سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ماموربرق
        ارسال شده توسط

        رضا محمدی (شب افروز)

        در تاریخ : يکشنبه ۷ آذر ۱۳۸۹ ۱۶:۴۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۷۲۷ | نظرات : ۰

        بنام خدا قرار بود برای خواستگاری خدمت یه خونواده با کلاس برسیم مادر وخواهرام خیلی سنگ تموم گذاشته بودند ومن و که مامور برق بودم به اسم مهندس جا زده بودن دربین راه ما کلاس آموزشی مفصلی داشتیم شوهر خواهرم که سال اول رشته برق دانشگاه آزاد دوقوز آباد بود به زحمت زیاد داشت اطلاعات اولیه یه دانشجو را تو مغز من القا می کرد  ومادر و خواهرام هم با خواهش والتماس از من می خواستند که خراب نکنم بالاخره درد سرتون ندم به خونه اوناکه رسیدم واقعاً خونه که نه کاخ بود طبق معمول من زنگ زدم یه دفعه صدای نخراشیده یه مرد به گوش رسید . که می گفت کیه منکه هول شده بودم فوراً گفتم مامور برق مادرم که نمی دونست چه بگه گفت خاک بر سرت مامور برق ومن الله توفیق نویسنده شب افروز

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۹ در تاریخ يکشنبه ۷ آذر ۱۳۸۹ ۱۶:۴۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

        رضا محمدی (شب افروز)

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        م سر به سر اگر سرم برود هرگز نمی گذارم سر به نا سر رود در سرم این شد شش سر جناب فرشید خان جنگی در کارنیست غول شش سر نام شعرم است از دفتر بانوی ازلی
        افسانه نجفی

        تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
        فرشید به گزین

        ت ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم این میشه سه تا سر محمدرضاجان یعنی حداکثر قدرت ما پس قبول که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
        محمدرضا آزادبخت

        ه شاه به میل خود هرگز سوار بر اسب نمی شود مگر ملکه خورشید آفتابش را کجتر کند ستیز با تو معنا ندارد وقتی خورشید خودستیز تر از همه تاج را بر سر گذاشت ااافرشید جان نمی دانستی من شاعر معنا ستیزم و گاهی معنا گریز اصلا مفهوم شعربرای من معنا نداردفقط زیبایی شعر برایم مهم است ای دشمن نازنینم غول شش اسر از دست تو عصبی ست
        فرشید به گزین

        دریافتمت که فر خورشید تویی فرشید کجا قبله امید کجا ااا چه مشاعره معناستیزی شده البت به جز قسمت شاهانه

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0