سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403
    2 ذو القعدة 1445
      Thursday 9 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت

        شب نشان

        شعری از

        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد

        از دفتر بهاردلتنگی نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۹۴ ۰۹:۲۱ شماره ثبت ۴۰۹۲۹
          بازدید : ۴۳۰   |    نظرات : ۲۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد

        شب نشان
        شب نشانه سوزوسرما بی امانه
        این چه حاله دردل من
        غم گرانه
        ناله های مردی ازکوهی سپید
        مانده درره بی قراره
        جاده ها باریک ولغزان
        گرگ وروبه بی شماره
        شیربیشه غمگساره
        درشب سردبی مکانه
        این دل مه شهریاره
        بهرلیلاماندگاره
        (زمستان)
        ذهنم زمستانیست
        واین اندیشه جاودانیست
        فصل سوزوسرماست
        چشمان توبارانیست
        بغضی گران دارم درون سینه
        رخساره ام خزانیست
        گیسوی توحنایی وان خنده های نهانی
        مهرت به دل زبانیست
        قطره های باران دانه های برف
        چه نمایانیست
        ناله های دردمندان وخنده های دنیاپرستان
        سخت گریانیست
        (شبگیر)
        شبم شبگیر دلم مه گیر
        بدون تونفسهایم نفسگیر
        دلم درگیر رخم زرگیر شده درآن وادی بی آبگیر
        نه ساحل راحت جانم نه دریاموج افشانم
        می ام ده ساقی سیمتن شرابی کهنه وخم گیر

        نمیدانم سراب است این
        ویاخوابی دراین گرداب
        ازآن آفتاب بی زورق
        دلم سیراب
        مرامرگی بده یارب
        نه ذوقی دردلم دارم
        نه خنده بردل وبرلب
        (روزگار)
        خسته ام ازاین بهار
        ازمردمان روزگار
        خاطرم آزرده است ازدست آن آموزگار
        دلم بی مهر مه رویان نداردطاقتی دیگر
        تبه گشت ساحلم
        زجوراین بومان شب زنده دار
        باتقدیم احترام به محضرشریفتان کوچک شما بهاءالدین داودپور

         
        ۸
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0