سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        با خودت صادق باش

        شعری از

        بیژن آریایی(آریا)

        از دفتر چرک نویس نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۴ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۵۸ شماره ثبت ۳۰۳۳۹
          بازدید : ۷۰۷   |    نظرات : ۴۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

        با  خودت  صادق  باش؛ مهربان  یار  عزیز
        شرم  را  دور  ز  خود؛ کن و  بیرونش ریز
        تا تو گردی خشنود؛هر زمان در دل  خویش
        آن  زمان  است  که  تو؛دور گردی ز ستیز
        مهربانی و ز مهرت همه جا شهره به شهر
        همه  چیزت  عالی؛ مگرش   آن   یک  چیز
        که  ز  شرمت  به  درونْ  پیله  تنهایی   را
        خود  گزیدی  که تو از مهر و محبت  لبریز
        بشکن پیله خود را؛برَهان خویش  که  من
        می شناسم  سخنت؛ ای گل من؛پس برخیز
        من که دانی به رهت جان دهم و نیست مرا
        فکری اندر سرم و مهر تو را چون یک ریز
        در  دلم  باشی  و  دانی  که نفس در تن من
        زنده است پس به نگاهت؛گل من چون جالیز
        لیک  این  شرم و حیا را که تو باشی  مالک
        کشت این روح و تنم ؛ کرد  مرا  حلق  آویز
        آریا صبر بکن؛ صبر  که این  دهر  خموش
        تیغ  خود  را  بکند؛ بهر  دل   عاشق    تیز
        ۱۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        م سر به سر اگر سرم برود هرگز نمی گذارم سر به نا سر رود در سرم این شد شش سر جناب فرشید خان جنگی در کارنیست غول شش سر نام شعرم است از دفتر بانوی ازلی
        افسانه نجفی

        تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
        فرشید به گزین

        ت ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم این میشه سه تا سر محمدرضاجان یعنی حداکثر قدرت ما پس قبول که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
        محمدرضا آزادبخت

        ه شاه به میل خود هرگز سوار بر اسب نمی شود مگر ملکه خورشید آفتابش را کجتر کند ستیز با تو معنا ندارد وقتی خورشید خودستیز تر از همه تاج را بر سر گذاشت ااافرشید جان نمی دانستی من شاعر معنا ستیزم و گاهی معنا گریز اصلا مفهوم شعربرای من معنا نداردفقط زیبایی شعر برایم مهم است ای دشمن نازنینم غول شش اسر از دست تو عصبی ست
        فرشید به گزین

        دریافتمت که فر خورشید تویی فرشید کجا قبله امید کجا ااا چه مشاعره معناستیزی شده البت به جز قسمت شاهانه

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1