سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 26 ارديبهشت 1403
    8 ذو القعدة 1445
      Wednesday 15 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت

        (گوش کنید روی سخن با شماست)شعر چیست؟(نظری کاملآ شخصی که به آن عمیقآ اعتقاد دارم)

        شعری از

        امیرشهبازی(گمنام)

        از دفتر دل نامه نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۲۳:۱۹ شماره ثبت ۱۱۹۰۲
          بازدید : ۶۴۳   |    نظرات : ۴۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امیرشهبازی(گمنام)

        (گوش کنید روی سخن با شماست)
         
        ای که دلت مخزن مهرو صفاست
        گوش کن این حرف، برای شماست
        ----------------------------------
        شعرچه باشد؟ سخن و ادعاست؟
        یا که بیان ِ غمِ یک، بی نواست؟
         
        از گل و بلبل،(وَ) جفا گفتن است؟
        شمع خموش کی،غم پروانه هاست؟
         
        "شعر" فقط دم زدن ازیارِماست؟
        یا سخن از عشوۀ  دلدارهاست؟
         
        نیک غزل گفتن و دُرسفتن است؟
        گر نتوانی همه حرفت خطاست؟
         
        نثر نوشتن  که  بُوَد  سهل تر
        وزچه نظر،"شعر"،چونان کیمیاست؟
         
        "شعر،شعوراست و کمی، قاعده"
        نی که فقط، وزن ِعروضی، بهاست
         
        "شعرکلامی  بُوَد از کنج ِ دل"
        هم که رسداز دلِ پاکی، رواست
         
        رخ چو نزار از، دلِ  زاری بُوَد
        غش به کلامش نبُود،بی ریاست
         
        شعرسرودن،هنر هر دلی ست
        کیست بگوید که فقط،این،مراست؟
         
        کس نتواند که شود چون فلان
        بلکه  تواند  بزند رایِ ِ راست
         
        اینهمه قول وغزل،است این میان
        از چه نشاید که بگویی بجاست؟
         
        حال  که افتاده  قلم دست ِ تو
        نیک ازان بهره بجو،پرعطاست
         
        برهۀ تاریخ، نگرو "شعر"گوی
        گرنتوانی، ره ِ تو بس، جداست
         
        هم دلِ خود بین و، غم دیگران
        نی که زِ یادت برود "غم" کجاست؟
         
        بس که هراس می بردت با خرام!!
        پس تو ندانی چه غمی جانگزاست*
         
        ای که دلت صاف چو آیینه هاست
        خوب بخوان،"شعر" برای شماست
         
        *جانگزا=کاهنده جان،آزاردهنده روان
        "گمنام"1/12/91

         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0