چهارشنبه ۱۶ خرداد
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
یادت را ورق میزنم
دلم تکان میخورد
چقدر هوای سنگینی دارند
این خاطرات..
از وقتی دور شده ای
باران به کوچه یاس نمیاید..
برای من تنها مانده
زندگی در انتهای
اون کوچه بن بست
به پایان رسیده ..
صدای گامهایت در شهر
بگوشم نمیرسد
قلمم خیس مینویسد..
زمانه ثابت کرده است
دوره حرفهای قدیمی به
پایان رسیده است
با یاد نمیتوان زندگی کرد
در روزگار ما اعتبار آدمها
به حضورشان است
نه در قاب آویزان شده یک عکس..
تو دلگیر نباش
من هنوز قدیمی فکر میکنم ..
اینجا آدمها غریب زندگی می کنند
زنده باشی ومیانشان نباشی
با غروب آفتاب دفن میشوی ..
عبدالله خسروی(پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.