بنام نگارگرعشق..............
..............................................................
دوقَدم مانده به گور............
رویِ سکّوی نماز.........
بسته بَندی شده ام آماده/ ....
آخرین مَرحله از یک آغاز......
دوستان بَدرقه ام آمده اند.............
جایِ شرمندگیَم نیست دِگر، سفرِ آخرت است...........
یاکه نه....(زندگی بعد ازمرگ).........
وَسپس، ...رویِ دوشِ همگان..............
چه شتابی دارند/..............
وکسی می خواند،.. گرچه غمگین،(من که خود می خندم).....
بگُذار گریه کُنَند...بَهرِ دِلتنگیِ خود...........
یا که ترس از روزی،...که چومن درسَفرند/..........
..............................................................................
لَبِ گور....چاله ای تنگ ونَمور...........
باخودم می گویم...باکی نیست....(سفرِ کوتاهی ست)...
تابه مقصد که دِگر راهی نیست..........
وکسی نجوا کرد: شاعری بود که هَذیان می گفت........
دیده بودم ،قَلمی درمُشتش ،کاغذی هم در دَست.........
می نوشت گاه به گاه، آنچه راکه ..غزلَش می گویند...(خندیدم)...
وَ کسی هم که ندید...
همه درتاب وتَبند، که مراسم به سرانجام رسد..............
داخلِ مَحفظه ی گور....همه تُندو سریع....
سنگی وخاک و گِلی....وسپس ،آب و گُلی...
راستی حیف نبود این گُلها؟...........
رویِ خاکی که نَمور....
ساعتی بیش نخواهد ماندن..........
زیرِ پا خواهد شد....باد هم می بَرَدش.....
یاکه پَر پَر شُدنش....حیف نبود؟.........
گفته بودم که خوشایندم نیست.
..........................................................
همه آماده ی رفتن شده اند........
وَکسی می گوید: خوش به حالش که دِگر راحت شد..........
بازهم ( خندیدم) و...(کسی هم که ندید)....
گفته بودم که چو در گور سِپارند مَرا......
روی سنگم بنویسند فقط، (دیوانه).......
...............................................................
آخرین لحظه کسی رادیدم،که سراسیمه و فریاد زنان......
می گوید:..آفتاب سر زَده ،هنگامِ نمازَ ست دِگر...(خانُمَم بود)/.
....می نشینَم...مدّتی گُنگ وخَموش.....
وَسپس می خندم...........خوابِ شیرینی بود.....
وَ وُضویی ونماز....صبحِ یک روزِ دِگر......
راستی،.... لحظه ها می گُدرند و، سفرنزدیک است /
سفری بَس شیرین...
باید آماده شوم.....
به دیاری که غزلها، زیباست...
شعرها، رَنگینند....
باید آماده شوم.........وَبه امیّدِ تو یا،خالقِ عشق..........
(مرگ هم، موهِبتی ست).........
....................................................................
(دیوانه) 4 / 3 / 4 9 ....