سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 31 ارديبهشت 1403
    13 ذو القعدة 1445
      Monday 20 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        دوشنبه ۳۱ ارديبهشت

        استفاده کردم...کمتر از حیوانی

        شعری از

        محمد

        از دفتر تبسم مرد باران نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۳ ۱۹:۵۴ شماره ثبت ۲۵۳۳۶
          بازدید : ۶۸۶   |    نظرات : ۲۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        استفاده کردم...

        "روبه پر فریب و حیلت ساز" رفت پای درخت و کرد آواز

        گفت به به چقدر زیبایی چه سری چه دمی عجب پایی

        پرو بالت سیاه و قشنگ نیست بالاتر از سیاهی رنگ"

        نسل روباه! که دزدید پنیر زاغک!

        نسل آزاداندیش!


        نسل خودساخته آتش بزند دلقت را

        تو به این دلق ملمع نفریبم ترسو

        "من نه محتاج نگاهم که بلغزد برمن"

         "تو همان آدمک لایق آتش زدنی"

        لاف اندیشه زنی؟ منطق عریان بدنی؟

        اگرانسان شدن من به بیان تو لباسم گیرد همه ارزانی تو!

        من ندیدم بدن گاو و خرباربر و مرغ و وحوش عریانی!

        کمتر ازحیوانی؟!
        کمتر از حیوانی


         بهترین پوشش و ترکیب لباسی که بچشمم دیدم
        به تن کفتارست!

        و طلا افتد اگر بین خلا ذره ای ارزش آن کم نشود

        ور فضولات سگان را به طلا آب دهند شاید این دوره به لطف تو وامثال شما ها بشود که بیرزد چیزی!


        نکته اینجاست ! که قدر زر و گوهر همه کس نشناسند

        عشق اندازه ی اندیشه مرا عاشق کرد

         و پنیر از دهن زاغک بیچاره سر خاک افتاد!

        نکنم بین تو و جانوران هیچ قیاس

        چون نه انسان و نه حیوانی تو!

        "متحیرم چه نامم!"

         نسل روباهی تو که پنیر از دهن زاغک بیچاره ربود

         زاغکان بسیارند

        روبهان
        ...


        (با اندکی تدبر و تفکر، راز این آراسته تنان خفته دربستر روبهان را خواهی یافت که آبستن رنگین کمان صفتان شده اند، امید که روزی بکارم آید بیزاری از بازار اینان؛شعر و عرش و شرع از هم خاستند /هردوعالم زین سه حرف آراستند/ زمانی شعر شرع میشناخت و به عرش میرساند که حقیقت آرامش بود/ دراین زمان ، دخترکان زیباچهره که زاغکانند ،بکارت و تن و عرض و آبرو میفروشند به روبهانی که محفلشان چندیست گرم شده ،هرچند بقول قدما که گفتند اطراف نجاست مگسان جمع شوند و دور گلها زنبورعسل/ که باز قیاس اینان با این حیوانات زبان بسته مع الفارق است. تن این حشرات ازگزند این قیاس محفوظ باد! / این سیاهه تنها هشداریست که در زمره ی غاصبان مقام رفیع عشق و خامان سوخته ازبی تفاوتی و بیغیرتان؛ نام مرا ننویسند که خلوتم راخدا نیک میداند وستارست؛ و عیان اینان هم می بیند و امهال دهد تا گرفتار استدراج آیند / شاید این ها هم به شوند و از ناپاکی ذلت تن به پاکی عفت عشق و رفعت تمام روح وتن برسند و برسیم؛ من این دوحرف نوشتم چنان که غیرندانست*توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی) گمان نکن که بی عیب و خطا باشم لیکن بازهم به استمدادم آمداین بیت که خال مه رویان سیاه و دانه فلفل سیاه/هر دو جان سوزند اما "این کجا و آن کجا"!/ باکی از تنهایی نداشته باش چراکه هرکس به تمنای خود حرزباورت را به شک آلوده و وجودت را میشکند تقصیر حقیر را عفوکنید درپناه پاکیها بمانید و مانای (راه)عشق که راه را محدود کرد تا ترک بی راه کرده محروم از درک حقیقت عشق نباشیم*@*

         مرد باران 93/1/17
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0