سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 2 خرداد 1403
    15 ذو القعدة 1445
      Wednesday 22 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        چهارشنبه ۲ خرداد

        حسرت (حصین -حسین ابلیس)

        شعری از

        از دفتر دل نوشت فانوس نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۹ فروردين ۱۳۹۲ ۱۳:۳۶ شماره ثبت ۱۰۶۸۳
          بازدید : ۳۲۱۴   |    نظرات : ۲۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر

        این شعر رو گذاشتم بخونید چون توی پست بعدی که میزارم جواب این شعر رو میدم خواستم بدونید که جواب حرف کی رو میدم
        این شعر برای یک رپر هست که توی ارمنستانه الان و لقبشم هست حصین یا همون حسین ابلیس قدیم

        حسرتای زیادی تو دل بوده و هست
        از خاک خونه بگیر تا پول تو دست
        میگی همه چی ردیفه ولی چیزی در اصل
        اونی نبود که تو خواستی یا که دیدی ازش
        یهو میجنبی میبینی که چشات بازه
        نوک انگشتت به چیزی اشاره خواسته
        تو بچه ای و میزنی زیر گریه
        میگی بابایی بخره واست اینو هدیه
        اما روزا رفتنو الان تو بزرگ شدی
        واسه زندگی با سیلی باس خودتو سرخ کنی
        دیگه چی میرسه به اون همه حسرتات
        فکر جبران یکمشم پس نباش
        حقیقت تلخه ولی خوب داستان اینه
        هرکی سفت کردو رو پاهاش وایستاد دیده
        که داشتن خیلی چیزا نا ممکنه
        توی دنیایی که تن تو راه برد بهش
        آره شدی با جیبای خالی طرف
        پاتو شل کن ببند به پایین تنت
        هه... آسمون ما که بارید همش
        از این چهار فصل بودیم ما تو پاییز فقط
        هی... توئم مثل من یه اسیری حتما
        که محکومیو لایق کثیری حسرت
        ولی ببین که بی نصیب هستم
        یا درجه دار یا پدر وزیر نفتن
        تاحالا شده به خودتم از صد ده ندی؟
        میشی بیمار روانی که از سگ بدتری

        همه تقسیرهارو هم میندازی گر بابا
        که چرا کم گذاشته جیب سر ماها
        رفیق قدیمیتم رو به رشده نه؟
        اما تو شدی از قدیمتم کمی گشنه تر
        که ببین که زندگیش رو به راهه
        هرچی بابا مایس توله اشم تو رفاهه
        هه... داستان قدیم یه افسانه شد
        هرکی سفت شروع میکرد خوب میبست بارشو
        ولی الان تو باس با یه سرمایه جلو
        وایسی کار کنی تا دربیاری کلفت
        و الا همیشه هشتت گروست
        یه مدرک داری اونم هجوه که مفت
        نمی ارزه توی این زندگی
        تو باز بگو مهندسو شیک بهم بدین
        هه هه هه
        پس تو خنده هاتو بکن تا بی خبری
        بعد ها باس داد بزنیش با جیب خرید

        اگه نگاه کنی تو با دید وسیع
        میبینی جز غصه نشده چیزی نصیب
        همه ی خواسته هات واست خیالی شد
        چون سجلدت به اسم ایرانی خورد
        چیه ؟ توهم رسیدی به حرف من

        راهتو کج کردی حالا به سمت غرب؟
        هان؟
        میدونی؟ هه...
        وقتی هر سالی میگذره از زندگیت ، میفهمی که اونجا جایی دیگه واسه موندنت نیست
        پس تا دیر نشده برو... بجنب...
        توهم برو توهم برو
        هه هه
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0