سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403
  • روز ارتباطات و روابط عمومي
9 ذو القعدة 1445
    Thursday 16 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت

      لیلای ِ من

      شعری از

      احمد پناهنده

      از دفتر نغمه ی دل نوع شعر دلنوشته

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۰ تير ۱۳۹۴ ۰۰:۰۶ شماره ثبت ۳۸۳۴۹
        بازدید : ۴۶۵   |    نظرات : ۲۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر احمد پناهنده


      لیلای من

      دیر زمانی ست که نه بویت کردم و نه در چایزارت با آواز پرندگان نسیم نوشیدم
      چشمه سارهای بی پایانت را قطره ای ننوشیدم و باد خنک را در رقص درختانت، خستگی در نکردم
      دیر زمانی ست که جوانی ام را در آغوشت به امانت گذاشتم تا برگردم. اما دریغا که زمانه ی درد، پایم را در زنجیر کرد
      اکنون که دور از تو و نگاه منتظر تو به پیرسالی رسیدم، دلم می خواهد با صدایی رسا و شیوا در گوش کَر زمانه فریاد بزنم که هر لحظه ام را به یاد تو، شهرم و وطنم، زندگی ام را نفس کشیدم و می کشم.
      دلم می خواهد بدانی که چه رنجهای زندگی سوزی را پشت سر گذاشتم و چه دردهای جگر سوزی را با خود حمل می کنم.
      اما و اما
      هیچگاه بر دست هیچ ناکسی بوسه نزدم و سرم را پیش هیچ نابخرد ِ نامردی خم نکردم
      زیرا استواری و نشکستن را از تو آموختم
      آنجا که به من و ما یاد دادی که در هر شرایطی سینه سپر می کنی و از باد و باران و برف و طوفان هراسی نداری و نگهبان شهرمان لنگرود می شوی
      و من امروز با کوله باری از سختی ها، رنجها، مرارت ها و محرومیت از هر چیری که در نظر آید یا در ذهن و دل نشیند، در گوشه ای از این گیتی به تو می اندیشم و سپاس می گویم که به من درس استواری دادی
      لیلای من
      می دانم دلت گرفته است
      می دانم خون گریه می کنی
      می دانم فرزندانت را زمانه ی درد و از خود بیگانگی از تو گرفته است
      می دانم زمانه ی وحشی چنگال در جسم و جانت فرو برده و تو را خونین پیکر کرده است
      اما همانگونه که به ما درس صبوری و استواری آموختی، پس استوار باش و استوار بمان
      و بدان فرزندان سفرکرده ات بزودی به خانه و آشیانه شان بر می گردند و دوباره در اغوش تو نسیم زندگی و جوانی می نوشند.
      با دلی سرشار از مهر و دوست داشتن
      فرزند تو

      احمد پناهنده ( الف. لبخند لنگرودی )

      توضیخ:
      در لنگرود کوهی هست بنام لیله کوه. اما به مرور زمان به لیلا کوه معروف شده است
      ۵
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0