سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 11 آبان 1403
    29 ربيع الثاني 1446
      Friday 1 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۱۱ آبان

        فردوسی

        شعری از

        جعفر محمدی (ضمیر)

        از دفتر جلای کجا نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴ ۲۱:۱۳ شماره ثبت ۳۹۱۸۹
          بازدید : ۶۴۹   |    نظرات : ۳۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        به نام خداوند شمشیر و تیغ
        که باران آتش در آرد  ز میغ
        خداوند شعر و خداوند شور
        خداوند روشنگر کوه طور
        خداوند صحرا و دشت و دمن
        خداوند فردوسی خوش سخن
        جهان آفرین تا جهان آفرید
        چو فردوسی هرگز نیامد پدید
        چو با حق در آید به راز و نیاز
        ستاره بیارد به پیشش نماز
        سخن سر به سر دٌر و هم گوهرست
        چو گوید که خاک پی حیدر است
        بنازم من آن چامه و خامه را
        و تک تک ابیات شهنامه را
        چو رستم کند عزم میدان جنگ
        پرد رنگ رخسار نره پلنگ
        به نیروی مردی و لطف خدای
        در آرد کٌه بیستون را ز جای
        نترید ز دیو سپید و سیاه
        بر این بیت شهنامه باشد گواه
        چو سهراب آید به جنگ پدر
        جهان می کند خاک بر روی سر
        دریغا ز سهراب و اسفندیار
        از آن پهلوانان چابکسوار
        چنین گفت رستم به آواز سرد
        سه دردم مرا در جهان پیر کرد
        یکی داغ سهراب والا تبار
        دو دیگر سیاووش و اسفندیار
        دریغا از آن نامداران راد
        که اندر جوانی شدند نامراد
        اگر خون بگریم برایشان کم است
        دل رستم از درد پر ماتم است
        چنین است رسم سرای کهن
        که هر لحظه باشی در آن ممتحن
        چنان هفت خوان را کشیده به نظم
        چو لشکر که صف می کشد روز رزم
        گر اسفندیاری به مردی و زور
        مگیر خرده نانی ز دندان مور
        چو فردوسی طوسی نیک رای
        مترس از جهاندار کشور گشای
        چنان شعر او هست بی عیب و نقص
        که ناهید چنگی در آید به رقص
        اگر جمله ی شاعران کهن
        در آیند و سازند کنون انجمن
        گواهی دهند شعر او برتر است
        نویسنده بر شده گوهر است
        اگر با خدا باشی و پاک جان
        همیشه بوی سالم و در امان
        اگر چشم داری تو ای مستمند
        گه باشی به نزد خدا سر بلند
        ضمیر دل مردمان شاد کن
        ز بیچارگان هم دمی یاد کن
        به دانش دلت را جلایی بده
        ز زنگار جهلش رهایی بده
        بیامد بیادم یکی بیت ناب
        ز فردوسی طوسی کامیاب
        توانا بود هر که دانا بود
        ز دانش دل پیر برنا بود
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3