مغز من كمي ورم كرده , فكر كنم كه خيلي پوكيده
من به برق سه فازغم وصلم,مرده اي شدم كه خوابيده
يك نفر فيوز را بزند , برق چشم تو بود كه گرفت
آنچنان به ويبره افتادم , تا به حال كسي نلرزيده
شانه هايم به رعشه افتادند , مثل دستهاي بي رمقم
مو سپيد كرده ام ز فراغ , آدمي شدم كه پوسيده
همدمم شده شعر فروغ ,يك بغل درد و پاكتي سيگار
به كسي نگو كه معتادم , به درك لبم نخنديده
شعر من كمي رسانا هست,برق شعر من تو را نگرفت؟
فكر كنم مهندس برقي , به دلت عايقيست پوشيده