سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 29 ارديبهشت 1403
    11 ذو القعدة 1445
    • ولادت حضرت امام رضا عليه السلام، 148 هـ ق
    Saturday 18 May 2024
    • روز جهاني موزه و ميراث فرهنگي
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    شنبه ۲۹ ارديبهشت

    تو به اندازه ی تنهایی من تنهایی . . . ؟

    شعری از

    کوروش کیان ایرانی (عِرفا)

    از دفتر دلنوشته های (عِرفا) نوع شعر دلنوشته

    ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۲ ۱۴:۳۶ شماره ثبت ۱۷۷۸۳
      بازدید : ۵۵۵   |    نظرات : ۵۰

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر کوروش کیان ایرانی (عِرفا)

    در این ابعاد سرد و خاموش 

    محصـــــــــــــور میان این همه قانون . . .

    با این همه فـــــــــــاصله ؛  از من تا تـــــــــو ؛

    به امید خواب بودن بیدارم ...

    و از خواب , هراسی دیرینه دارم 

    که بهم ریزد این رویای خیسم...

    راستی ؛ همره کدام عاشق , رو به بیابان باید نهاد ؟

    از کدام شاعــــــــــــــــــر باید احوال دل داغ شقایق را پرسید ؟

    در بین این هزاران بو , رنگ و طعم ... چگونه باید یافت تو را . . .

    مگر کدام پروانه به اندازه تنهایی من , رنــــگ دارد ؟

     در آسمـــــــان چندمی ؟

    غروب دارد آسمان آنجا ... خزان میشود ؟

    قد "حوا" به تو میرسد ؟

    یا اینکه " آدم" پیش از من چیده تو را ؟

    در آسمان خیال , میان قصری از حباب تنهایی من ...

    تو به اندازه ی تنهایی من تنهایی . . . ؟

    و من ؛ فقیر از تمام "جامدات" ...

    با اشک زینت دادم این قصر خیال را !

    - و اشک  تنها " ثروت" بیداری من  -

    و من برای پرواز به سوی تو ؛ هرگز مســــــئله نخواهم نوشت 

    و من هــــــــــــرگز خطا نخواهم کرد !

    من از هیــــــچ کسی نخواهم پرسید ؛ که چه اندازه دوری از من !

     در خیال ام می پروانم تو را  !

    و به اندک لبخندی ؛ مثال کودکان در ابتدای "پیمودن" ...

    خواهم آمد !

    و در آن سکوت ؛ که هیچ کس توصیفش را نمیدادند ؛ 


    سکوت تنهایی ...

    تو را فریاد خواهم زد .

    من از شکستنه ؛ این ابعاد لذت خواهم برد .

    و هرزگاهی در آغوش خیال  رهــــــــا خواهم گذشت .

    نشان من را خواستی بپرسی ؛ سوی شاعر برو .

    سوی ؛ گم شدگی ...

    سوی غرق شدن ؛ شاید اشتباهی به این جهان آمده ام ...

    شاید به غلط ؛ دچار شده ام به تو ...

    شاید اگر خیال شاعرانه نمیکردم ؛ مسیرم این همه تاریک نبود .

    شاید تنها نبودم ...

    میترسم از این انقراض .

    از این که این احساس تباه شود . . .

    و تو آخرین معشوقه ی دنیا . . .

    به دنیای دیگر قدم خواهم نهاد .

    چه ترسی بالا تر از تنهایی مرا درگیر خواهد کرد؟ 

    عادت دارم .

    و من از این شهر غریب ؛ تا انتهای عرش خواهم رفت . . .

    تنهاییم ؛ در این هزارن سال پس ازلیلی و مجنون . . .

    چرا کسی نیست در این مسیر ؛ چرا چراغ نمی آورند ؟

    چرا گلی نروییده ... برایت چه بیاورم ! باغبان ها کو ؟

    چرا این مسیر این همه آدم گریز است .

    تو به اندازه تنهایی من تنهایی !

     (عِرفا)

     

     

    ۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0