دوشنبه ۲۱ خرداد
آخرین لحظه ی سادگی... شعری از اعظم گليان ( ماهور )
از دفتر شعرناب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰ ۱۸:۱۲ شماره ثبت ۳۴۴۲
بازدید : ۸۹۶ | نظرات : ۲۲
|
دفاتر شعر اعظم گليان ( ماهور )
آخرین اشعار ناب اعظم گليان ( ماهور )
|
آخرین لحظه ی سادگی ام این است
همین لحظه
که دست کوچکم را ، برصبوری هایم می کشم...
همین لحظه
که مادر ، به خوابِ ترِ قاصدک ها ، دخیل می بندد
و گره ی چشمهایم، معصومانه گشوده می شود...
همین لحظه
که پدر، به عریانیِ آیه ها سجده می کند
و خوابش که می برد
تن پوشِ سپیدش را به لمسِ آبها می سپارد...
این شبها ،خوابهای من همه
تعبیِرخوشبختی ام را به عاریه می گیرند
واین روزها ،بیدار که می شوم
خورشید به لبهای کوچکم بوسه می زند
...
باید آرام بگیرم
و سکوتِ این تعبیر را نشکنم
شاید او خواب ماند و من خوشبخت.
آخرین لحظه ی سادگی ام این است…
اعظم گلیان ( گلی )
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.