شنبه ۱۹ خرداد
|
|
یکروز هم سر میرسد باشم شبیه خاطره
مُردم به سوز قلب تو، دیگر دچارت نیستم
جانم به جانان بوده تا، ش
|
|
|
|
|
گاهی به تقدیر باید که پشت پا زد
|
|
|
|
|
یک خانهای از آسمان یک خانه ای هست یادگار
از جنس نور و بندگی در مشکلات روزگار
|
|
|
|
|
اگر چه عشق فقط واژه ای به گفتار است
هزار نکته شیرین از آن پدیدار است
|
|
|
|
|
افراغ اندیشه را این گونه می نویسند تا نباشی نمی نویسند!
|
|
|
|
|
نَفَس نَفَس بهاران ، سرزد از دل
|
|
|
|
|
باز امشب با خیالت غرق رویا گشته ام
|
|
|
|
|
باورم نبست..عاشقانه
خاطرات من و تو شهره ی یک شهر شده
با همه جان و دلم , من به رهت منتظرم
آخرین
|
|
|
|
|
به فوتِ عزّتِ بابا شده هم آشیان گریان
|
|
|
|
|
آخرین برگه به پوچی می رسد در حال تو
تا که برگی نو کشیدم من به استقبال تو
|
|
|
|
|
در تورِ سرخِ غصهٌ نان گیر کرده ایم
|
|
|
|
|
خدایا تویی چتر نجات..
برای لحظاتی که
بغض دارد ونفس کشیدن سخت،برای تمام روزهای تلخ تر از زَهرش
ب
|
|
|
|
|
همچون طعم گَسِ گیلاس،
در بعد از ظهری از تابستان،
چه طَعمِ قشنگی دارد،
خیالِ خامِ داشتنِ تو،
|
|
|
|
|
همه سالها ساکن یک لحظه اند
این یعنی جنون تورا داشتن
|
|
|
|
|
✨✨✨
یادم را به خانه بیاور
در انزوای سرد سلولی در خیالت
|
|
|
|
|
زمانش مهم نیست
صبح باشد یا که ظهر
غروب باشد یا دم صبح
کافیست تو بخواهی
من برایت می میرم...!!
|
|
|
|
|
مَنطِق الطیرِ خوشِ هُـدهُـد و عطّار سلامت
بُــــت دیوانـــه کُشِ مِنبَر و مـــعیار سلامت
به خودم آ
|
|
|
|
|
یک منطق پیچیده درونم به هیاهوست
تا بوی تو پیچده به من ،قصه همین است...
|
|
|
|
|
میرزاکوچولو دوباره پامیگیره. راه رفتنومیخوادکه یادبگیره. یکی بیاددستوبگیره میرزاکوچولومیخوادبه جنگ
|
|
|
|
|
امشبم که باز غم دارم نیامد باز هم
|
|
|
|
|
با،،،
لالههای سرخ،
[محصورِ سیمخاردار]
پیامیست!
|
|
|
|
|
در زمان شهادتِ "شهید بابک نوری هِریس" و بعد از انتشار عکس هایش، همه گمان می کردند این جوان زیبا و خو
|
|
|
|
|
من بارها شنیده بودم،
که سیبِ سرخ
نصیبِ شغال می شود، ولی
امرز، در روشنیِ روز شاهدم
|
|
|
|
|
مهمانم کردی
به درک
گفتی اعرابش
با صاحب خانه
|
|
|
|
|
آه...، آرامِ دلم افتاده در جوشی نهان
|
|
|
|
|
یاد آن رود پر از آب به خیر
سبزهای پُرِ از نقش و نگار
کوچه های پیچ خورده سمت باد
یک قرارِ ساده در
|
|
|
|
|
من تو را خواندم در آغاز واژه ها معنا گرفت
یک غزل شد بوسه ات شهر غزل ها را گرفت
|
|
|
|
|
مثل برکه ای ام که،از نبود ماهی مُرد
|
|
|
|
|
ز سعدی شنیدم که فرمانده ای
بزد سنگ سختی به درمانده ای
|
|
|
|
|
من زاده ی بهشت بودم، سیب به من خیانت کرد
|
|
|
|
|
دیشب من و خیام ز مستی گفتیم
از جام به خم باده پرستی گفتیم
خیام فقط جرعه ز جامی دادم
زان پس من و م
|
|
|
|
|
این مرکب گونه نامه های دختری فرانسوی بنام کاته رینا میشله است که در زمان جنگ در لندن زندگی می کرده و
|
|
|
|
|
سپاسگزارهستم پرودگار زیبا و مهربانم
با هرنفس برای هرنفس و در هرنفس
|
|
|
|
|
در مورد من که آفریده ی خدا هستم
|
|
|
|
|
رُمانِ ناله هایِ بی امان از نان نوشته
|
|
|
|
|
شرمنده ام که حاشیه
یه جایِ اَمنِ واسه من
اون وسطا جایِ شماست
نه جایِ یکی مثه من
|
|
|
|
|
سهم نسل من از طبیعت اصیل ..
شوره زار !
|
|
|
|
|
ای دختر معصوم که در بطن کویری
چون ماه درخشنده و چون مشک و عبیری
|
|
|
|
|
همین لحظه،همین الان
خداحافظ،خدا همرات....
|
|
|
|
|
تومیدانی چراخوابی به چشمانم نمی آید
فقط یک آرزودارم بیامرگم تماشا کن
----
درخیالم هرشبوهرروز
|
|
|
|
|
کوه هزار بار غلط گفت
آسمان دست در گردن برادرش زمین انداخته می گرید
دریا دیری ست با آشفتگی نمی داند
|
|
|
|
|
ای صبا ! باغ جهان از عطر تو آکنده باد...
|
|
|
|
|
گاهی یک لبخند فردی را دیوانه میکند
گاهی یک لبخند فردی را ویران میکند
گاهی یک لبخند فردی را امیدوار
|
|
|
|
|
میوه می دهد
این درخت گلابی
بدون خواهش
|
|
|
|
|
پناهش ده خدای بیکرانم
غزال سرکش دل ناگرانم
|
|
|
|
|
کاش یک روز قبل از پایان خود بفهمم
|
|
|
|
|
هر کجا دل پا گذارد، خونِ دل هم ریخته
|
|
|
|
|
سوختم، دود شدم، در پیِ تو افتادم
|
|
|
|
|
اگردستم رسد برتارِمطربخانۀ مویت
|
|
|
|
|
بی سبب نیست که؛
قُمریان هر صبح از چَشمانِ تو بَر می خیزند
|
|
|
|
|
به یک ناز نگاه تو اسیرم
الهی بی تو در عالم بمیرم
بیا عالم همه، ارزانی تو
سراپای جهان قربانی تو
|
|
|
|
|
الا ای کفن ای کفن ای کفن
زمانی بکن ناله بر حال من
......
|
|
|
|
|
آسمان و شفق در نیمروز
تاریک بود
ره باریک و دلها همدم
|
|
|
|
|
تو مانند نیرویی هستی که به من برای زندگی کردن انگیزه میدهد.
.You are like the force that motivates
|
|
|
مجموع ۱۲۴۵۹۵ پست فعال در ۱۵۵۸ صفحه |