سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        زود قضاوت نکن
        ارسال شده توسط

        نیره ناصری نسب

        در تاریخ : يکشنبه ۱ شهريور ۱۳۹۴ ۱۹:۰۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۶۳ | نظرات : ۱۶

        مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود.
        در حالی که مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار
        شروع به حرکت کرد.به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله
        که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از
        پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس
        می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن درخت‌ها حرکت می‌کنن. مرد مسن
        با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد.کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند و از حرکات پسر
        جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند.
        ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات
        و ابرها با قطار حرکت می‌کنند.زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند.باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید.
        اوبا لذت آن را لمس کرد و چشم‌هایش را بست و دوباره فریاد زد:
        پدر نگاه کن باران می‌بارد،‌ آب روی من چکید.زوج جوان دیگر طاقت
        نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: ‌چرا شما برای مداوای پسرتان به
        پزشک مراجعه نمی‌کنید؟
        مرد مسن گفت: ما همین الان ازبیمارستان بر می‌گردیم.
        امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می‌تواند ببیند.
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۶۰۰۴ در تاریخ يکشنبه ۱ شهريور ۱۳۹۴ ۱۹:۰۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        دبیر فارسی و علوم و دینی ااا زنگ های تفریح و شکوفه چینی ااا ریاضی و اعداد و نمره و جبر ااا الهی روزگارِ خوش ببینی ااا یادش بخیر بچّگی و نفهمی ااا میونِ مردم و بازی و شادی ااا خونه مامان و چائی و نعلبکی چینی ااا بزرگ شدن خوب نبودِش بی صفاست ااا حتی پیشِ تو که عزیزترینی ااا بداهه ی
        شاهزاده خانوم

        تا چشم گذاشتم همه قایم شدن ااا هیچی نداشتم واسه عاشق شدن ااا دیدی عمو دنیا سرم چی آورد ااا دیگه مهم نی که کی چی چی آورد
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مسرور آن عزیزی ست که نشکند دلی را ااا محبوب تک رفیقِ یکتای بی بدیل است ااا ماءنوس با خدایَم از هرچه درد رهایَم ااا نورِ شَعَف نَویدَش بر روشنی وکیل است ااا بداهه ت
        شاهزاده خانوم

        توی این کوچه به دنیا اومدیم ااا توی این کوچه داریم پا می گیریم ااا یه روز هم مثل پدربزرگ باید تو همین کوچه ی بن بست بمیریم
        ساسان نجفی(سراب)

        دانید که با عشق در تنمان جان دمیده است آن خالق هستی که آخر کار ما به اوست اا بداهه ت

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0