟؟!! خندانک
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵ ۰۳:۴۷
        آه سلام همشعری عزیز اقای توکلی گرانقدر
        چه خوب که باز از شما می خوانم ....
        بسیار زیبا همچون گذشته خندانک
        سر عاشق کشی فاصله را می فهمم..... خندانک
        مریم محمدی
        دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵ ۰۴:۳۵
        درود بر شما جناب توکلی گرامی
        بسیار بسیار زیبا بود خندانک خندانک
        لذت بردم خندانک
        فرق دارد غـــم آن کــس که نخواهد برود
        دور تا مــــــی شوم این مساله را می فهمم خندانک خندانک
        سمانه هروی
        دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵ ۰۶:۴۶
        خندانک خندانک خندانک
        سلام
        عالی سرودید
        خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۳۵
        سلام
        بسیارزیبا بو د خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵ ۲۱:۵۸
        درود
        زیباست
        خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        سه شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۵ ۱۴:۰۲
        با سلام بسیار عالی
        علی اصغر اقتداری (حرمان)
        سه شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۵ ۱۷:۵۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        هدایت کارگر
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۰۶:۴۷
        سلام و تبریک
        زیبا و دلنشین سروده اید
        دست مریزاد
        خندانک خندانک
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۰۷:۱۸
        سلام بر جناب توکلی عزیز. خندانک
        بسیار زیبا احسنت. خندانک
        فقط هفت نسل از دل من کشته ی گیسو ی تو باد
        واژه ی گیسو با حال هوای شعرتان همخوانی ندارد،پیشنهاد میکنم جای گیسو، موها را به کار ببرید.
        هفت نسل دل من کشته ی موهای تو باد...
        در مصرع بعد هم واژه ی "که" بی دلیل آمده احساس میکنم برای پر کردن وزن است،اگر آن را با"من" عوض کنید زیباتر میشود
        (من فروپاشی این سلسله را میفهمم)
        ارتباط با مصرع بالاهم بهتر میشود.

        مطلع غزلتان واقعا عالیست اما مقطع آن به قدرت مطلع نیست.
        احساس میکنم خواستید به هر دلیلی زود شعر را تمام کنید.
        در بقیه ابیات انسجام بین ابیات بسیار خوب است و کامل
        در کل شعرتان بسیار زیباست،لذت بردم.
        اگر جسارتی کردم عذر خواهم خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۰:۱۰
        درود جناب رمضانی

        خیلی خوشحال شدم که شعر رو نقد کردید و خیلی خوشحال تر میشدم اگر به صورت نقد ارسال میکردید

        در مورد مصرعی که فرمودید و نکاتی رو متذکر شدید باید عرض کنم تمام این موارد رو دانسته و به عمد و با هدف انجام دادم.
        اول این که چرا هفت نسل .به خاطر کلمه فقط که قبل از مصرع نوشتید فکر میکنم منظورتون این سوال بود
        خب به گفتار روز مره که برگردیم اینها رو میشنویم...هفت پشت فلانی....هفت جد و آباء فلان شخص هفت آسمان و ...هفت در این عبارات و امثال ان نشانه به غایت قدیمی بودن است.هفت یعنی بی نهایت....

        نکته دوم واژه گیسو بود.اول این که موها جمع بسته میشود و وجود علامت جمع ها اصولا از زیبایی و نفوذ واژه کم میکنه.واینکه در شعر هر چه واژه خوش آهنگ تر باشد شعر رو زیباتر میکنه موسیقی که در واژه گیسو هست هرگز در موها نیست.و بعد اینکه کلا گیسو برای این عبارت شاعرانه تره .استفاده زیاد گیسو در اشعار اون رو تبدیل به یک واژه شعری کرده.یعنی اگر کسی در محاوره روزمره بگه کیسو همه تعجب میکنن اما یک بیت شعر بگه که توش گیسو باشه شاید خوششونم بیاد

        نکته بعد حرف ربط که بود که فرمودید با من جایگزین شود
        توجه کنید حرف ربط که در این بیت واقعا کار ربط رو انجام میده و دو مصرع رو به هم وصل میکنه.بهتره اینجوری بخونیم هفت نسل از دل من کشته ی گیسوی تو هستند ' که'من دلیل فرو پاشی و مرگشون رو فهمیدم.و از طرفی واژه من یک بار در مصرع بالا به کار رفته استفاده دوباره اون مسلما زیبایی بیت و در کل قوانین نحو رو از بین میبره


        و تکته آخر مقطع غزله که فرمودید با عجله سروده شده.از قضا برای این هم کاملا هدف داشتم
        من در ابتدای شعر گفتم که درد هر آدم بی حوصله را میفهمم
        پس من خودم رو با جمعی هم درد میدونم.در تنه شعر حرفهایی رده شد و گله هایی کردم تا به بیت هفت نسل از...رسیدم اونجاست که خودم و تمام نیاکانم رو قربانی عشق میدونم.من وارث درد هستم که به شعر تبدیل شده و حالا به تو منتقل میشود.پس تو و من در جمعی هستیم که درد هم رو میفهمیم .حالا تو هستی که باید با غزلی درد رو به معشوقه خودت یعنی رقیبو عامل اصلی درد من منتقل کنی.پس من رو فراموش کن و با غزلی راه من رو ادامه بده.ردالمطلع همون ادامه راه منه.
        باز هم خواهش میکنم اگر امکانش هست به صورت نقد کامت کنید
        ارسال پاسخ
        سینا دژآگه
        سینا دژآگه
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۳:۰۴
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا منصوری
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۰۹:۰۶
        خندانک خندانک خندانک

