سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        جشنِ عروسی

        شعری از

        جاسم ثعلبی (حسّانی)

        از دفتر شهر شعر نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۲۸ شماره ثبت ۱۳۸۱۲
          بازدید : ۱۱۵۹   |    نظرات : ۴۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        جشنِ عروسی چه شبی همش چو مهتابِ قشنـگ دوستان هستن تو جشنِ پر سرور عروسی نعمت و شادیهــــای دل کوچه و تالار و دلها غرق نـــــــور *** همه جا ی شهر دل چراغــــــــــونه با یه صف پشتِ سرِ عــــروس داماد کف بزن شادی نما شادابی کــــــن مرد و زن دوست و غریبه شادِ شاد *** دسته گل هر دو تو ساحلِ رمان خورشیدو فرشته بال و پــر زدن حلقه ی عشقُ تو انگشتان ببین با لباسِ باله ماهـــــی در زدن *** اومدم از راهِ دور بهت بـــــــگم عزیزم مبارکه فصلِ بهـــــــــار عروسی صفایِ محبوبِ شمـــــا توی آسمونِ دل شادی بکــــار *** شاد باشید دوستان از تــــــه دل آرزوی هر دو عاشق شد پدیـــد امشب ا ز شبای بارون و تگرگ دل عاشق رو به دلداری رســید *** هلهله تو حجله ی زیبا عــروس مادرش چه چه زده چه با صفـــا دوستاش با رقص و آوازِ قشنگ خواندن ترانه ی عشق و وفـــا *** امشب از شبایِ ناز یادبــــــــود تو دلم کتابِ عشقی آفـــــــــرید این همه شادی و رقصِ غنچه هــا سوی خوشبختی به دل داده نوید *** جاسم ثعلبی(حسّانی) 23/07/1391
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        م سر به سر اگر سرم برود هرگز نمی گذارم سر به نا سر رود در سرم این شد شش سر جناب فرشید خان جنگی در کارنیست غول شش سر نام شعرم است از دفتر بانوی ازلی
        افسانه نجفی

        تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
        فرشید به گزین

        ت ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم این میشه سه تا سر محمدرضاجان یعنی حداکثر قدرت ما پس قبول که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
        محمدرضا آزادبخت

        ه شاه به میل خود هرگز سوار بر اسب نمی شود مگر ملکه خورشید آفتابش را کجتر کند ستیز با تو معنا ندارد وقتی خورشید خودستیز تر از همه تاج را بر سر گذاشت ااافرشید جان نمی دانستی من شاعر معنا ستیزم و گاهی معنا گریز اصلا مفهوم شعربرای من معنا نداردفقط زیبایی شعر برایم مهم است ای دشمن نازنینم غول شش اسر از دست تو عصبی ست
        فرشید به گزین

        دریافتمت که فر خورشید تویی فرشید کجا قبله امید کجا ااا چه مشاعره معناستیزی شده البت به جز قسمت شاهانه

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0