سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 26 ارديبهشت 1403
    8 ذو القعدة 1445
      Wednesday 15 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت

        عمو زنجیرباف

        شعری از

        مهدی قربانی (ققنوس)

        از دفتر مرگ ققنوس نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۹۲ ۲۳:۰۶ شماره ثبت ۱۳۰۲۶
          بازدید : ۷۴۵   |    نظرات : ۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی قربانی (ققنوس)

        دست در دست هم دادیم
        تا که فریاد کنیم  انچه را میخواهیم
        در میان ما بود
        کودکی سر زنده
        با صدایی بالا
        می کشید او فریاد
        در جوابش بودیم
        همه یکدل زیبا
        عمو زنجیر باف
        شده بود بازی ما  
        او چنین میزد داد عمو زنجیر باف
        بله بود پاسخ او
        بعد هر یک فریاد
        دست هم را محکم
        مشت کردیم به هم
        خنده بود بر لبها
        بازی انروزها
        کل دنیای ما
        بود یک دایره  وار
        کوچک اما زیبا
        بود دنیای ما
        او چنین  میگفت
        زنجیرم را بافتی   خنده بر لبها بود
        پاسخش اری بود
        حال که می اندیشم
        عمو زنجیر باف
        وصله میزد دلها
        با دل هم سنها
        دور هم میچرخیم
         دست هم میگیریم
        تا نیفتیم از پا
        تا نمانیم تنها
        بیت بعدی این بود
        پشت کوه انداختی
        پاسخش باز اری ست
        خندها باز جاریست
        او چرا می انداخت
        وصله ی  این دلها
        در میان کوه ها
        تا نبیند غمها
        شادی این دلها
        یا که لشکر سازد
        بهر بی خوابی ما
        بیت بعدی این بود
        میزدش او فریاد
        امده باز بابا
        همه شاد میگشتن
        با صدای بابا
        اخر او بود به دل
        منجی بی همتا
        بیت بعدی این بود
        که چه اورد با خود
        همه یکجا گفتیم  
        نخود کشمش را
        که نخود صبری بود
        در میان دل ما
        کشمشم  بود دعا
        بهر ازادی ما
        بیت بعدی این بود
        امدست گر بابا
        با صدای چه بود
        این صدای زیبا
        همه میخندیدیم
         دور هم چرخیدیم
        فکر این بودیم
        با چه امد بابا
        کودکی فریاد زد
        با صدای گربه   
        همه میخندیدیم
        همه میچرخیدیم
        با صدای گربه
        با صدای گربه
        ما چنین اموختیم
         که نگیرد موشی
        گربه از بهر خوشی
        عمو زنجیر باف
        شده یک قصه دل
        ماندنی گشته باز
        با دل ما همراز
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0