        سلام شعر زیبایی سرودید احسنت بزگوار

        از نقدو نظرات دوستان هم استفاده کردم

        باشد که راه درست را پیدا کنیم
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۱:۴۹
        درود بانو

        ممنونم از حصورتون.
        همه نقد ونن راه درست تر هم می شود خندانک
        ارسال پاسخ
        سید محمد کاظمی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۰۹:۵۷
        تنها جمله ای برای شعرتان بس است
        عمری برای عشق و دلی بر ز عاشقی

        یک بیت برای شما تقدیم نمودم اما بیتما کجا و شعرتان کجا

        تقیم به شما
        قلمتان شاداب
        روحتان آماده برای قرآن
        خندانک خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۶:۵۹
        درود بر شما جناب کاظمی

        خوشحالم از جضورتون

        لطفتون مستدام خندانک
        ارسال پاسخ
        باقر رمزی ( باصر )
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۳:۴۴
        سلام فرهیخته بزرگوار سایت وزین شعر ناب
        زیبایی اندیشه تان را عشق است
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        قسم به قلم خندانک خندانک خندانک
        اکنون رسالت قلم
        بیشتر پرداختن به کشف جوهره ی وجود خویش و درک و شناخت احساسات جامعه ، مخصوصا معضلات است .
        درود بر شما و سروده ی نابتان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۷:۰۰
        درود بر شما جناب رمزی

        باسد در بطن جامعه بود و خارج از ان نوشت

        زنده باشید
        ارسال پاسخ
        صحبت  پارکی ( صُبی )
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۷:۱۶
        تقدیم به
        چناب توکلی عزیز
        جناب رمضانی بزرگوار
        جناب دژاگه فهیم
        و دوستان بزرگواری که به سبک کهن می سراین..
        طبق یک عادت مرسوم مخاطب کلاسیک همیشه سعی میکنه مناسبت های یک شعر را در یک سناریوی قطعی و از پیش نوشته ( مثل یک شابلون ) به قد و قواره ی مفاهیم مقرر در بیاورد و از این راستا به اندوختگی لذت برسه ( شعر به عنوان گور مفاهیم و لذت به عنوان یک دفینه ) چیزی که موجب دریافت های متفاوت از یک شعر میشود صرفا فرصت تاویل پذیری از یک اثر نیست که اگر این طور بود هر سازه و ناسازه ای در ذهن مبدل به هزاران مفهوم متفاوت و متغیر می شد فرقی که یک اثر هنری با نااثر غیر هنری داره ( بطور کلی ) اینکه که معطوفات یک اثر هنری مقرر و قاطع نیست بلکه سیال و پوینده است . تصور کن مفهوم قابله ٬ اسب و...در یک نااثر غیر هنری یک کارکرد کاملا قطعی و مشخص دارد در یک شابلون به خصوص ، یعنی وقتی شما در مناسبات روزمره به قابله یا اسب اشاره میکنید در یک پکیح خاص تعریف و تفسیر می شود ولی وقتی به ساحت شعر می آید هزار و یک وجه پیدا میکند که هر وجه حامل یک عطفه . قابله ای یا اسبی که عطف به صدها مفهوم میشوند و این معطوفات تنها یک مفصل از یک شعراست . در این میان هر عنصر دیگری هم میتواند وارد این چرخه تاویل زا شود و به عنوان یک مفصل محرک منجر به عطف های بی شمار شود . چیزی که در این چرخه بر هر چیزی مرجح میشود نسبت ماهوی این عناصر در چرخه دلالت های درونی شعراست نه عطف ها و دلالت های بیرونی . من معتقدم یک شعر باید این سناریو های قطعی رو از بین ببرد و و فرصت نقش دهی های بی شمار رو به مفاهیم بدهد من می تونم سناریویی روبیرون از شعر ( اثر هنری ) ترسیم کنم و بعد عنوان کنم این شعر نمی تونه نقشش رو در این سناریو خوب بازی کنه معتقدم هر اثری که با روایت درون متنی خودش ساخته شده باشه پیش از اینکه بخواهد نقشی رو بازی کند در واقع دارد نقشی رو تولید میکند پیش از اینکه بخواد در قالب یک سناریو به صحه سنجی برسدخود تولید گر سناریو های حسی و عاطفی بی شماری می تواند باشد .
        ساحت هنر ساحت درست و غلط یا باید و نباید نیست ساعت حضور های کنش گراست. اگر این کنش برقرار نباشد تنها چیزی که از بین میرود مفهوم تخاطبه مفهومش این است که شعر و خواننده مخاطب هم نیستند با هم کوک نیستند هم فاز نیستند و ...
        من با اینگونه شعر ها مشکل دارم
        با عرض معذرت
        سلام
        سینا دژآگه
        سینا دژآگه
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۲۱:۲۴
        خندانک خندانک خندانک
        ممنون استاد استفاده کردیم. خندانک خندانک
        کلاسیک شاید در اویل سرودن به صدرت شابلون گونه ای مسیر تفکر شاعر رو تحت تاثیر قرار بده به خاطر اصولی مثل عروض و قافیه
        اما این موضوع مقطعی ست و با پخته شدن مفاهیم ،این ذهنه که قواعد رو به شکل سلسله واری کنار هم میچینه و خلق معنا می کنه.
        یعنی یه کلاسیک سرا ی واقعی از سد تحلیل ساختار می گذره و در آخر فقط به خلق می پردازه و نه تعیین مسیر افکار به واسطه اجبار بیرونی بر احوال درونی.

