سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        سیلیِ آبرو

        شعری از

        غلامعباس سعیدی

        از دفتر نقشی بر آب نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۲ ۱۵:۰۴ شماره ثبت ۲۴۵۸۰
          بازدید : ۵۱۲   |    نظرات : ۳۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر غلامعباس سعیدی

        وقتی که ابروتو واسم چاقوی زنجان می کنی

        وقتی لباتو پشت هم قند فریمان می کنی

         

        وقتی مسیر بادو هی موهای تو کج می کنن

        وقتی که باد و روسری با همدیگه لج می کنن

         

        الحق که محشرم می شی

         از همه بهترم می شوی

        الحق که غوغا می کنی

        معرکه بر پا می کنی

         

        آتش به جونم می زنی ای فتنه با برق نگات

        ناز چشات نیازمه بنازم ای ناز چشات

         

        ارزون شده نقل و نبات از خندۀ کنج لبات

        تو کوچه پنهون که می شم تا که بپرّم سر رات

         

        از خونه بیرون می زنی

         به دل شبیخون می زنی

        نقل و نبات بهم می دهی

         آب حیات بهم می دهی

         

        تو کوچه ها پس کوچه ها راهای باریکو ببین

        تو پستوهای خونه ها دلای تاریکو ببین

         

        اشکای ماتم رو ببین چشای پر غم رو نیگا

        چشای پرغم رو ببین اشکای ماتم رو نیگا

         

        پر از غمه نگاهشون

        تنور داغه آهشون

        چشا به هم پل می زنن

        به همدیگه زل می زنن

         

        سیلی آبرو ببین که می زنن به گوششون

        اونا که نون شب شده تمام فکر و هوششون

         

        اوّلای زندگی ان تو دورۀ جوونی ان

        از سر صب تا بوق سگ دنبال لقمه نونی ان

         

        سفرۀ بی نونو ببین

        دلای داغونو ببین

        مردو ببین پیش زنش

        پایین می افته گردنش

         

        ای ماه من تو آسمون ابرای حیرونو ببین

        جای درختا رو زمین برف زمستونو ببین

         

        هوهوی بادای خزون از توی باغا می رسه

        میمیرن اون بلبلکا دور کلاغا میرسه

         

        پا شو بیا کاری کنیم

        فکر شب تاری کنیم

        از خنده خورشید بیاریم

        برگ گل و بید بیاریم

         

        پاشو که تا با همدیگه شبو چراغونش کنیم

        با خنده زخمش بزنیم با خنده داغونش کنیم

         

        پاشو لباتو غنچه کن بوسۀ بارون بباریم

        رنگین کمون عشقو از تاریکی بیرون بیاریم

         

        بندازیمش تو آسمون

        که نداره رنگین کمون

        این آسمون گناه داره

        که ابرای سیاه داره

         

        غلامعباس سعیدی

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0