سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 21 خرداد 1403
    4 ذو الحجة 1445
      Monday 10 Jun 2024
      • روز جهاني صنايع دستي
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۲۱ خرداد

      این دل خود را تو پریشان مکن

      شعری از

      رضا محمدی (شب افروز)

      از دفتر عارفانه نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱ آبان ۱۳۸۹ ۱۱:۰۸ شماره ثبت ۱۴۸
        بازدید : ۷۱۸   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر رضا محمدی (شب افروز)

       


      رنگ صداقت زن وزنگار گیر

      تا که شود از سر صدق دلپذیر

      آئینه اش جلوه گر حق بود

      نقش رخ قادر مطلق بود

      گوشه آن خلوت جانان شده

      عشق در این گوشه به مهمان شده

      میکده اینجا و شراب تو باد

      ساغر وساقی و شراب تو باد

      دست تو زلف پریشان یار

      از سر عشق آمده اینجا کنار

      پیر خرابات که رقصان شده

      مست از این باده عرفان شده

      آمده وقتش که شوی لب به لب

      بوسه زنی بر لب او روز و شب

      پیش بیا تنگ در آغوش گیر

      ناز ترین دلبر مدهوش گیر

      قبله در این جاست کجا میروی

      کعبه در این جاست خطا میروی

      از لب دل شعر مناجات شد

      گوشه دل قبله حاجات شد

      کور بگوید که خدا را ندید

      چونکه خدا هست در اینجا پدید

      زاهد ظاهر نگر این گفته بود

      گو که دلت وقت نظر خفته بود

      گوشه دل ما به شرابش شویم

      از لب او مست و خرابش شویم

      دست گشائیم به دامان او

      باده بریم از در دکان او

      گوشه دل اوست خودش میز بان

      هست خدا خادم و ما میهمان

      نسبت کفرم تو مده کوردل

      چونکه مرا کفر نماید خجل

      آنچه که گفتم همه از راست بود

      کامل آن بی کم و بی کاست بود

      پس تو مگو آنچه که گفتم هواست

      چونکه در آینجا سخنم از خداست

      منکه سخن از لب او آورم

      کی بتوان گفت سخن پرورم

      ظاهر من را منگر بی خبر

      با دل خود لطف خدا را نگر

      اینکه تو گوئی هنر (شب فروز )

      فوق هنر هست دهانت بدوز

      ///////////////////////////////////////

      شب افروز5/6/80

       

      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0