        ممنون از حضور بی نظیر شما استا پارکی عزیز
        واقعا آموختم خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۲۳:۰۸
        درود جناب پارکی عزیز


        ممنونم از مطلب و توضیحاتتون

        شعرکلاسیک مخصوصا غزل از پویا ترین سبک هاست که شاعر در ان مینویسد و سپس کوشش میکند.در غزل بنده به شحصه تا به حال یک مسیر رو مشخص نکردم
        بیشتر بحث خواهیم کرد خندانک
        ارسال پاسخ
        صحبت  پارکی ( صُبی )
        صحبت پارکی ( صُبی )
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۲۳:۲۳

        به عرض جناب رمضانی می رسانم مشکل شعر مو و گیسو نیست موضوع شعر فراتر از واژه هاست واژه ای کهن که این روز ها کمتر به کار گرفته می شود اگر در شعر خوش نشیند به قول استاد کدکنی رستاخیز کلمه می شود . ...
        سینا دژآگه
        سینا دژآگه
        پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۶ ۰۲:۱۵
        درود بر شما استاد پارکی عزیز
        کل منظور بنده را در این یک خط خلاصه وار مطرح فرمودید.
        احسنت خندانک خندانک
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۷:۳۵
        درود برشما،احسنت همین هم فازی مسئله است استاد عزیر خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۲۳:۰۸
        درود
        ارسال پاسخ
        عمادالدین صفائی(صاد)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۸:۱۸
        جناب توکلی عزیز
        سلام ودرود
        شعرتان را خواندم و بسیار بردل نشست
        آشنایی با حضرتعالی افتخاریست برای این نوآموز
        درود بر شما خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۲۳:۰۹
        درود جناب صفایی

        لطفتون مستدام خندانک
        ارسال پاسخ
        علی   صادقی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۱۸:۳۴
        خندانک خندانک خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۲۳:۰۹
        درود جناب صادقی خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو نامداری (عتیق)
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۲۰:۵۰
        خندانک خندانک خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۶ ۲۳:۱۰
        درود خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        همایون فتاح(رند)
        پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۶ ۰۰:۰۴
        سلام وعرض ارادتی جناب توکلی عزیز
        الحق که مرا بمیهمانی تفاخر بردید و عظمت کلام دلنشینت
        قلمت بردوام باد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        جمعه ۱۶ تير ۱۳۹۶ ۱۴:۲۱
        درود بر شما
        ممنونم از اینهمه حسن نظر خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        کاوه احمدزاده
        پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۶ ۰۲:۱۳
        درود بر شما جناب توکلی گرامی
        زیبا سروده اید
        لذت بردم دستتان درد نکند

        روز قلم بر شما مبارک
        قلمتان مانا خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        جمعه ۱۶ تير ۱۳۹۶ ۱۴:۲۳
        درود بر شما

        ممنونم از حضورتون

        همچنین بر شما مبارک باد خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۶ ۱۰:۳۶
        سلام و افرین دوست من خندانک خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        جمعه ۱۶ تير ۱۳۹۶ ۱۴:۲۴
        درود بر شما

        لطفتون مستدام خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        امیر ابوالفتحی
        پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۶ ۱۲:۰۹
        درود بی کران،زیبا و با حساس سروده اید،لذت بردیم خندانک خندانک خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        جمعه ۱۶ تير ۱۳۹۶ ۱۴:۲۴
        درود جناب ابوالفتحی

        ممنونم از حضورتون خندانک
        ارسال پاسخ
        سیدابراهیم میری ((سید))
        پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۶ ۱۷:۲۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی توکلی
        علی توکلی
        جمعه ۱۶ تير ۱۳۹۶ ۱۴:۲۵
        درود بر شما

        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سمیراعزیزی
        سه شنبه ۲۰ تير ۱۳۹۶ ۱۸:۵۴
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        غلامعلی همایونی (شمیم)
        چهارشنبه ۱۳ تير ۱۳۹۷ ۱۴:۴۴
        سلام و عرض ارادت
        خداقوت و دستمریزاد
        احسنت
        عزت زیاد
        ⚘⚘⚘
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0