1-
دل را مده دستی که دلش مالِ تو نیست!
دنبال مکن، کسیکه دنبالِ تو نیست!
راهِ تو و من دو خطِّ صاف اند عزیز
حالیست موازی، که تَهَش مالِ تو نیست
خط گفتی و شیر آمد و ماندیم به راه
دردا که دری به روی اقبالِ تو نیست
سر تا تَهِ آرزوی دل را دیدم
یک نقطه ی مشترک به آمالِ تو نیست
دستِ من و تو، پُر از خط و چین و چروک
خواندم کَفِ عاقبت، نه! در فالِ تو نیست
سالی که به پای عمر، دادم سر را
افسوس که دیر دیدمَش، سالِ تو نیست!
**********
2-
"بغض غمی که بسته کمر بر شکارِ اشک" *
آخر به تیغِ داد، بُرید آن قرارِ اشک
دردی گرفت و سوخت گلویی که آه داشت
فریادِ سینه سوزِ من از آن شرارِ اشک
شُکر است واجب از دلِ بی جانِ عاشقم
تا بارِ غم رها شود از این مدارِ اشک
گفتند تا به آخرِ این چرخِ می رویم
چرخید دور و نوبتِ ما شد به کارِ اشک
هر روز رویِ تنگِ دل و خیسِ آبِ چشم
سنگی به بغض و شیشه ی غم، انفجارِ اشک
این لحظه هم به آخرِ ما گام می نهد
گو، لحظه ای به کام رسد انتظارِ اشک؟
(تقدیمی، بداهه، تشکری از جان، از استاد بزرگوار و مهربانم، جناب میر سلیمانی عزیز و گرانقدر، که همیشه به این حقیر لطفِ بسیاری داشته اند)
* مصرع مطلع از استاد میر سلیمانی
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.