سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 19 ارديبهشت 1403
    1 ذو القعدة 1445
    • ولادت حضرت معصومه سلام الله عليها، 173 هـ ق، روز ملي دختران
    Wednesday 8 May 2024
    • روز جهاني صليب سرخ و هلال احمر
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت

    کمی بعد از من

    شعری از

    علی اکبرامیدی

    از دفتر پاییزبان نوع شعر متن ادبی

    ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۲۵ شماره ثبت ۱۰۸۱۹۱
      بازدید : ۲۵۹   |    نظرات : ۷

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر علی اکبرامیدی

    کمی بعد از من...
    «کمی بعد از من»
    نویسنده:علی اکبرامیدی
    موعود افتادن برگی که روی هراس هایش چنگ می اندازد،
    و نسیم، پیغام التماس هایش را برای نیفتادن به بهار می رساند . تازیانه های پرخاشگر این زمانه گرده فریادهایم را کبود کرده است. حقیقتی که مدام از یک ذهن آبستن و لبریز از آزادی و عشق متولد می شوند و شعر می شوند و فریاد می شوند و روی امواج اعتراض می لغزند و این ذلیلستان را می پویند تا
    جهانی بیافرینند که در آن صورت هیچ شهری از انفجار حرص و کینه و طمع سیلی نخورد.
    کمی بعد از من، امید جامه ی آغاز می پوشد و در کوچه های پایان گرفته و افسرده و تاریک، قدم زنان ترانه ی انقلاب میخواند. کمی بعد از من ، از میان عصبانیت تبرها نهال می روید و تبرها درخت می شوند و آسمان از اشتیاق این تازگی ، زندگی می بارد. ماهی ها ، تورهای مسلح را جر می دهند و یک دریا نفس می کشند و با آوای نی انبان مردان لبریز از عشق می رقصند. کمی بعد از من ، تاریخ ، لکه های ننگ عصر آزار و توحش را از تن می زداید و کت و شلوار می پوشد و گروات می آویزد. سیاهی در بمباران نور فرو می نشیند و مهتاب زیبا، خلوت های تار روزگارمان را به روشنی آغشته می سازد. ناقوس ها اذان می گویند و تمام دین لباس یکرنگی می پوشد و‌ اسلحه ها قلم می شوند. کمی بعد از من
    هر پایانی حیات می یابد و شراب آغاز می نوشد . صلیب های ویرانگر و جوخه های وحشتناک‌ زندگی کش، همه در حرارت لبخند یک بغض کهنه می سوزند و صاحبان بغض های کهنه در گلستان تبسم های شیرین آزادی و عشق حیات می کنند.
    چرا در حضور این برج های بلند، من با خرابه ها همخوابم.
    پایان...
    ۲
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۰۵
    درود بزرگوار
    جالب و زیبا بود خندانک
    علی مزینانی عسکری
    چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۸:۴۲
    سلام و عرض ادب
    ان شاءالله که همیشه شاد و سلامت باشید
    دلنوشته زیبایی است
    احسنت
    خندانک خندانک خندانک
    طوبی آهنگران
    چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۹:۲۳
    سلام جناب اکبری. متن بسیار زیبا
    و با معن . نوشته اید
    احسنت بر قلم توانای شما
    طوبی آهنگران
    چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۹:۲۴
    خندانک
    شعله(مریم.هزارجریبی)
    چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۹:۲۵
    درود جناب امیدی
    زیبا نگاشتید
    برگ زندگیتان همیشه سبز خندانک خندانک خندانک
    محمد باقر انصاری دزفولی
    چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۲۸
    سلام بزرگوار
    قلمتان نویسا
    در پناه حق
    موفق وپیروز باشید
    خندانک خندانک خندانک خندانک
     علی اکبرامیدی
    چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۵۳
    درود بر همه عزیزانم در انجمن شعر نایچب، سپاس از طراوت آرامش بخش محبتتون🙏💟🍁
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0